دانلود و خرید کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا جان اچ. واتسون ترجمه نیما م. اشرفی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا

کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا

معرفی کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا

کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا؛ ماجرای کنت خون‌خوار نوشتهٔ جان اچ. واتسون و لورن دی. استلمن و ترجمهٔ نیما م. اشرفی است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا

برخی رمان‌ها بعد از خلق شرلوک هولمز نوشته شدند که دیگر نویسندگان آن‌ها کانن دایل نبودند. اما کماکان این کارآگاه جذاب و دستیارش در آن‌ها حضور داشتند. قهرمان این رمان‌ها نه خود هولمز، بلکه پرسوناژهای مرتبط با او هستند که بعضی‌هایشان را آرتور کانن دایل آفریده و گروهی دیگر زاییدهٔ تخیل‌هایی تازه‌ترند. ماجراهای مای‌کرافت، برادر بزرگ شرلوک؛ ماجراهای پرفسور موریارتی، مهیب‌ترین و شریرترین دشمنش؛ ماجراهای آیرن آدلر، یگانه زنی که هولمز او را سزاوار ستایش می‌دانست، و بسیاری از شرلوک هولمز پژوهان دربارهٔ دلباختگی ابرکارآگاه اسطوره‌ای به او فرضیه‌بافی‌های بسیار کرده‌اند؛ ماجراهای اِنولا هولمز، خواهر کوچک شرلوک؛ و بالاخره ماجراهای اِولینا کوپر، خواهرزادهٔ هولمز، در این زمره‌اند (دو پرسوناژ اخیر در آثار کانن دایل جایی ندارند).

کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا مجموعه‌ای از نامه‌ها و خاطرات افراد اصلی دخیل در رویدادهای آن است و نقشی را که شرلوک هولمز و واتسون در ختم‌به‌خیر شدن ماجرا در میان قله‌های برف‌پوش ترانسیلوانی داشته بازگو می‌کند. اما در این داستان جز هولمز و واتسون کنت خون‌خوار، دراکولا هم حضور دارد.

خواندن کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های پلیسی و معمایی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره لورن دی. استلمن

لورن دی. استلمن (متولد ۱۹۵۲) نویسندهٔ آمریکاییِ رمان‌های کارآگاهی و وسترن است. مشهورترین آثارش رمان‌هایی هستند که پرسوناژ اصلی‌شان کارآگاهی خصوصی به نام اِیمِس واکر است؛ دست‌کم بیست‌وپنج عنوان از ماجراهای این شخصیت را نگاشته که چشمان فرشته (۱۹۸۱) و دروغ شیرین زنان (۱۹۹۰) از مقبول‌ترین‌هایشان به شمار می‌آیند. او هم‌چنین یک سری رمان با الهام از جنایت‌های واقعی دیترویت پدید آورده است. از سال ۲۰۰۸ به این‌سو، استلمن نگارش ماجراهای والنتینو را آغاز کرده: کاوشگری که فیلم‌های گم‌شده و جنایت‌های مرتبط با آن‌ها را می‌جوید.

رمان‌های وسترن لورن دی. استلمن دو مجموعه را شامل می‌شوند: ماجراهای پیچ مِرداک (یک مارشال ایالتی) و ماجراهای شش‌لول‌بندی به نام پیتر مک‌لین.

او هم‌چنین سه رمان با محوریت پرسوناژ محبوب آرتور کانن دایل نوشته که به ترتیب عبارت‌اند از شرلوک هولمز علیه دراکولا (۱۹۷۸)، دکتر جکیل و آقای هولمز (۱۹۷۹) و خطر در کمین شرلوک هولمز (۲۰۱۲).

استلمن در سال ۲۰۰۲ موفق به کسب دکترای افتخاریِ علوم انسانی و ادبیات از دانشگاه میشیگان شرقی شد. او در سال ۱۹۹۳ با دبورا مورگان، بانوی نویسندهٔ رمان‌های جنایی/ معمایی پیوند زناشویی بست.

بخشی از کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا

«نیازی به مراجعه به یادداشت‌هایم در سال ۱۸۹۰ نیست تا به‌خاطر بیاورم ماه اوت همان سال بود که دوست عزیزم، آقای شرلوک هولمز، با اندکی کمک از جانب من، واکاوی وحشتناک‌ترین و مخوف‌ترین رازی را آغاز کرد که افتخار روایت کردنش با من است. کسانی که با این مشروحات احیاناً بی‌ربط آشنا هستند شاید به‌خاطر داشته باشند که من چنین چیزی را پیش‌تر چند بار گفته‌ام؛ به‌ویژه در ماجرای دوشیزه سوزان کوشینگ اهل محلهٔ کرویدونِ لندن و بستهٔ هولناکی که پست برایش آورد ـ که این داستان با نام «ماجرای جعبهٔ مقوایی» نیز خوانده می‌شود. برای دفاع از خود، فقط می‌توانم بگویم ماجرایی که می‌خواهم شرح دهم تنها ماجرایی است که هولمز نیز دربارهٔ ماهیت شگفت سلسله رویدادهایش با من هم‌نظر است، رویدادهایی که باعث شد ما از لحاظ روحی و جسمی منزل آسودهٔ او در خیابان بیکر را ترک کنیم و روانهٔ طبیعت برفی و بی‌رحم یکی از شرقی‌ترین نواحی قارهٔ اروپا بشویم.

