کتاب بی حد و مرز

کتاب بی حد و مرز؛ پرورش مغز، یادگیری سریع‌تر و کشف زندگی استثنایی نوشتهٔ جیم کوییک و ترجمهٔ فاطمه تقی پناهی است و انتشارات راوشید آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب بی حد و مرز

همهٔ ما دوست داریم به رؤیاهایی که در سر داریم برسیم. اما گاهی اوقات، موانعی بر سر راه دستیابی به این رؤیاها وجود دارد. محدودیت‌هایی که گاهی خودساخته هستند و ریشه در ذهنیت و اندیشه‌مان دارند. در کتاب بی‌حدومرز، جیم کوئیک به ما نشان می‌دهد که چگونه اسیر این محدودیت‌ها و حدومرزها هستیم، و چگونه می‌توانیم خود را از بند مرزها و محدوده‌ها رها ساخته و از توانایی‌های بالقوه و بالفعلِ خویش جهت تحقق اهداف استفاده کنیم. شاید با کمی بررسی و دقتِ بیشتر دریابیم این قواعد و قوانینِ محدودکننده‌ای که برای خویش وضع کرده‌ایم، حاصل نوعِ تفکر، ذهنیت و نگرشمان به خود، توانایی‌ها و امکانات‌مان باشد.

مهم‌ترین نکته‌ای که در این کتاب می‌توان دریافت آن است که همهٔ ما قادر به انجام فعالیت‌ها و رسیدن به دستاوردهای دلخواه خویش هستیم، به شرطی که به خود باور داشته باشیم و بدانیم چرا، چگونه و با چه ابزارهایی بدان دست یابیم.

کتاب بی‌حدومرز مشتمل بر چهار بخش و پانزده فصل است. در این چهار بخش به رهاساختن خویش از چنگال محدودیت‌ها؛ چرایی، چگونگی و چیستی این رهاسازی می‌پردازد.

جیم کوئیک در این کتاب، از تجربه‌های خود به عنوان فردی آسیب‌دیده سخن می‌گوید و مسیری را که طی کرده تا بتواند فراتر از محدودیت‌های خویش گام بردارد به ما نشان می‌دهد. او بی‌حدومرز شدن را در ذهنیت، انگیزه و روش جست‌وجو می‌کند و این مسیر را در قالب این سه‌گانه به تصویر می‌کشد. راز نهفته در بی‌حدومرز شدن را یادگیریِ نحوهٔ یادگیری می‌داند و گام‌به‌گام، خواننده را با خود به پیش می‌برد تا به وی نشان دهد چگونه می‌تواند قدم فراتر از دایرهٔ محدودی بگذارد که شاید با دست خویش ترسیمش کرده است.

در بخش اول، که شامل چهار فصل است به بی‌حدومرز شدن، چرایی اهمیت آن، مغز بی‌حدومرز، و نحوهٔ مطالعهٔ این کتاب و به‌یادسپاری مطالب آن می‌پردازد.

در بخش دوم، که شامل دو فصل است، به چیستی و ذهنیت بی‌حدومرز اشاره می‌کند و ضمن بررسی نظام‌های باور، به هفت دروغ یادگیری نیز می‌پردازد.

در بخش سوم، که شامل چهار فصل است، به چرایی و انگیزهٔ بی‌حدومرز پرداخته و هدف، انرژی، گام‌های سادهٔ کوچک و جریان را مورد بررسی قرار می‌دهد.

در بخش چهارم، که مشتمل بر پنج فصل است به چگونگی بی‌حدومرز شدن، و روش‌های آن می‌پردازد. همچنین مقوله‌های تمرکز، مطالعه، حافظه، تندخوانی و تفکر را نیز بررسی می‌کند. در این مسیر، از پژوهش‌های انجام شده پیرامون مغز، حافظه، یادگیری و مباحث مرتبط کمک می‌گیرد و از نظرات متخصصان گوناگونی نیز استفاده می‌کند تا بر غنای مطالب خویش بیفزاید و آن را منطبق بر یافته‌های علمی ارائه دهد.

کتاب می‌تواند به شما کمک کند تا بدانید چگونه تمرکز کنید، و ذهن خویش را از عوامل مزاحم دور ساخته و متمرکز بر کاری شوید که مایلید انجام دهید. همچنین کمک می‌کند تا حافظهٔ بهتری تربیت کرده و به این جملهٔ طلایی برسید که «ما حافظهٔ خوب یا بد نداریم، بلکه حافظهٔ پرورش‌یافته یا تربیت‌نشده داریم». در آن صورت است که نداهای درونی محدودکننده را می‌توانید خاموش ساخته و برای یادگیری هر آنچه مایلید انگیزه و هدفی مشخص داشته و با روش‌هایی که در کتاب آموزش داده می‌شود ذهنیتی روبه‌رشد را تجربه کنید.

