کتاب حر مردی آزاده
معرفی کتاب حر مردی آزاده
کتاب حر مردی آزاده نوشتۀ منصوره مصطفی زاده و ویراستهٔ فهیمه شانه است. این کتاب را انتشارات کتاب پارک منتشر کرده است.
درباره کتاب حر مردی آزاده
مجموعهٔ ۹جلدی «قهرمانان کربلا» علاوه بر آشناکردن مخاطبان با شخصیتهایی که شاید اسمشان را هم حتی نشنیده باشند، درونمایههایی ارزشمند و تربیتی مانند روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه، دین و... در خود دارد که نباید بهسادگی از کنار آنها گذشت.
حر، کسی بود که راه بر امام حسین و خانوادهاش بست و آنها را در دشت کربلا گیر انداخت. او یکی از فرماندهان لشکر دشمن بود؛ اما یک ویژگی عجیب داشت؛ او برای خانوادهٔ پیامبر (ص) و بهخصوص حضرت زهرا (س) احترام خاصی قائل بود. همین ویژگی حر را نجات داد و باعث شد در سختترین لحظه زندگیاش، بهترین تصمیم را بگیرد. تصمیمی که او گرفت خیلی شجاعانه بود. حر شجاع بود؛ چرا که با خودش و نیروهای بد درون خودش جنگید و از امام برای رفتار بدش معذرتخواهی کرد و به آغوش سپاه امام حسین (ع) پیوست و شهید شد.
خواندن کتاب حر مردی آزاده را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم
این کتاب برای کودکان نوشته شده است.
درباره منصوره مصطفی زاده
منصوره مصطفی زاده شهرسازی و برنامهریزی شهری خوانده، اما از یک جایی تصمیم گرفته کار مهندسی را رها کند و برود سراغ مطبوعات. او در مجلههایی مثل «همشهری بچهها» و «همشهری جوان» فعالیت کرده و در نشر کتاب پارک کتابهایی مثل «این چیه؟ نی نی»، «اولین کلمۀ هر بچه»، «بابا و مامان همه چیزه» را ترجمه و «دنیا از آن ور» را نوشته است. مصطفی زاده در برنامۀ کتابباز و در صفحۀ اینستاگرامش به معرفی کتاب کودک برای مادران و بچهها میپردازد و دورههایی را هم در این زمینه برگزار کرده است. منصوره مصطفی زاده دورۀ کودک خوش کتاب را در مدرسهٔ اسلامی هنر برگزار کرده است.
بخشی از کتاب حر مردی آزاده
«مردم کوفه نامههای زیادی نوشته و از امام حسین (ع) خواسته بودند به شهرشان بیاید. امام هم با یاران و خانوادهاش در راه کوفه بودند. یکی از فرماندهان لشکر یزید با سربازانش به سمت آنها آمدند. اسم آن فرمانده حر بود حر به امام حسین (ع) گفت: باید همراه من بیایی و خودت را تسلیم یزید کنی. یکی از دوستان امام آرام گفت بهتر است همین حالا همهشان را از بین ببریم، اما امام حسین (ع) برای جنگیدن نرفته بود. او به حر و سربازانش آب تعارف کرد. حتی به اسبهای آنان هم آب دادند. یزید به حر دستور داده بود از کاروان امام حسین (ع) دور نشود و مراقبشان باشد که فرار نکنند.
هنگام ظهر امام با یاران و خانوادهاش به نماز جماعت ایستادند. حر هم وضو گرفت و برای نماز پشت امام ایستاد. او به خانواده پیامبر (ص) احترام میگذاشت و میدانست امام حسین (ع) هم نوه پیامبر (ص) است.
بعد از نماز یک نفر از طرف لشکر یزید برای حر نامهای آورد. در آن نامه نوشته شده بود حر باید کاروان امام حسین (ع) را مجبور کند به کوفه بروند و خودشان را تسلیم یزید کنند. حر همین را به امام حسین (ع) گفت امام به خانواده و دوستانش رو کرد و گفت: «حالا که راه ما را میبندند بهتر است به شهر خودمان برگردیم.» اما حر با سربازانش جلوی کاروان ایستاد و شمشیر کشید. زنها و بچههای کاروان ترسیدند امام حسین (ع) گفت: مادرت به عزایت! بنشیند چه میکنی؟ حر با شنیدن این نفرین عصبانی شد و نزدیک بود شمشیر، بکشد؛ اما نفس عمیقی کشید و به امام گفت: به احترام ، مادرتان که چیزی جز خوبی نداشتهاند، خونتان را نمیریزم.
حر و سربازانش کاروان امام حسین (ع) را مجبور کردند به سمت کوفه حرکت کنند تا اینکه نامه دیگری رسید که در آن دستور داده بودند کاروان در جایی بیآبوعلف متوقف شود. سرباز نامهرسان جاسوس لشکر یزید بود و حر میدانست اگر به دستورنامه عمل نکند خبرش به یزید میرسد امام حسین (ع) جایی نزدیک یک چاه آب را نشان داد
- «اینجا بایستیم؟» حر گفت: «نه!».»
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه