
کتاب زنده بگور
معرفی کتاب زنده بگور
«زنده بگور» نوشته صادق هدایت(۱۳۳۰-۱۲۸۱)، نویسنده معاصر ایرانی است و ۹ داستان کوتاه از وی را در خود دارد. در بریدهای از داستان «مادلن» میخوانیم: پریشب آنجا بودم، در آن اطاق پذیرائی کوچک. مادر و خواهرش هم بودند، مادرش لباس خاکستری و دخترانش لباس سرخ پوشیده بودند، نیمکتهای آنجا هم از مخمل سرخ بود، من آرنج را روی پیانو گذاشته به آنها نگاه میکردم. همه خاموش بودند مگر سوزن گرامافون که آواز شور انگیز و اندوهگین «کشتیبان ولگا» را از روی صفحه سیاه درمیآورد. صدای غرش باد میآمد، چکههای باران به پشت شیشه پنجره میخورد، کش میآمد، و با صدای یکنواختی با آهنگ ساز میآمیخت. مادلن جلو من نشسته با حالت اندیشناک و پکر سر را بدست تکیه داده بود و گوش میکرد. من دزدکی به موهای تابدار خرمائی، بازوهای لخت، گردن و نیم رخ بچگانه و سر زنده او نگاه میکردم. این حالتی که او بخودش گرفته بود بنظرم ساختگی میآمد، فکر میکردم که او همیشه باید بدود، بازی و شوخی بکند، نمیتوانستم تصور بکنم که در مغز او هم فکر میآید، نمیتوانستم باور بکنم که ممکن است او هم غمناک بشود، من هم از حالت بچگانه و لاابالی او خوشم میآمد. این سومین بار بود که از او ملاقات کرده بودم. اولین بار کنار دریا به آنها معرفی شدم ولی با آن روز خیلی فرق کرده. او و خواهرش لباس شنا پوشیده بودند، یک حالت آزاد و چهرههای گشاده داشتند. او حالت بچگانه، شیطان و چشمهای درخشان داشت. نزدیک غروب بود موج دریا، ساز، کازینو همه بیادم میآید. حالا صورت آنها پژمرده، اندیشناک و سر بگریبان زندگی مینماید با لباسهای سرخ و ارغوانی مد امسال که دامن بلند دارد و تا مچ پای آنها را پوشانیده! صفحه با آواز دور و خفه که بیشباهت صدای موج دریا نبود ایستاد.
درباره صادق هدایت
صادق هدایت یکی از تاثیرگذارترین و پیشروان داستاننویسان ایرانی است. او آثاری جاودانه از خودش بر جا گذاشته که با گذشت دههها از مرگش همچنان خواندنی هستند و محتوای این آثار آنقدر غنی است که حتی تغییر ذائقهی نسلها در ایران باعث نشده که کتابخوانهای نسلهای جدیدتر مخاطب آثار او نباشند.
صادق هدایت در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ (۱۷ فوریهی ۱۹۰۳) در تهران به دنیا آمد. خانوادهی او اشرافی، متمول و فرهیخته بودند و البته هر چه صادق هدایت بزرگتر شد، بیشتر با این موضوع سر ناسازگاری پیدا کرد. صادق پس از اتمام تحصیل در مدرسهی دارالفنون (با کمی تاخیر) به قصد ادامهی تحصیل در رشتهی دندانپزشکی به فرانسه مهاجرت کرد. خیلی زود فهمید که روحیاتش با این رشته همخوانی ندارد، بنابراین از این رشته انصراف داد.
صادق هدایت پس از مدتی مجددا به تحصیل رو آورد و اینبار برای تحصیل در رشتهی مهندسی به بلژیک رفت. ناگفته پیدا است که او در همین سفرها دل به ادبیات اروپا باخت و بیشتر از رشتهی تحصیلی خودش به مطالعهی آثار ادبی و فلسفی پرداخت. نویسندگانی که با آثار درخشندهشان در این زمان دل و دین از کف صادق هدایت ربوده بودند، عبارت بودند از «ادگار آلن پو»، «گی دو موپوسان»، «رینر ماریا ریلکه»، «فرانتس کافکا»، «آنتوان چخوف» و «فئودور داستایوفسکی».
خواندن این آثار چنان تاثیری بر صادق هدایت گذاشتند که او نمیتوانست تصور کند مخاطب ایرانی از خواندن چنین آثار ارزشمندی محروم بماند. بنابراین دست به کار شد و به ترجمهی این آثار پرداخت. به لطف زحمتهای هدایت در سالهای بین ۱۳۰۲ تا ۱۳۲۹ آثار باارزش و مهمی همچون «دیوار از ژان پل سارتر»، «گورستان زنان خیانتکار» نوشتهی «آرتور کریستین سن» و «مسخ» اثر «کافکا» به زبان فارسی ترجمه و در ایران منتشر شدند. به علاوه تعدادی مقاله از هدایت (مثلا «پیامِ کافکا») منتشر شد که در فضای ادبیات و روشنفکری ایران یک قدم موثر و رو به جلو به حساب میرفت.
درباره زندگی و آثار صادق هدایت بیشتر بخوانید.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۴۲
تعداد صفحهها
۱۲۵ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۴۲
تعداد صفحهها
۱۲۵ صفحه