دانلود و خرید کتاب حسین (ع) کشتی نجات منصوره مصطفی‌ زاده
تصویر جلد کتاب حسین (ع) کشتی نجات

کتاب حسین (ع) کشتی نجات

معرفی کتاب حسین (ع) کشتی نجات

کتاب حسین (ع) کشتی نجات نوشتۀ منصوره مصطفی زاده و ویراستهٔ فهیمه شانه است. این کتاب را انتشارات کتاب پارک منتشر کرده است.

درباره کتاب حسین (ع) کشتی نجات

امام حسین (ع) قصد جنگیدن نداشت؛ او برای نجات آمده بود، برای رهایی ذهن و قلب مردم از نیروهای بد درونی و بیرونی. ایشان هر بار و به هر روشی سعی داشتند با سربازان و فرماندهان لشکر دشمن صحبت کنند و راهنمایی‌شان کنند که کارشان اشتباه است و نتیجه‌اش بسیار هولناک؛ اما کسی به حرف‌های آن حضرت گوش نمی‌داد: چرا؟

چه اتفاقی می‌افتد که ما به حرف کسی که خیر و صلاحمان را می‌خواهد گوش نمی‌دهیم؟ چه اتفاقی می‌افتد که ما به حرف مادر و پدرمان یا حتی به حرف فرزندمان که دارد مطلب درستی هم می‌گوید اهمیتی نمی‌دهیم؟ زیان‌دیده‌های واقعهٔ عاشورا به ما نشان دادند که لجبازی یکی از دلایل مهم این اتفاق است. وقتی لجباز می‌شویم، وقتی سرکشی می‌کنیم و می‌خواهیم حرف، حرف خودمان باشد و به حرف‌های درست بزرگ‌تر یا کوچک‌ترهای عاقل، توجهی نداریم یعنی داریم راه را اشتباه می‌رویم و حتماً ضرر خواهیم دید.

خواندن کتاب حسین (ع) کشتی نجات را به چه کسانی پیشنهاد می‌ کنیم

این کتاب برای کودکان نوشته شده است.

درباره منصوره مصطفی‌ زاده

منصوره مصطفی‌ زاده شهرسازی و برنامه‌ریزی شهری خوانده، اما از یک جایی تصمیم گرفته کار مهندسی را رها کند و برود سراغ مطبوعات. او در مجله‌هایی مثل «همشهری بچه‌ها» و «همشهری جوان» فعالیت کرده و در نشر کتاب پارک کتاب‌هایی مثل «این چیه؟ نی نی»، «اولین کلمۀ هر بچه»، «بابا و مامان همه چیزه» را ترجمه و دنیا از آن ور را نوشته است. مصطفی زاده در برنامۀ کتاب‌باز و در صفحۀ اینستاگرامش به معرفی کتاب کودک برای مادران و بچه‌ها می‌پردازد و دوره‌هایی را هم در این زمینه برگزار کرده است. منصوره مصطفی‌ زاده دورۀ کودک خوش کتاب را در مدرسه اسلامی هنر برگزار کرده است.

درباره آثار منصوره مصطفی زاده بیشتر بخوانید.

بخشی از کتاب حسین (ع) کشتی نجات

«کاروان امام حسین (ع) به سمت شهر کوفه حرکت می‌کرد. مردم کوفه به امام نامه نوشته بودند و از او خواسته بودند که به شهرشان بیاید و آنها را از دست ظلم یزید نجات بدهد. اما یزید از این کار اصلاً خوشش نیامد پس حاکم بدجنس و ظالمی را به کوفه فرستاد که به مردم گفت اگر با امام حسین (ع) دست دوستی بدهند، خودشان و خانواده‌شان را می‌کشد؛ ولی اگر با اما بجنگند پول زیادی به همه‌شان می‌دهد.

مردم کوفه حسابی ترسیده بودند و ناچار تصمیم به جنگ گرفتند. اما امام حسین (ع) قصد جنگیدن نداشت. او برای نجات آنها آمده بود و تا قبل از روز عاشورا هم چند نفر را همراه خودش کرد.

یکی از آنها زهیر بود که ازته‌دل پیامبر (ص) را دوست داشت؛ اما با امام حسین (ع) قهر بود امام کسی را به دنبال زهیر فرستاد. او با اصرار همسرش پیش امام رفت. وقتی، برگشت صورتش غرق خنده بود و همراه امام شد. یکی دیگر از نجات‌یافته‌ها، حر، یکی از فرماندهان لشکر یزید بود. او جلوی کاروان امام حسین (ع) را گرفت و آنها را در دشت بی‌آبی به اسم کربلا نگه داشت و حتی اجازه نداد به آنها به شهر خودشان برگردند. امام حسین (ع) می‌دانست حر برای پیامبر (ص) و دختر ایشان احترام بسیار قائل است برای همین با او مهربانی کرد. حر هم روز عاشورا لشکر دشمن را رها کرد و از یاران امام حسین (ع) شد. دیگری حبیب بود؛ پیرمردی که از نوجوانی دوستدار پیامبر (ص) و خانواده ایشان بود. امام حسین (ع) در نامه‌ای برای حبیب نوشت:

«بیا که قرار است همه باهم به بهشت برویم»

لشکر دشمن امام حسین (ع) و یاران و خانواده او را در کربلا محاصره کرد. شب عاشورا بود. همراهان امام می‌دانستند که فردا جنگ خواهد شد سپاه امام حسین (ع) حتی صد نفر هم نبودند، اما لشکر دشمن چند هزار نفر می‌شدند امام در شب عاشورا همه را در چادری جمع کرد و به آنها: گفت شما بهترین دوستان من هستید. دوست ندارم در جنگ به شما آسیبی برسد. هر کس می‌خواهد برود، همین حالا که تاریک است بی‌هیچ خجالت برود و به شهر خودش و پیش خانواده‌اش برگردد. یاران امام حسین (ع) از این حرف‌ها غمگین شدند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۴ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۴ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان