کتاب بی امان
معرفی کتاب بی امان
کتاب بی امان نوشتهٔ کوبی برایانت و ترجمهٔ فاطمه صالحی نجاتی فنائی است و انتشارات نسل روشن آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب بی امان
چیزی که در این کتاب پیدا نمیکنی، مزخرفات زیادی در مورد «شور» و «انگیزهٔ درونی» است. هیچ راهکار خوبی برای رؤیاپردازانی که دوست دارند دربارهٔ فکر کردن در خارج از چارچوب صحبت کنند، در این کتاب وجود ندارد. کتاب بی امان قصد دارد نشان بدهد که چطور از فکرکردن در مورد چگونه فکرکردن دست برداری و به جای آن دست به عمل بزنی.
در این کتاب چیزهای زیادی در مورد قهرمانانی مانند مایکل جوردن و کوبی برایانت و دویان وید و بسیاری از افراد موفق دیگر در ورزش و خارج از آن خواهی شنید، اما متن پیش رو یک اثر دربارهٔ بسکتبال نیست و نمیخواهد بگوید چطور مایکل جوردن بعدی باشی. هیچکس مایکل جردن و کوبی و دویان نمیشود. اولین چیزی که به آن میرسی این است که آیا تا حالا مثل یکی از آنها بسکتبال بازی کردهای؟ احتمالاً نه. آیا میتوانی از اخلاق حرفهای و انگیزهٔ بیامان و تمرکز بر روی تسلیم نشدن اهدافشان بیاموزی؟ بیشک میتوانی. میتوانی با کسب اطلاعات در مورد افرادی که موفق شدند و نشدند، شانس موفقیتت را افزایش بدهی؟ البته که میتوانی.
موفقیت همان استعداد نیست. جهان پر از افراد فوقالعاده با استعدادیست که هرگز در کاری موفق نشدند. آنها کاری را انجام میدهند و اگر نتیجه نگرفتند، بقیه را سرزنش میکنند، زیرا معتقدند استعداد باید کافی باشد. اینطور نیست. اگر میخواهی واقعاً موفق باشی، نمیتوانی به «خیلی خوب» اکتفا کنی. تو نیاز به دندهٔ اضافی داری.
این کتاب در پیروی از غرایزت، روبهرو شدن با حقیقت و خلاص شدن از شر بهانههایی است که بین تو و اهدافت قرار دارند، مهم نیست که چقدر پیچیده و دستنیافتنی به نظر برسد و چند نفر میگویند این کار شدنی نیست؛ میتواند انجام شود.
خواندن کتاب بی امان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند زندگی شاخص و متمایزی داشته باشند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بی امان
«شبی که میامی هیت با غلبه بر اوکلاهاما سیتی تندر قهرمانی انبیای ۲۰۱۲ را از آن خود کرد، قبل از بازی روی برگهای پیامی نوشتم و در جیبم گذاشتم. پیام برای دوست و مراجع قدیمیام دویان وید بود.
دویان بعد از بازی در دو فینال با من تماس گرفت و پرسید آیا به میامی پرواز میکنم تا او را ببینم، میتوانم او و زانوی آسیبدیدهاش را برای سری باقیمانده خوب کنم؟ تعجب کردم؛ ما یک رابطهٔ طولانی و پر از موفقیت داشتیم، اما طی دو فصل گذشته با هم کار نکرده بودیم، یک دلیلش این بود که او تصمیم گرفت در میامی بماند تا در کنار هم تیمی خود، لبران جیمز تمرین کند، اما با هم در تماس بودیم و مثل همهٔ مراجعانم، چه قبلی و چه فعلی، میدانست که اگر به من احتیاج داشته باشد همیشه کنارش خواهم بود.
بازیکن دیگری ممکن است آن تماس را هم نداشته باشد. میتوانست به لبران اعتماد کند تا هیت را به این عنوان برساند، با درد کنار بیاد، امیدوار بود که زانویش فقط چند بازی بیشتر مهلت بدهد. این کاریست که اکثر بازیکنان میکنند، اما وقتی پای یک عنوان قهرمانی در کار است تو عملگرا هستی، اجازه نده بقیه این مسئولیت را به دوش بکشند و امیدوار هم نباش که همه درست کار کنند و موفق شوند. هر تغییری را که ممکن است انجام بده تا خودت را در جایی که نیاز است قرار بدهی.
بنابراین سری با ۱-۱ بسته شد، به میامی پرواز کردم. معلوم بود زانوی دویان پس از فصل نیاز به جراحی دارد. نمیتوانستیم یک راهحل سریع برایش پیدا کنیم. گفتم هر کاری بتوانم انجام میدهم تا احساس قدرتمندتر و منحصربهفردتری برای چند روز آینده داشته باشی.
همچنین گفتم یک دوره قهرمانیاش که مربوط به ۲۰۰۶ بود کافی نبوده و حداقل به سه دوره مسابقه نیاز دارد تا با ارزش تلقی شود، اما چیزی که واقعاً میخواستم بگویم این بود: وقتی که یکی از سن و سالدارترین ورزشکاران در ورزش خودت هستی، به کسی اعلام نمیکنی در سی سالگی «پیر» شدی و آمادهٔ انتقال تیم به جوانان هستی. اگر مثل پیرها فکر کنی پیر میشوی. چند وقت پیش بود که پس از جراحی همزمان زانو و شانه توانستی عنوان گلزنی انبیای را کسب کنی. خودت را برای کار طاقتفرسا و احیا ظرف دو ماه آماده کردی؛ شاید اگر برای یکی دیگر بود سه ماه طول میکشید. تو آن کار را کردی. حالا به من نگو که نمیتوانی این کار را بکنی.
چند روز بعد، روی چیزهایی کار کردیم که مدتها کار نکرده بود، بعضی اوقات تا ۲:۰۰ بامداد، تک و تنها در زمین به دور از هم تیمیها و رسانهها و تمام عوامل حواسپرتی دیگر کار کردیم. اولین بار بود که مدت زمان طولانی، همه چیز حول محور او میچرخید. هیت بازی سوم و سپس چهارم را در اختیار گرفت و منجر به سری ۱-۳ شد. با یک پیروزی دیگر، اوکلاهما سیتی تندر به خانه برمیگشت. آن موقع بود که مسابقه تمام میشد. خیلی از کارهای ما فیزیکی بودند. بدنش از راههایی که مدتها تجربه نکرده بود جان میگرفت، اما مثل تمام رقابتها مؤلفهٔ اصلی ذهنی بود.»
حجم
۲۱۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۱۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه