کتاب سوالاتت را تغییر بده تا زندگی ات تغییر کند
معرفی کتاب سوالاتت را تغییر بده تا زندگی ات تغییر کند
کتاب سؤالاتت را تغییر بده تا زندگی ات تغییر کند نوشتهٔ ماریل آدامز با ترجمهٔ سیدحمید میرغفوری در انتشارات سایه سخن منتشر شده است. این کتاب به بررسی نقش پرسشگری در تغییر دیدگاه و بهبود کیفیت زندگی میپردازد و دوازده ابزار عملی برای ایجاد تحول در زندگی شخصی و حرفهای ارائه میدهد.
درباره کتاب سوالاتت را تغییر بده تا زندگی ات تغییر کند
این کتاب به بررسی چگونگی استفاده از قدرت پرسشگری برای ایجاد تغییر در زندگی میپردازد. کتاب در دوازده فصل سازماندهی شده که هر فصل یک ابزار کاربردی را معرفی میکند. نویسنده در ابتدا مفهوم تفکر برمبنای پرسش را توضیح میدهد و تفاوت آن با تفکر براساس قضاوت را تشریح میکند. در ادامه، روشهای شناسایی الگوهای فکری محدودکننده و چگونگی تغییر آنها از طریق پرسشهای جدید مورد بحث قرار میگیرد. هر فصل شامل تمرینهای عملی و مثالهای واقعی است که نحوه استفاده از ابزارها را نشان میدهد. کتاب به موضوعاتی مانند مدیریت تغییر، رهبری، مربیگری و توسعه فردی میپردازد و نشان میدهد چگونه پرسشهای متفاوت میتوانند به نتایج متفاوت منجر شوند. بخشهایی از کتاب به کاربرد این روشها در محیط کار و روابط شخصی اختصاص دارد. نویسنده همچنین روشهایی برای غلبه بر موانع تغییر و ایجاد عادتهای جدید فکری ارائه میدهد.
ماریل آدامز بنیانگذار موسسه اینکوئری و مشاور در زمینه تغییر سازمانی است. او بیش از سی سال در زمینه رهبری و مربیگری فعالیت کرده و با سازمانهای مختلف در سراسر جهان همکاری داشته است.
کتاب سوالاتت را تغییر بده تا زندگی ات تغییر کند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای مدیران، رهبران سازمانی، مربیان و افرادی که به دنبال ایجاد تغییر در زندگی شخصی و حرفهای خود هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب سوالاتت را تغییر بده تا زندگی ات تغییر کند
«مشکل زمانی شروع شد که در شرکت کیوتک مسئولیتی به من پیشنهاد کردند. آن زمان کیوتک در بحبوحهٔ یک بازسازی اساسی قرار داشت و شایع شده بود که قبل از پایان سال بسته میشود. دوستی به من گفت که پذیرفتن مسئولیت در کیوتک مثل نامنویسی برای کار در یک کشتی در حال غرقشدن است. چه چیزی متقاعدم کرد که خطر کنم؟ الکسا هارت که مدیر اجرایی شرکت کیوتک بود، این شغل را به من پیشنهاد داد. به او بسیار اعتماد داشتم. در شرکت کی. بی. سالها مدیرم بود و بهعنوان یک مدیر بااستعداد اعتمادم را جلب کرده بود. ازاینرو، برای رفتن به کیوتک وسوسه شدم. بهعلاوه، قول ارتقا به سِمت مدیر توسعه را به من داد که به طراحی یک محصول جدید و افزایش حقوق منجر میشد. اگر همهچیز خوب پیش میرفت، برایم خیلی عالی میشد و اگر خوب پیش نمیرفت، ... سعی میکردم به شکست فکر نکنم.
در ابتدا پیشرفتم خوب بود. متقاعد شده بودم که بر کار تسلط دارم. الکسا بهخاطر آشناییام با فناوری و دانش مهندسی استخدامم کرده بود و میدانستم که میتوانم به حمایتش پشتگرم باشم. محصول جدید در حیطهٔ تخصصیام بود و واقعاً توجهم را جلب کرده بود. در کی. بی. (جاییکه الکسا میگفت معجزههای من را در کار دیده است) نشان افتخار فرد کاردان را برده بودم. من بر سختترین مشکلات فنی غلبه کرده بودم؛ اما در کیوتک با مشکل دیگری روبهرو بودم و آن رهبری یک تیم سرنوشتساز و در معرض دید بود. از داشتن چنین جایگاهی هیجانزده بودم. از طرفی، الکسا نیز به من گوشزد میکرد که مهارتهای مدیریتی و نیروی انسانیام را بهبود بخشم.
اعضای گروه من بااستعداد و مشتاق به نظر میآمدند. مدتی کارها عالی پیش رفت، تا اینکه همهچیز به هم ریخت. گویی ناگهان نورافکنی قوی روی اشتباهاتم افتاده بود. جرئت گفتنش را نداشتم، ولی به این نتیجه رسیده بودم که بین عدهای آدم بیعرضه گیر افتادهام.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه