کتاب قهرمان خودت باش
معرفی کتاب قهرمان خودت باش
کتاب قهرمان خودت باش نوشتهٔ کتی دومونی و کارن دیویس و ترجمهٔ مرجان فتحعلیخانی است و نشر برگ و باد آن را منتشر کرده است. راهکارهای افزایش اعتماد به نفس کودکان در این کتاب ارائه شده است.
درباره کتاب قهرمان خودت باش
احساس کودکان نسبت به خودشان، وابسته به احساسی است که والدین به آنها دارند. اگر شما به فرزند خود اعتماد کنید و او را بهدلیل کارهای درست تشویق کنید، او نیز خود را دوست خواهد داشت.
عکسالعمل مناسب والدین در تقویت و ایجاد اعتماد به نفس در کودکان، نقشی کلیدی دارد و باید تلاش کرد تا در کوچکترین نهاد اجتماعی که همان خانواده است، زمینههای لازم و ضروری تقویت اعتماد به نفس کودکان خود را فراهم کنیم. کودکی که اعتماد به نفس کافی دارد، از تصویر خودش، از شخصیتش و از کسی که هست خوشش میآید و باور دارد که میتواند کارهای بزرگ انجام دهد. خود را شایسته دوستداشتهشدن و عشقورزیدن میداند. نقاط قوت و ضعفش را میشناسد، به خاطر نقاط قوتش احساس خشنودی کرده و با ضعفها و مشکلاتش کنار میآید و در صورت امکان آنها را برطرف میکند. نداشتن برداشت مثبت از خود منجر به بروز مشکلات رفتاری در ارتباط با دیگران، فعالیتهای مدرسه، کار و ازدواج میشود.
کتاب قهرمان خودت باش تمرینهای ساده و کاربردی را در اختیار والدینی قرار میدهد که علاقهمند به رشد اعتماد به نفس در فرزندانشان هستند.
همه بچهها لیاقت این را دارند که احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند و این کتاب به آنها کمک میکند که این احساس را تجربه کنند.
خواندن کتاب قهرمان خودت باش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
داستانهای این کتابْ برای کودکان در هر سنی جذاب است.
بخشی از کتاب قهرمان خودت باش
«مرجان شش ساله بود. او لبخند میزد، شاد و تندرست بود. همه مردم او را دوست داشتند. پدرش همیشه از پشت تلفن به او میگفت: «دوستت دارم، مرجان» خانم معلمش میگفت: «تو همیشه بیشترین تلاشت را میکنی، آفرین مرجان».
مادرش زمزمه میکرد: «تو خیلی زرنگی، ما خیلی دوستت داریم.»
این کلمات عاشقانه باعث میشد نور درون مرجان بدرخشد. درخشانتر از ستارههایی که در آسمان چشمک میزنند.
آنها باعث شدند که حس کند درون یک حباب رنگینکمان در یک هوای دلانگیز آفتابی شناور و خوشحال است مثل اینکه میتوانست با کشتی موشکی به ماه پرواز کند.
بله مرجان اغلب اوقات دختر کوچولوی با نشاط و شادی بود.
مرجان یک دوست مخفی به نام نیلی داشت. صدای نیلی دقیقاً مثل صدای مرجان بود اما فقط کمی کم سن و سالتر.
نیلی بینظیرترین دوستی بود که میشد داشت. چون به مرجان حرفهای فوقالعادهای میگفت. وقتی مرجان به حرفهای نیلی گوش میداد احساس خیلی خوبی نسبت به خودش پیدا میکرد.
نیلی به مرجان میگفت: «تو همیشه خیلی تلاش میکنی. تو خیلی شجاعی!» و مرجان احساس شجاعت میکرد.
«مرجان! تو هر روز در خواندن بهتر و بهتر میشوی. به تمرین ادامه بده. آفرین!» و مرجان در خواندن بهتر و بهتر شد. «تلاشی که برای یادگیری ریاضیات میکنی عالی است. ببین چند تا درست گفتی! آفرین».
«تو خیلی سریع یاد میگیری!» و مرجان در درس ریاضی بهتر شد، «مرجان آدمهای زیادی هستند که میخواهند با تو دوست شوند.
چون تو خیلی باهوش، مهربان و بامزهای». و بیشتر بچهها میخواستند با مرجان بازی کنند.
چون او بیشتر لبخند میزد، بیشتر میخندید، نور درون او به شدت میدرخشید.
حرفهای نیلی به مرجان حس ... .
شجاعت، شادی، خارقالعاده بودن، درخشنده بودن، خاص بودن، هوشمندی، شگفتانگیزی، استعداد، رنگارنگی و مهم بودن میداد.
مثل یک آتشبازی زیبا در آسمان تاریک شب بود. مرجان از گوش دادن به نیلی خوشش میآمد.
باعث میشد احساس کند هر کاری را میتواند انجام دهد و نور درون او به روشنی خورشید میدرخشید.
مرجان همچنین یک دوست مخفی به نام سانی داشت.
صدای سانی دقیقاً شبیه صدای مرجان بود اما فقط کمی کم سن و سالتر. سانی خیلی خوب نبود. دوستی نبود که دلت بخواهد داشته باشی. سانی به مرجان دروغ وحشتناکی گفت وقتی مرجان به حرف سانی گوش داد نگران شد و اصلاً حس خوبی نسبت به خودش نداشت.
سانی به مرجان گفت:
«این کتاب خیلی سخت است، نمیتوان آنرا بخوانی. تو به اندازهای که فکر میکنی در ریاضیات خوب نیستی!» و مرجان اعتماد به نفسش را در خواندن و ریاضیات از دست داد.
«تو بی استعداد و زشت هستی.
هیچ کس نمیخواهد با تو دوست شود!»
بچههای کمتری میخواستند با مرجان بازی کنند، چون خیلی لبخند نمیزد یا نمیخندید، و نور درونش کم رنگ شده بود. مرجان آنقدرها هم سرگرم کننده نبود و احساس میکرد زیر یک آسمان بزرگ و خاکستری ایستاده است.»
حجم
۴۸۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۶ صفحه
حجم
۴۸۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۶ صفحه
نظرات کاربران
درعین سادگی راهکار های جالبی برای افزایش اعتماد به نفس بچه ها دارد
نمونه کتاب انقدر کمه که اصلا به آدم دید نمیده جهت خرید کتاب، کاش چند صفحه و یا حداقل فصل اول کتاب رو بعنوان نمونه قرار میدادین