دانلود و خرید کتاب فرفره سیفالی زهرا مظفری خسروی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب فرفره سیفالی

کتاب فرفره سیفالی نوشتهٔ زهرا مظفری خسروی و فاطمه اقبالی زارچ و جمیله فالحی یخدان و امیندخت امینیان و سمیه رضائی مجومرد و صفیه السادات میرزابابایی و نجمه پارسائیان است. انتشارات شاولد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب فرفره سیفالی

کتاب فرفره سیفالی که موضوعی اجتماعی دارد، جلد هجدهم از مجموعه کتاب‌های مشارکتی نویسندگان و شعرای نوقلم است. این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه نویسندگان معاصر ایرانی را در بر گرفته است. کتاب با داستانی به نام «سوگلی ووهان» از امیندخت امینیان آغاز شده و با داستانی به نام «بچه‌های من» از نجمه پارسائیان به پایان رسیده است.

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب فرفره سیفالی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب فرفره سیفالی

«او دیوانه نبود، مردی بود در قالب یک دیوانه...

راستش را بخواهی دیگر از دیوانه‌های شهرم نمی‌ترسم، من از عاقلان این شهر می‌هراسم!

مدت‌ها دنبال خانه‌ای برای زندگی بودم تنها گزینه انتخابی‌ام محله‌ای آرام و ساکت بود. از تو چه پنهان حوصله هیچ سر و صدای نداشتم. تا اینکه به آن محله رفتم.

ساختمانش طوری طراحی شده بود که اگر بیرون از خانه گلوله‌ای شلیک می‌شد صدایش را نمی‌شنیدم. گاهی داروهایم را می‌خوردم، پرده‌ها را می‌کشیدم و انگار که شب باشد، نمی‌دانم چند روز، اما حسابی می‌خوابیدم.

هفته اول که از سکونتم گذشت، متوجه حضور پسری در محله شدم. جوان ژنده‌پوش و درشت‌اندام که کت بلندی می‌پوشید و پاشنه کفش‌هایش را می‌خواباند و لنگ‌لنگان طول و عرض کوچه را طی می‌کرد و به نظر دیوانه می‌آمد.

تنها وحشتم نزدیک شدن به او بود. هر روز او را می‌دیدم. صبح‌ها که رفتگر، کوچه را جارو می‌کرد، او گاری را دنبالش می‌برد. وقتی من از خانه بیرون می‌آمدم نگاهش را برمی‌گرداند، گاری را رها می‌کرد و لنگ‌لنگان به طرفم می‌آمد. من قدم‌هایم را تند می‌کردم و در ماشین می‌نشستم. قفل درب‌ها را می‌زدم و یک آخیش از ته دلم بلند می‌شد و پا روی پدال گاز و حرکت می‌کردم. از آینه پشت سرم را می‌پایدم. پسرک وقتی می‌دید دویدنش بی‌فایده است، قدم‌هایش را آرام‌تر بر می‌داشت و می‌ایستاد. این بازی هر روزمان بود، من فرار می‌کردم و او دنبالم می‌دوید.

راستش را بخواهی دیگر از آن محله بیزار شده بودم، می‌خواستم آنجا را ترک کنم. تا اینکه آن شب سرد وقتی به خانه برمی‌گشتم آرام کوچه را طی کردم. نگاهم به اطراف بود. او را جستجو می‌کردم و به امید اینکه نباشد و نبینمش. روبروی خانه که رسیدم، ماشین را خاموش کردم و آرام پیاده شدم. او درست در بیست قدمی من زیر نور چراغ برق کنار کیسه زباله‌ها نشسته بود. حتماً خیلی سردش بود. کیفم را روی دوش انداختم؛ روی صندلی ماشین جعبه پیتزا را برداشتم. چند تکه از پیتزا دست‌نخورده بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۳۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان