کتاب دوستی های قبل از ازدواج
معرفی کتاب دوستی های قبل از ازدواج
کتاب دوستی های قبل از ازدواج نوشتهٔ سیدمجتبی حورایی است و انتشارات لیوسا آن را منتشر کرده است. موضوع این کتاب بررسی روابط دختر و پسر برای شناخت بیشتر و ازدواج بهتر است.
درباره کتاب دوستی های قبل از ازدواج
یکی از انگیزههای مهم برای ایجاد رابطه با جنس مخالف، پاسخگویی به نیازهای روانی، عاطفی و غریزی است؛ یعنی ساختار وجودی انسان بهگونهای است که جوان در مقطعی، بهطور جدی احساس میکند تلاطم و التهاب درونیاش تنها با گفتوگو، معاشرت، همنشینی و ایجاد رابطه با جنس مخالف آرام میگیرد. بنا به دستور شرع مقدس، پاسخگویی به نیازهای عاطفی و غریزی و تمایل و گرایش درونی به جنس مخالف، تنها و تنها باید با ازدواج تأمین شود و بدون عقد قرارداد ازدواج بین دختر و پسر و جاری شدن صیغهٔ عقد، هرگونه ارتباط جدی و انس و صمیمیت و معاشرت، نادرست و گناه تلقی میشود. بنابراین، دختر و پسر میتوانند پس از بلوغ عقلی و جسمی و کسب آمادگیهای لازم، به شرط یافتن یار موافق و مناسب، برای تأمین این نیازها از یکطرف و آلوده به گناه نشدن از طرف دیگر، «ازدواج» کنند.
اما در اینجا برای توجیه ارتباط با جنس مخالف بدون ازدواج (یا پیش از آن) دو نکته مطرح میشود:
اول اینکه عدهای میگویند از آنجا که ازدواج امری بسیار مهم و حیاتی است و موفق بودن یا ناموفق بودن آن اهمیت وافر دارد، ما نیازمند این هستیم که شناخت بیشتر و جدیتری از کسی که میخواهیم با او ازدواج کنیم داشته باشیم؛ خصوصاً وقتی میبینیم برخی به دلیل نشناختن طرف مقابلشان، ازدواج بسیار ناموفقی داشتهاند و حالا تمام زندگیشان با تنش و مشاجره و تلخی و ناگواری توأم است. از نظر این افراد، روشهای مرسوم و سنتی و متداول که معمولا با خواستگاری صورت میگیرد، نمیتواند شناخت درست و کاملی از طرف مقابل به ما بدهد؛ بنابراین لازم است ما با کسی که میخواهیم با او ازدواج کنیم مدتی ارتباط داشته باشیم (دوست باشیم) و در این زمان، بهتدریج از یکدیگر شناخت حاصل کنیم و ببینیم آیا با هم توافق و تناسب و اشتراکی داریم و به قول خودمان به درد هم میخوریم یا نه و اگر دیدیم چنین است رسماً ازدواج کنیم. در حقیقت این افراد به دوستیهای قبل از ازدواج، به امکان و فرصتی برای شناخت بهتر و بیشتر همسر آینده نگاه میکنند تا ازدواجشان موفقتر باشد.
گروه دیگری هم میگویند: ما فعلا قصد ازدواج نداریم، صرفاً میخواهیم مدتی با یک نفر از جنس مخالف معاشرت و دوستی داشته باشیم. چه اشکالی دارد؟ خصوصاً وقتی که این رابطه، پاک باشد؛ در حد گفتوگو و بیرون رفتن و شام خوردن و تفریح کردن و...؛ حتی این گروه گاهی در توجیه این رابطه به این اشاره دارند که انسان نباید به یکباره ازدواج کند بلکه داشتن دوستدختر و دوستپسر (یک یا چند مورد) در دوران مجردی، میتواند به انسان شناخت و بینشی کلی نسبت به جنس مخالف بدهد و اگر در آینده هم احیاناً خواست ازدواج کند، این روابط قبلی، تجربهای ارزشمند به حساب میآید.
کتاب دوستی های قبل از ازدواج میخواهد با هر دو گروه صحبت کند؛ اگرچه روی صحبت جدیتر آن، با گروه اول است: همان گروهی که دوستیهای قبل از ازدواج را به قصد و نیت ازدواج، تدارک میبینند.
خواندن کتاب دوستی های قبل از ازدواج را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دختر هستید یا پسر، تفاوتی نمیکند. قصد ازدواج دارید یا خیر، اهمیتی ندارد. اگر تصمیم دارید با جنس مخالف خود، ارتباط صمیمانه و دوستی داشته باشید، توصیه میکنیم این کتاب را حتما بخوانید. شاید مطالعهٔ این کتاب، یک روز بیشتر طول نکشد اما میتواند برای یک عمر شما مفید باشد.
بخشی از کتاب دوستی های قبل از ازدواج
«روز اولی که به پیشنهاد پیمان برای ارتباط و آشنایی پاسخ مثبت دادم، هدفم فقط این بود که هرچه بیشتر از او شناخت پیدا کنم. همیشه از ازدواجهایی که صرفاً با یکی دو جلسه خواستگاری و حرفهای کلیشهای شکل میگرفت، حالم به هم میخورد. دوست داشتم با کسی ازدواج کنم که هم دوستش داشته باشم و هم روحیات، سلیقهها، و افکارش را بهخوبی بشناسم. به همین دلیل به خودم گفتم دوستی و ارتباط ما فرصت خوبی برای کسب این شناخت محسوب میشود. وقتی برای سومین بار در راهروی دانشکده جلوی مرا گرفت و پیشنهاد دوستی و آشنایی بیشتر داد، دیگر مکث نکردم و پاسخ مثبت دادم. چهرهای معصوم و دوستداشتنی داشت. لحن و بیان مردانه به همراه شوخ طبعیاش، جذابیتش را دوچندان کرده بود.
روزبهروز علاقهمان به یکدیگر بیشتر میشد. روزهای اول مرا خانم معینی صدا میکرد و بعد از مدتی شدم نسترنخانم، و این آخریها هم نسترنجان و نسترن بودم.
پیمان با همهٔ جذابیتهایش یک عیب بزرگ داشت. گاهی چنان عصبانی میشد و به من تندی و پرخاش میکرد که با خودم میگفتم دیگر برای همیشه ترکش میکنم. الان که یاد آنروزها میافتم احساس حماقت میکنم. خیلی از اطرافیانش به من میگفتند آدم تندخو و پرخاشگری است، اما نمیدانم چرا نمیتوانستم ترکش کنم! فردای روزی که سر هیچ و پوچ بهشدت به من توهین کرده و سرم داد کشیده بود، وقتی عذرخواهی میکرد و با زبانبازیهایش دلم را به دست میآورد، همهچیز را فراموش میکردم. احمقانهتر اینکه گاهی از خشونتهایش لذت میبردم و احساس میکردم این رفتار به جذابیتهای مردانهاش اضافه میکند. آنقدر شیفتهاش بودم که این تندی و پرخاشگری و توهینهایش را که مدام بیشتر و شدیدتر میشد نادیده میگرفتم و با خودم میگفتم چیزی نیست و درست میشود.»
حجم
۹۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۹۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب عالییییی بود پیشنهاد میکنم اگه دانشجویید حتما مطالعه کنید😉