کتاب عشق ماندگار
معرفی کتاب عشق ماندگار
کتاب عشق ماندگار نوشتهٔ ویدا براهویی است. انتشارات متخصصان این داستان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب عشق ماندگار
راویِ کتاب عشق ماندگار از ابتدای داستان خودش را معرفی میکند. او دختری ۲۰ساله است که بهقول خودش پایینشهری است. او میگوید که در ۶سالگی پدر عزیزش را از دست داده و حالا با مادر پیر و مریضش زندگی میکند. این راوی بهخاطر وجودش خدا را هزاران بار شکر میکند. یک اتفاق زیبایی که با وجودش باعث شده تلخیهای زندگیاش را فراموش کند، عشق است؛ عشقی که نسبت به «حمید» دارد. حمید همیشه در هر شرایطی کنار این راوی بوده است. آنها با هم در یک محله بزرگ شده و در بچگی خاطرههای بسیاری با هم ساختهاند. حمید ۲ سال از راوی این داستان بزرگتر است. حالا داستان از چه قرار است؟
خواندن کتاب عشق ماندگار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عشق ماندگار
«تو این دو هفته همش میرفتم پیش شایان ملاقاتش. دکتر گفت حرف زدن شاید بتونه حالشو خوب کنه همش باهاش حرف میزدم از خاطراتمون واسش میگفتم شایان یادته گفتی هیچوقت تنهات نمیزارم من الآن تنهام بدون تو آخه چی کار کنم خواهش میکنم برگرد؛ برگرد تا زندگیمونو از اول بسازیم رفتم بیرون شماره حمید رو هنوز تو گوشیم سیو داشتم بهش زنگ زدم و تو کافه بیمارستان باهاش قرار گذاشتم. بهش گفتم حرفام خیلی مهمه و باید ببینمش و تو کافه منتظرش بودم که حمید اومد چقدر شکسته شده بود با ناراحتی بهم نگاه کرد بعد از احوالپرسی نشستیم حمید گفت چرا اومدی بیمارستان کسی طوریش شده؟ گفتم آره شایان تصادف کرده الآنم تو کماست قبل از اینکه بره تو کما همه چیزو برام تعریف کرد همه حقیقتو بهم گفت حمید با تعجب پرسید چه حقیقتی بعد از اینکه همه چیزایی که شایان بهم گفته بود برای حمید تعریف کردم گفت آره عسل من به خاطر خودت از تو دست کشیدم منو ببخش تو این مدت که ازت دور بودم اصلاً حال خوبی نداشتم روحیم کاملاً داغون شده بود کارمو ول کردم هیچ انگیزهای واسه زندگی مردن نداشتم حمید منو ببخش اون همه حرف بارت کردم اما نمیدونستم تو چه فداکاری به خاطرم کردی من هنوز عاشقتم و عشقمو فراموش نکردم اما شایان درسته ما رو از هم جدا کرد اما تو تمام لحظات سخت زندگیم پشتم بود و حقش نیست که تو این شرایط تنهاش بزارم منتظر میمونم تا حالش خوب بشه بعد ازش جدا میشم و زندگی خودمو میسازم حتی اگه تو نباشی حمید گفت عسل الآن که تمام حقیقتو فهمیدی منو ببخش و بدون تا آخر پای عشقت میمونم اول باید حال آقا شایان خوب بشه بعد بیا منتظرت میمونم زندگیمونو از اول میسازیم بهش گفتم باشه همین طور که با حمید حرف میزدم یهو پرستار اومد و گفت خانم عسل حال همسرتون خوب نیست قلبش وایستاده سریع رفتم اتاق فریاد زدم شایان تنهام نزار خواهش میکنم نرو دکترا هر کاری کردن شوک قلبی بهش دادن اما شایان رفت. دکترا بهم تسلیت گفتن من تو شوک بودم حالم اصلاً خوب نبود شایان مردن حقش نبود بعد از مراسم خاکسپاری رفتم ویلای شایان همهجا پر شده بود از خاطرههاش صدای در اومد رفتم درو باز کردم وکیل شایان بود گفت عسل خانم من وکیل مرحوم آقا شایان هستم تا جایی که میدونم ایشون تمام ثروتشو به اسم شما زده اومدم اینجا تا چندتا برگه رو امضا کنید.»
حجم
۳۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه
حجم
۳۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۵ صفحه
نظرات کاربران
واییییییی این کتاب چقد فوقوالعاده اس خیلی خیلی قشنگههههه پیشنهادمیکنم شماهم بخونیدش
نمیدونم نظربقیه چیه ولی واقعادوس داشتم کتاب رونویسنده کتاب فقط شانزده سال سن داره وبنظرم تواین سن همچین ذهنی داشتن وبایدبگم احسنت بهت باتمام وجودم ازنویسنده کوچولوحمایت میکنم وبه جاهای بزرگی میرسه اگه تلاش کنه
کتاب عشق ماندگار ی کتاب عالیه حتما توصیه میکنم اگه دنبال کتاب عاشقانه هستین این کتاب عالیه من خودم 8 نسخه از این کتاب گرفتم ممنون از نویسندش
وایب خوبی به ادم میده دوسش داشتم جلددوم نداره؟
باحال بودبنظرم نویسندش بیشتررمان های طنزبنویسه قشنگ تره تاعاشقانه
نوشتن همچین کتاب با محتوای از ذهن یه دختر16ساله واقعا یه شاهکاره این استعداد رو باید ستایش کرد عالی بود ممنون از نویسنده کتاب🌹🙏🏼پیشنهاد میکنم حتما بخونید
خیلی بد بود، متن کاملا محاوره ای که ابتدایی ترین اصول نگارش و دستور زبان در اون رعایت نشده بود. کتاب کلا ۶۰ صفحه بود اما اینقدر داستانش مسخره و بچگانه بود که خوندن همون ۶۰ صفحه هم خیلی مشکل بود. تعجب