کتاب خرگوش از آن جا می آید!

کتاب الکترونیکی «خرگوش از آن‌جا می‌آید!» نوشتهٔ آلیس پانتر مولر با ترجمهٔ لیلا قنبریان و تصویرگری دانیلا کوهل، توسط نشر شهر قلم منتشر شده است. این کتاب بخشی از مجموعهٔ «لوتا و زندگی پرماجرا» است و داستانی کودکانه و پرهیجان را روایت می‌کند که برای گروه سنی ب و ج مناسب است. روایت ماجراهای روزمره، دوستی‌ها و تلاش برای یافتن سرگرمی‌های تازه، محور اصلی این داستان است. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب خرگوش از آن جا می آید!

«خرگوش از آن‌جا می‌آید!» اثری داستانی و کودکانه است که با زبانی طنزآمیز و نگاهی به زندگی روزمرهٔ کودکان، ماجراهای دختری به نام «لوتا» را دنبال می‌کند. این کتاب در قالب دفتر خاطرات نوشته شده و وقایع را از زاویهٔ دید اول‌شخص روایت می‌کند. ساختار کتاب به‌گونه‌ای است که هر فصل یا بخش، رویداد یا ماجرایی تازه را به تصویر می‌کشد و با تصویرگری‌های رنگی و جذاب همراه شده است. داستان در فضای مدرسه، خانه و جمع دوستان لوتا می‌گذرد و دغدغه‌های کودکان، رقابت‌ها، حسادت‌ها و تلاش برای پیدا‌کردن سرگرمی‌های جدید را به تصویر می‌کشد. این اثر بخشی از مجموعه‌ای است که هر جلد آن به ماجرایی تازه از زندگی لوتا می‌پردازد و با نگاهی شوخ‌طبعانه، دنیای کودکان را بازتاب می‌دهد.

خلاصه کتاب خرگوش از آن جا می آید!

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان با بیماری آبله‌مرغان لوتا آغاز می‌شود؛ او مجبور است چند روزی را در خانه بگذراند و به‌دنبال سرگرمی تازه‌ای برای فرار از کسالت می‌گردد. لوتا با دوست صمیمی‌اش «چینه» فهرستی از سرگرمی‌های هیجان‌انگیز تهیه می‌کند، اما بیشتر آن‌ها غیرقابل‌دسترس‌اند. در ادامه، آن‌ها تصمیم می‌گیرند پاتیناژ را امتحان کنند و وارد ماجراهایی در مدرسه و میان دوستانشان می‌شوند. رقابت با «برنیکه» و گروه دختران ۸، تلاش برای شرکت در فیلمی با بازیگر نوجوان محبوب، و تجربه‌های عجیب در کلاس فلوت، بخشی از اتفاقات روزمرهٔ لوتا است. نقطهٔ اوج داستان زمانی رخ می‌دهد که لوتا و دوستانش با شعبده‌بازی پاول، به‌طور غیرمنتظره‌ای یک خرگوش واقعی را از کلاه بیرون می‌آورند. این اتفاق باعث می‌شود ماجراهای تازه‌ای برای گروه دوستان رقم بخورد و لوتا به این فکر بیفتد که شاید شعبده‌بازی سرگرمی جدیدش باشد. در طول داستان، لوتا با چالش‌های دوستی، حسادت، رقابت و جست‌وجوی هویت فردی روبه‌رو می‌شود و هر بار با نگاهی طنزآمیز و کودکانه به مسائل واکنش نشان می‌دهد.

چرا باید کتاب خرگوش از آن جا می آید! را بخوانیم؟

این کتاب با روایت طنزآمیز و صمیمی، دنیای کودکان و دغدغه‌هایشان را به‌تصویر می‌کشد. ماجراهای لوتا و دوستانش، به‌ویژه تلاش برای یافتن سرگرمی‌های تازه و مواجهه با چالش‌های روزمره، برای مخاطب کودک و نوجوان قابل‌درک و همذات‌پندار است. تصویرگری‌های رنگی و جذاب، به همراه روایت پرجنب‌وجوش، خواندن این کتاب را به تجربه‌ای سرگرم‌کننده و آموزنده تبدیل می‌کند. همچنین، کتاب به موضوعاتی مانند دوستی، رقابت، اعتمادبه‌نفس و پذیرش تفاوت‌ها می‌پردازد و می‌تواند به رشد اجتماعی و عاطفی کودکان کمک کند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای کودکان و نوجوانانی که به داستان‌های ماجراجویانه و طنز علاقه دارند، مناسب است. به‌ویژه برای کسانی که با موضوعاتی مانند دوستی، رقابت در مدرسه، جست‌وجوی سرگرمی و تجربه‌های تازه روبه‌رو هستند. همچنین والدین و مربیانی که به‌دنبال کتابی برای تقویت مهارت‌های اجتماعی و عاطفی کودکان هستند، می‌توانند این اثر را انتخاب کنند.

بخشی از کتاب خرگوش از آن جا می آید!

«امروز نباید به مدرسه می‌رفتم. خب چون اسلتتطای گرفته‌ام! درواقع آبله‌مرغان‌ها خیلی واحال هستند. جون آدم اصلا احساس بیماری نمی‌کند. با وجود این می‌تواند در خانه بماند. عاعارم همیشد می‌گوید دم نباید آن‌ها را بخاراند. وگرنه جای زخشا "می‌ماند. علاوه بر این، از سه‌شنبه‌ی پیش تابه‌حال مریض هستم و حالا دیگر کم‌کم نمی‌دانم چه‌کار باید بکنم. دز کس هن و جح خوانده‌ام، تلویزیون هم تماشا کرده‌ام. سعی کرده‌ام با فلوت ۰ را آفتبوت کنه، اما مگس‌ها حیوانات کودنی هستند که خوب آفتسون نمی‌شوند. از پنجره بیرون را تماشا کرده‌ام. پنجره را باز کرده‌ام و برای پولی، سک خانم زگه برشت، میومیو کرده‌ام؛ اما برادرهای کله‌پوکم وقتی عکس را دیدند، فقط خنده‌ی بی‌مزه‌ای کردند. یاکوب گفت جوش‌هایم تا پاهایم رسیده‌اند و سیمون گفت آن‌ها جوش نیستند، بلکه خیارک‌های طاعونی‌اند و خیلی ۲ |حمرحود< این دو نفر هیچ‌چیز سرشان نمی‌شود! امروز وقتی در اتاق نشیمن نشسته بودم و کتاب سرودهای کربسمس را ورق می‌زدم، ناگهان فهمیدم که چرا تااین‌حد حوصله‌ام سررفته بود: خب من اصلا هیچ سرگرمی‌ای ندارم؟ و به همین دلیل هم وقتی بیمارم هیچ کاری نمی‌توانم بکنم.»