دانلود و خرید کتاب حاج جلال لیلا نظری گیلانده
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب حاج جلال

کتاب حاج جلال نوشتهٔ لیلا نظری گیلانده است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. این کتاب خاطرات حاج‌جلال حاجی‌بابایی است که در ایام دفاع مقدس دو فرزند و دو دامادش برای پاسداری از میهن و انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند.

درباره کتاب حاج جلال

کتاب حاج جلال یکی از شاخص‌ترین آثار ادبیات جنگ است که مردم عادی با آن درگیر بودند. حاج جلال و پسرانش برای جنگ تربیت نشده بودند اما نانشان را از زمین درمی‌آوردند و حالا زمینشان در خطر بود. باید چه می‌کردند؟ دست به کار شدند تا از زمین و سرزمین خود دفاع کنند. 

کتاب حاج جلال روایت این فداکاری و زندگی زیباست. کتاب حاج جلال عاشقانه‌ای است پر از صداقت، احساس و پاکیزگی روستایی. در این کتاب متوجه می‌شوید که حاج جلال چگونه ازدواج کرد و به زندگی پرداخت. سنت‌هایی که در کتاب می‌بینیم هر چند ممکن است امروز برخی از آنها کم‌رنگ شده باشد اما در کتاب این سنت‌ها به‌درستی و خوب منعکس شده است.

خواندن کتاب حاج جلال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ زندگی‌نامهٔ شهدا و خانوادهٔ شهدا پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب حاج جلال

«از وقتی افروز وارد زندگی‌ام شد، قید درس و مدرسه را زدم و رفتم پیِ کارهای کشاورزی‌مان. دیگر به بیدارشدن‌های قبل از طلوع آفتاب و برگشتن بعد از تاریکی هوا عادت کرده بودم. دیگر بچه نبودم. حتی از نظر پدر و مادرم، جلال سابق نبودم و برای خودم مردی شده بودم؛ اما هنوز هم از افروز خجالت می‌کشیدم. هنوز هم اگر او را تنها توی خانه می‌دیدم، زیاد نزدیکش نمی‌شدم.

اول پاییز بود و داشتم یونجه‌ها را با کَرَم‌تو درو می‌کردم. هوای مه‌آلود و باران اندکی که از شب گذشته باریده بود پاهایم را تا ساق خیس کرده بود تا جایی که کفش‌های پلاستکی‌ام مدام لیز می‌خورد و از پایم کنده می‌شد. بااینکه هوا کمی سوز داشت، از شدت کار خیس عرق بودم. نزدیکی‌های ظهر، گرمای آفتاب شدت گرفت و بخار از یونجه‌های دروشده بلند شد. همان لحظه گنجشک کوچکی انگار سرش گیج رفت و چندبار این‌طرف و آن‌طرف پرید و درست افتاد زیر پایم. ضربه‌های کَرَم‌تو را کم کردم. خندیدم و یاد روزهای مدرسه‌ام افتادم؛ روزی که خانم معلم مینی‌ژوپ‌پوش، با کفش پاشنه‌بلندش، گرهی توی ابروهای کشیده و رنگ‌شده‌اش انداخت و اعتراض‌کنان با اشاره‌ای به پرنده‌ای که یکی از دانش‌آموزان توی قفس انداخته بود و داشت با خوشحالی آن را به ما نشان می‌داد، گفت: «این حیوان رو وِلش کن بره. نذار بمانه تو قفس!»

حسابی زد توی ذوقمان. همه خشکشان زد. طاقت نیاوردم. زود خودم را انداختم جلو و دستم را به رانم زدم و گفتم: «تو بِرِو خودتَ درست کُن. دلت بِرِی ای حیوان نسوزَه!»

چشم‌هایش گرد شد و دندان‌هایش را طوری به ‌هم فشرد که فکش شروع کرد به لرزیدن. بچه بودم. حتم داشتم می‌خواست سیلی محکمی را حوالۀ صورتم کند، اما نزد. ایستاد و نگاهم کرد. عرق داشت از کَلّۀ کچلم می‌چکید و جریان آن ‌را از پشت گردنم تا گودی کمرم احساس می‌کردم. علت کچل‌بودنم، مثل تمام بچه‌ها و مردها، حمام عمومی بود. زن‌ها از صبح زود می‌رفتند حمام و تا نزدیکی‌های عصر آنجا اتراق می‌کردند و عصر که می‌شد دو ساعتی را به مردها اختصاص می‌دادند. در حمام همه‌چیز رعایت می‌شد الّا نظافت. همه با پاهای چرک و کثیف می‌رفتند توی آب خزینه و آن را لجن می‌کردند. حتی بچه‌ها می‌رفتند توی همان آبی که یکی با پوست بیمار می‌رفت در آن و از زیادی میکروب، کل بدنشان‌ دمل می‌زد. پوست سرمان زخم می‌بست و مجبور می‌شدیم آن را از ته بزنیم.

عرق پیشانی‌ام را با آستین پیراهنم پاک کردم. یکی از بچه‌ها، بازویم را گرفت و کشید سمت خودش.»

نظرات کاربران

SaMa
۱۴۰۲/۰۴/۱۳

خیلی زیبا و خواندنی بود.زندگی شهدا همه زیبا هست.من حسِ خوبی از خواندنش داشتم.واقعا چه صبری داشتن خانواده شهدا.تا عمر داریم مدیون شهداییم.

کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
۱۴۰۲/۰۳/۱۵

کتاب بسیار زیبایی بود نسخه چاپی این کتاب به چاپ پنجاهم رسیده است واقعا توصیه میکنم

fatemeh_z_gh09
۱۴۰۲/۰۳/۲۸

لطفاً بزارید تو بی نهایت

~شهید هادی~
۱۴۰۲/۱۲/۱۳

وقتی توی قفسه لای کتابای دیگه دیدمش مردد بودم ورش دارم یا نه.‌.. میترسیدم جذاب نباشه برام... ولی ارزشش رو داشت . حقیقتا فکر نمیکردم انقد داستان زیبا و گیرایی داشته باشه که آخر سر دلم برای آدمای خوبش تنگ بشه،

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۸۵۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۱۲۴,۰۰۰
تومان