
کتاب به وقت نوترون، شهید مجید شهریاری
معرفی کتاب به وقت نوترون، شهید مجید شهریاری
معرفی کتاب به وقت نوترون، شهید مجید شهریاری
کتاب الکترونیکی «به وقت نوترون (یکصد مدار از زندگی مجید شهریاری)» نوشتهٔ پژوهشگر «نعیمه منتظری» و مرکز مطالعات و تحقیقات حیات طیبه، توسط انتشارات حدیث راه عشق منتشر شده است. این اثر در قالب خاطرات و روایتهایی کوتاه، به زندگی، شخصیت و فعالیتهای علمی و اجتماعی «مجید شهریاری»، دانشمند هستهای ایران، میپردازد. کتاب در دستهٔ زندگینامه و خاطرات قرار میگیرد و با نگاهی مستند، ابعاد مختلف زندگی این شهید را از زبان خانواده، دوستان، همکاران و شاگردانش روایت میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب به وقت نوترون، شهید مجید شهریاری
این کتاب مجموعهای از ۱۰۰ روایت و خاطره دربارهٔ «مجید شهریاری» است که هرکدام با عنوان «مدار» شمارهگذاری شدهاند. روایتها از دوران کودکی و نوجوانی او در زنجان آغاز میشود و تا سالهای فعالیت علمی، تدریس در دانشگاه، نقشآفرینی در پروژههای هستهای و نهایتاً شهادتش ادامه مییابد. کتاب در سال ۱۳۹۵ منتشر شده و بازتابدهندهٔ فضای اجتماعی، علمی و سیاسی ایران در دهههای اخیر است. نویسنده با جمعآوری خاطرات از نزدیکان، همکاران و شاگردان شهریاری، تصویری چندوجهی از او ارائه میدهد؛ از تلاشهایش در عرصهٔ علم و آموزش تا ویژگیهای اخلاقی و خانوادگی. اثر، علاوه بر پرداختن به زندگی شخصی و حرفهای شهریاری، به موضوع ترور دانشمندان هستهای و تأثیر آن بر جامعه و خانوادهها نیز میپردازد. ساختار کتاب به گونهای است که هر خاطره یا روایت، بخشی از پازل زندگی این دانشمند را تکمیل میکند و در مجموع، تصویری از یک انسان پرتلاش، متعهد و اثرگذار را به نمایش میگذارد.
خلاصه کتاب به وقت نوترون، شهید مجید شهریاری
این بخش از کتاب خالی است.
چرا باید کتاب به وقت نوترون، شهید مجید شهریاری را خواند؟
«به وقت نوترون» با کنار هم قرار دادن روایتهای کوتاه و متنوع، امکان شناخت عمیقتری از شخصیت و زندگی «مجید شهریاری» را فراهم میکند. کتاب نهتنها به دستاوردهای علمی و نقش او در پیشبرد پروژههای هستهای ایران میپردازد، بلکه جنبههای انسانی، خانوادگی و اخلاقی او را نیز برجسته میکند. خواننده با مطالعهٔ این اثر، با چالشها، دغدغهها و انگیزههای یک دانشمند ایرانی در مواجهه با موانع علمی و اجتماعی آشنا میشود. همچنین، کتاب به موضوع ترور دانشمندان هستهای و تأثیر آن بر خانواده و جامعه میپردازد و تصویری ملموس از فضای علمی و امنیتی کشور ارائه میدهد. روایتهای کتاب، الهامبخش و تأملبرانگیز هستند و میتوانند نگاه تازهای به مفهوم مسئولیت، تعهد و ایستادگی در مسیر علم و وطن ایجاد کنند.
خواندن کتاب به وقت نوترون، شهید مجید شهریاری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به زندگینامهها، خاطرات و روایتهای مستند دربارهٔ دانشمندان ایرانی، بهویژه کسانی که دغدغهٔ پیشرفت علمی، مسئولیت اجتماعی و مقاومت در برابر چالشها را دارند، مناسب است. همچنین برای دانشجویان و پژوهشگران حوزههای فیزیک، مهندسی هستهای و تاریخ معاصر ایران، مطالعهٔ این اثر میتواند مفید باشد.
فهرست کتاب به وقت نوترون، شهید مجید شهریاری
- دیباچه: مقدمهای دربارهٔ نگاه کلنگر به زندگی و نقش انسانهای اثرگذار در جامعه.- مدارها (۱ تا ۱۰۰): هر مدار یک روایت یا خاطره از زندگی «مجید شهریاری» است که موضوعاتی مانند دوران کودکی، خانواده، علاقه به علم، تحصیل، فعالیتهای جهادی، تدریس، نقش در پروژههای هستهای، ویژگیهای اخلاقی، ارتباط با شاگردان و همکاران، و سرانجام شهادت او را پوشش میدهد.- روایتهایی از دوستان، خانواده، همکاران و شاگردان: هر بخش با زاویه دید متفاوت، ابعاد تازهای از شخصیت شهریاری را نشان میدهد؛ از خاطرات خانوادگی و دوران تحصیل تا فعالیتهای علمی و اجتماعی.- بخشهایی دربارهٔ تأثیر ترور دانشمندان هستهای و واکنش جامعه و خانواده به این رویدادها.- جمعبندی و نگاه به میراث علمی و اخلاقی شهریاری.
بخشی از کتاب به وقت نوترون، شهید مجید شهریاری
«کلید توی دستم بود. آن را توی در چرخاندم. منتظر آسانسور نشدم. پلّهها را یکی در میان دویدم بالا. در خانه را باز کردم و به سرعت رفتم سراغ نشانیهای مادر. باید لباسی را که بابا از یکی از سفرهای زیارتی آورده بود و با دست خودش روی آن جوشن کبیر نوشته بود، پیدا میکردم. بالاخره روی بالاترین طبقهٔ کمد لباسهای رسمیاش دیدمش. آن را برداشتم و راه افتادم طرف غسالخانه بهشت زهرا.نمیدانم چرا آرام بودم. غیر از آن لحظهٔ کذایی که تلفن زنگ زد و من گوشی را برداشتم و مادر خبرداد. آرام بودم. فقط آن لحظه. یک آن احساس کردم چیزی روی سرم خراب شد و سنگینی افتاد روی سینهام. اما بعد از آن آرام بودم.با خودم فکر میکردم شاید صورت بابا را که ببینم، دوباره سنگینی غم سینهام را فشار بدهد.بعد از انجام مقدمات نوبت آن شد که ببینمش. دیدمش. صورت بابا آرام بود؛ مثل درون من آرام آرام. جوری چشمانش را بسته بود که انگار کسی آمده بود و وزنههای سنگینی را از روی دوشش برداشته بود و او آنچنان آرام بود که گویی با خود گفته بود: «دیگر تمام شد.» حتی آن مرد که دست و صورت بابا را به آب تازه میکرد، میگفت: «این شهید خیلی آرام است.»»
حجم
۷۹۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۷۹۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه