کتاب هویت گمشده
معرفی کتاب هویت گمشده
کتاب هویت گمشده نوشتهٔ ماکس فریش و ترجمهٔ حسن نقره چی است. انتشارات نیلوفر این رمان را که در ژانر «کمدی سیاه» نوشته شده، روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب هویت گمشده
کتاب «هویت گمشده؛ اشتیلر» در سال ۱۹۵۴ میلادی منتشر شد. این رمان اولین رمان از ۳ رمانی است که ماکس فریش در آن به مفهوم «هویت» پرداخته و آن را از زاویهای نو بررسی کرده است. فرم این رمانْ خاطرهنویسی است. فریش به فرم خاطرهنویسی علاقهمند بود و رمانهایی که در این فرم نوشته است، همه با استقبال خوبی روبهرو شدهاند. رمان هویت گمشده اولین رمان معروف فریش بود که باعث شد بتواند تماموقت به کار نویسندگی بپردازد. گفته شده است که مدل نگارش این رمان، مخاطب را بهیاد رمانهای «فرانتس کافکا» و «آلبر کامو» میاندازد؛ قصهای درهمپیچیده که شخصیت اصلی آن در محاکمهای بیانتها گیر افتاده و راه فراری ندارد. این رمان در ژانر کمدی سیاه نوشته شده است.
قصه با دستگیری مردی در سوئیس آغاز میشود. راوی این داستان که با پاسپورتی آمریکایی به نام «جیمز لارکین وایت» سفر میکند، بهمحض ورود به سوئیس دستگیر میشود. او متهم به جعل هویت است. به او گفته میشود که همان پیکرتراش گمشده، «آناتول لودویگ اشتیلر» است. دوستهای سابقش با او ملاقات میکنند و هویتش را اشتیلر تشخیص میدهند. راوی این حرفها را قبول ندارد و اصرار میکند که «اشتیلر» نیست. او برای اینکه ثابت کند ادعاهایش درست است، به ارتکاب ۳ قتل حلنشده اعتراف و زندگی پرماجرای خود در آمریکا و مکزیک را با جزئیاتی دقیق روایت میکند. او هر کاری از دستش برمیآید، انجام میدهد، اما دیگران حرفش را باور نمیکنند.
خواندن کتاب هویت گمشده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر سوئیس و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره ماکس فریش
ماکس فریش در ۱۵ می ۱۹۱۱ به دنیا آمد و در ۴ آپریل ۱۹۹۱ درگذشت. او داستاننویس، نمایشنامهنویس و معماری سوئیسی بود. فریش در دانشگاه زوریخ ادبیات آلمانی خواند و در سال ۱۹۳۴ اولین رمانش را به رشتهٔ تحریر درآورد. او پس از انتشار دومین رمانش تصمیم گرفت نویسندگی را رها کند و به معماری روی آورد، اما پس از دریافت جایزهٔ «کنراد فردیناند مایر»، نویسندگی را از سر گرفت. ماکس فریش در سال ۱۹۵۴ رمان«هویت گمشده؛ اشتیلر» را منتشر کرد و با این اثر در دنیای ادبیات مشهور شد.
بخشی از کتاب هویت گمشده
«سالها بعد کاری عاقلانه از او سر زد. او در صبحی زیبا از در باغی وارد خانه شد. ریشی انبوه داشت و هیکلی استخوانی، کلاه حصیریاش را زیر بغل گذاشته بود تا همسایگانش را که مدتها بود او را مرده میانگاشتند، با لباسی غیر متعارف هیجانزده نکند. حتماً فانسقهای با کلت هم به کمرش بسته بود.»
حجم
۴٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۴۲۱ صفحه
حجم
۴٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۴۲۱ صفحه