همچنین روش تندخوانی و یادگیری سریع را آموزش می‌دهد، تا بتوانید در زمان کمی، هر آنچه لازم است مطالعه کرده و به‌خاطر بسپارید.

به کار بردن آموزه‌ها و مطالب کتاب، می‌تواند زندگی شخصی، حرفه‌ای و اجتماعی شما را متحول سازد. زیرا کتاب سعی کرده برای بخش‌ها و حوزه‌های مختلف زندگی، راهکارها و راهبردهایی را پیشنهاد دهد. بدین‌ترتیب از خواب گرفته تا خوراک، از زندگی فردی تا اجتماعی می‌توانید با به‌کارگیری مطالبِ کتاب تحولی در خویش ایجاد کنید. تحولی که منجر به بی‌حدومرز شدن‌تان می‌شود.

مغزی بی‌ حد و مرز، حافظه‌ای بی‌حدومرز و یادگیریِ چگونگی یادگیری هدیه‌ای است که کتاب به شما اهدا می‌کند. کوئیک، با بیان تجربه‌هایش از آموزش این مطالب، فرد را با خود همراه ساخته و به وی گوشزد می‌کند که هیچ مانعی برای بهبود و پرورش وجود ندارد غیر از همان محدودیت‌هایی که در ذهن خویش ساخته است. زیرا با کمک روش‌هایی که آموزش می‌دهد، به عنوانِ نمونه فرد به خود ایمان می‌آورد که هوش، فقط همانی نیست که توسط آی‌کیو سنجیده می‌شود. بلکه انواع هوش وجود دارد و هر فردی از نوعی هوش برخوردار است که می‌تواند با استفاده از آن، به اهداف خویش دست یابد. کوئیک یادآور می‌شود که همهٔ ما توانایی و امکانات لازم را برای تحقق رؤیاهای‌مان داریم. فقط باید مسیر رسیدن به آنها را یافته و تمرکز خویش را بر چیزی بگذاریم که برایمان بیشترین اهمیت را دارد و از سایر مسائلی که ما را از مسیر منحرف می‌سازد چشم‌پوشی کنیم. این درس بزرگی است که از خواندن این کتاب می‌توان گرفت.

خواندن کتاب بی حد و مرز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر شما هم می‌خواهید بدانید چگونه می‌توان محدودیت‌ها را کنار گذاشت و تمام توان خویش را به کار برد تا به هدف مدنظر دست یافت، خواندن این کتاب را توصیه می‌کنیم. همچنان که افراد برجسته و شناخته‌شده‌ای از حوزه‌های مختلف علوم مغز و اعصاب، مدیران سازمان‌های مطرح، نویسندگان برجسته نیز این کتاب را توصیه کرده‌اند.

درباره جیم کوئیک

جیم کوئیک، متخصصی شناخته‌شده در حوزهٔ بهبود حافظه، بهبود مغز، و یادگیری سریع است. وی در کودکی دچار آسیب مغزی شده و فرایند یادگیری‌اش نیز دچار اختلال می‌گردد. همین اتفاق او را در مسیری قرار می‌دهد که علاوه بر آنکه تلاش می‌کند بر مشکلات‌اش غلبه کند، تصمیم می‌گیرد که آموخته‌هایش را نیز با دیگران به اشتراک بگذارد.

دو دهه فعالیت کوئیک او را به عنوان مربی مغز برای دانشجویان، رهبران سیاسی، فعالان حوزهٔ کسب‌وکار، هنرپیشگان سینما و افرادی از حوزه‌های دیگر مطرح کرده است. بیش از ۲۰۰ هزار نفر در هر سال از مطالب و آموخته‌های کوئیک بهره می‌برند، و ویدئوهای آنلاین وی میلیون‌ها بار دیده شده است. علاوه بر حضور رسانه‌ای مرتب در رسانه‌هایی مانند فوربس، هاف‌پست، فست‌کمپانی، سی‌ان‌بی‌سی؛ میزبان پادکست کوئیک‌برین نیز است که یکی از برترین مطالب آموزشی در آی‌تونز محسوب می‌شود. همچنین دوره‌های آموزشی وی در سایت‌اش یعنی کوئیک‌لرنینگ نیز مورد استفاده افراد مختلف از ۱۹۵ کشور قرار گرفته است.