موج گرمای ابتدای ماه اوت تازه آغاز شده بود و آن‌هایی که استطاعت رفتن به ییلاقات را داشتند لندن را ترک کرده بودند. خُلق من هم که با بالا رفتن دما بد و بدتر می‌شود ـ گرچه در مدت اقامتم در هند، که قرار نبود بلندمدت باشد، بدتر از این‌ها را هم تحمل کرده بودم ـ بنابراین تصمیم گرفتم از فرصت استفاده کنم و هوایی عوض کنم تا به همسرم هم فرصت بدهم از من، که چند روزی عزلت‌نشین شده بودم، دور باشد. اواخر صبح بود که مجالی یافتم سری به منزل به‌هم‌ریختهٔ دوستم بزنم و او را سخت مشغول نوشتن کتابچه‌ای یافتم که بسیاری از مجرمان آرزو دارند به آن دست یابند.

بعد از این‌که حال و احوال‌پرسی‌مان تمام شد و من روی صندلی روبه‌رویش نشستم، هولمز سکوتی را که چند دقیقه‌ای حکم‌فرما شده بود شکست و گفت: «حق با تو بود، واتسون. دکتر گریمزبی رویلِت قاتل و زورگو بود و کاملاً مستحق سرنوشتش.»

من هم گفتم: «کاملاً.» و بعد که متوجه شدم او پاسخ درونی‌ترین افکارم را داده، جا خوردم و در صندلی‌ام به جلو خم شدم و با ناباوری به او خیره شدم.

بلند گفتم: «هولمز عزیز! این یکی دیگر در ذهنم نمی‌گنجد! باید بپذیرم که تو از محدودهٔ عقل گذشته‌ای و الان هم‌ردیف پیش‌گوها و فکرخوان‌هایی؟»

نیشخند زد و به صندلی‌اش تکیه داد و پیپش را، که از چوب درخت گیلاس ساخته شده بود، با تنباکوهایی پر کرد که در ته چاروق ایرانی همیشه دم دستش مانده بود. مابین پک‌هایی که می‌زد، گفت: «شک دارم چیزی این‌قدر اسرارآمیز باشد. هیچ شعبده‌ای در ساختمان دویست و بیست و یک بی اتفاق نمی‌افتد، جز این‌که یک نفر بر مشاهده تأکید دارد و بر اساس همان مشاهدات استنتاج می‌کند.»

گفتم: «اما من که کار قابل‌مشاهده‌ای نکردم! مثل مجسمه نشسته‌ام!»

«هیچ‌کس مجسمه نیست، واتسون. شاید کسی این‌طور تصور بکند، اما با مشاهدهٔ دقیق حالت‌های ناخودآگاهش، حالت چهره‌اش و جهت حرکت چشمانش، کم پیش می‌آید استنتاج‌گرِ دقیق نتواند اعماق ذهن او را بکاود. مثلاً وقتی داشتی روی صندلی‌ات می‌نشستی، فهمیدم یک لحظه توجهت جلب شد به نوشته‌ام دربارهٔ سم‌ها که روی آن میز است. بخش مربوط به افعی‌ها و سم‌هایشان باز است. از آنجا که تنها مواجههٔ ما با چنین عامل مرگی در پروندهٔ دکتر رویلِت خبیث بود که از مار افعی برای کشتن دخترخوانده‌اش استفاده کرد ـ و به‌گمانم قصد داری روایتی تخیلی از آن را با عنوان «ماجرای نوار خال‌خال» منتشر کنی ـ سخت نبود حدس بزنم فکرت به آن سمت رفته. حدسم وقتی قوت گرفت که دیدم چهره‌ات ناگهان منقلب شد. وقتی این حست به عصبانیت تبدیل شد، مطمئن شدم که حدسم درست است. اینجا بود که در تأیید عقایدت گفتم که دکتر رویلت مقصر بوده و با واکنش تو خیالم راحت شد که استدلالم درست بوده.»»

Lilith
۱۴۰۳/۰۶/۱۵

کتاب جالبیه که شرلوک در مقابل دراکولا قرار میگیره ولی کاش یه کارگاه دیگه بود و داستان پردازی میشد . آخه از شرلوک انتظار دنبال خون آشام ترانسیلوانیا که بخاد با صلیب و نور خورشید دنبال از بین رفتنش باشه

- بیشتر
من هم که با بالا رفتن دما بد و بدتر می‌شود
baran
داستانی که از این ماجرا سر هم می‌کردی هم‌ردیف آثار تخیلی ژول ورن و برادران گریم می‌شد.
baran
«علاوه بر آن، شما مایهٔ ننگ انبوهی از مردان و زنان شرافتمندی هستید که از جان مایه گذاشته‌اند تا شغل شما را به صدای قاطع عدالت تبدیل کنند. مایهٔ تأسف است که راه پربار کسانی چون جانسون و شکسپیر و توماس مور به امثال شما ختم می‌شود. از جلو چشمانم دور شوید.» ایستاد و با دست بلند و باریکش در را نشان داد. «کتابچه‌تان را بردارید و بروید. من و همکارم برای جوانک‌های ترسویی که پیش از شنیدن حرف صاحب‌نظران خودشان را می‌بازند، وقت اضافی نداریم.»
baran
چون بسیار کم پیش می‌آمد این مرد استثنایی از کسی تعریف کند. پرسیدم: «پس با نتیجه‌ای که گرفتم، موافقی؟» «نه، کاملاً اشتباه نتیجه گرفتی.»
baran

حجم

۱۵۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۵۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۴۹,۰۰۰
۳۰%
تومان