بخشی از کتاب بی حد و مرز

«ممکن است با خود فکر کنید، جیم من می‌دانم منظور از فناوری چیست. من نمی‌خواهم بدون فناوری زندگی کنم، اما احساس می‌کنم بیش از هر زمان دیگری احساس اضافه‌بار، حواس‌پرتی، و فراموشی می‌کنم. در اینجا خبر خوبی برایتان دارم: شما با آخرین فناوری‌ها زاده شده‌اید، بزرگ‌ترین ابرقدرت‌ها.

بیایید لحظه‌ای وقت بگذاریم تا اذعان کنیم مغز انسان تا چه میزان فوق‌العاده است. مغز تا ۷۰ هزار فکر را در هر روز تولید می‌کند. با سرعتی برابر سرعت سریع‌ترین اتومبیل‌های مسابقه. مانند اثرانگشتان‌تان، مغز نیز مختص به شماست. در جهان هیچ دو مغزی دقیقاً شبیه به هم نیستند. پردازشی که در مغز صورت می‌گیرد به صورت چشمگیری سریع‌تر از هر رایانهٔ موجودی است، و تقریباً ظرفیتی نامحدود دارد. حتی هنگام آسیب‌دیدگی هم، قادر است تولید نبوغ کند، حتی اگر نیمی از یک مغز را هم در اختیار داشته باشید، هنوز هم می‌توانید به مانند انسانی کامل عمل کنید.

داستان‌های جالبی پیرامون مغز وجود دارد. همانند آنچه دربارهٔ بیمار به‌کمارفته وجود دارد که او هم به نوعی با پزشک خود ارتباط برقرار می‌کند. یا زنی که رویدادهای مهم را با برگشت به زمانی که ۱۲ سال داشت به یاد می‌آورد. یا آن تنبلی که پس از ضربهٔ مغزی با میله‌ای، تبدیل به نابغهٔ ریاضی می‌شود. هیچ‌کدام از این‌ها داستان‌های خیالی یا محصول کتاب تصویری ابرقهرمان نیست. آنها تنها مثال‌هایی از عملکرد فوق‌العادهٔ انجام‌شده در ماشین حیرت‌انگیز بین دو گوش‌های ماست.

ما بخش زیادی از این عملکرد را مسلم تلقی می‌کنیم. بیایید دربارهٔ کاری که یک فرد متوسط انجام می‌دهد تا «متوسط» تلقی شود بیاندیشیم. در یک‌سالگی، یاد گرفتید چگونه راه بروید، که با درنظر گرفتن تعداد فرایندهای مورد نیاز عصبی و فیزیولوژیکی کار ساده‌ای نبوده است. یک سال یا بیشتر پس از آن، یاد گرفتید از طریق استفاده از واژه‌های زبان، ارتباط برقرار کنید. ده‌ها واژهٔ جدید و معانی‌شان را به صورت روزانه آموختید و این کار را تا دوران مدرسه ادامه دادید و در حالی که هنوز هم یاد می‌گرفتید ارتباط برقرار کنید، آموختید استدلال کنید، محاسبه کنید، و مفاهیم پیچیده بسیاری را تجزیه کنید، و همهٔ این‌ها قبل از آن بوده که شما کتابی را مطالعه کنید یا در کلاسی شرکت کنید!

مغز همان چیزی است که ما را از قلمروی حیوانات جدا می‌کند. به این موضوع فکر کنید. ما نمی‌توانیم پرواز کنیم، به صورت ویژه‌ای، قوی یا سریع نیستیم، نمی‌توانیم با مهارت برخی از حیوانات از چیزی بالا برویم، نمی‌توانیم زیرِ آب نفس بکشیم. تا آنجا که بیشتر مربوط به عملکردهای فیزیکی‌مان می‌شود، فقط در حد متوسط هستیم. اما به دلیل قدرت مغزمان، به طرز شگفت‌آوری، برجسته‌ترین گونه‌های روی زمین تلقی می‌شویم. با کنترل آن قدرتِ ذهنیِ باورنکردنی، به مانند ماهی؛ روش‌هایی برای کشف اعماق اقیانوس ایجاد کرده‌ایم، به مانند فیل؛ اجسام سنگین‌وزن را جابه‌جا می‌کنیم، و به مانند پرنده‌ای؛ پرواز می‌کنیم. بله، این مغز، حقیقتاً موهبتی است.»