با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتیات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

کتاب مردن به روایت مرداد
۳٫۲
(۹)
خواندن نظراتمعرفی کتاب مردن به روایت مرداد
«مُردن به روایت مُرداد» دربردارنده ۱۲ داستان کوتاه از مرجان صادقی، نویسنده معاصر ایرانی است.
در بریدهای از داستان «اَرمله» از این کتاب میخوانیم:
«زن رفته بود تو تاریکی نشیمنشان، صداش را انداخته بود توی سرش، داشت میگفت پنجرهها را تاقی بُرِش بزند. تازه رسیده بودم و آقسقّال که چوب میبرید و انگار برای حرفهای زن تره هم خرد نمیکرد هنوز متوجهم نشده بود. پاش را آورده بود بالا گذاشته بود روش و محکم اره میکشید، طره موهاش روی پیشانیاش افتاده بود، مکث کرده بود زن حرفش را بزند یا دقیق شده بود به اندازهزدنهاش. زن همانطور که از شوهرش حرف میزد که چند دهنه دکان دارد کجای تیمچه مظفریه، با مجمعهای که توش قطاب گذاشته بود و تنگِ شربت توتی که مثل النگوهاش جیرینگ جیرینگ صدا میداد، هُل خورد تو. مجمعه را که میگذاشت روی تاقچه گفت میخواهد توی کوچه تیمجانی پنجرههای خانهاش بیفتد سرِ زبانها، بعد چادرش را گرفت به دندان، راهش را کشید و رفت. گفتم: «یاالله» و سَرَک کشیدم تو، سر بلند کرد.
گفتم:
«اوغور بهخیر.»
گردنش را دراز کرد، از پس شانهام پنجره و دیوار خشتی پشتش را که نصفش ریخته بود و پیتهای حلبی را چیده بودند روش، پایید، بعد مچ دستش را چندبار تکان داد و نشست:
«بیا تو.»
روی چهارپایه لقی، پشت میز نشست، حرف که میزد نورِ کدری با گردههای ریزِ معلق که از شیشه دودگرفته نزدیک سقف میپاشید تو، میرفت توی دهانش. پسِ کلهاش را خاراند، شنیدم یکی از حلبیها با صدای کشدارِ تیزی خورد زمین، چند نفر آنطرفتر سوت زدند و تشویق کردند. چمباتمه زدم بیخ دیوار، زیر چهارچوبِ خالی پنجره، داشت سیگار باریکش را دود میکرد، کفِ دستهاش را مالید به گره زانوهاش، انگار عرق کرده بودند، بعد یکی از چشمهاش را بست، سیگارش را محکم پک زد. حرفم ته گلوم گیر کرده بود که گفت:
«نرفتی دم حجره آقات؟»
کجخلق نبود، تلخ نپرسید، میخواست بداند.
«نمیرم.»
گفته بودم نمیروم تا حرفم را به کرسی بنشانم، آقام گفته بود:
«پدرسگ، دختر کم است چسبیدی به اَرمَله هیچی ندار.»
بازار خوبان![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
آرش صادقبیگی
زن در پیادهرو راه میرودقاسم کشکولی
تقدیم به چند داستان کوتاهمحمدحسن شهسواری
اومحمد کلباسی
سالهای عقربمحمد بهارلو
خدا مادر زیبایت را بیامرزدحافظ خیاوی
پایکوبی (مجموعه داستان)محمد کشاورز
ما سه نفر هستیمداوود غفارزادگان
این برف کی آمده...؟محمود حسینیزاد
برف و سمفونی ابریپیمان اسماعیلی
یحیای زاینده رودکیهان خانجانی
و حالا عصر استطیبه گوهری
متغیر منصور (مجموعه داستان)یعقوب یاد علی
باغ ملیکورش اسدی
داستان من نوشته شدقباد آذرآیین
تجریشزکریا قائمی
افتاده بودیم در گردنهی حیرانحسین لعل بذری
آسمان کیپ ابرمحمود حسینیزاد
آنها که ما نیستیممحمد حسینی
بلبل حلبی (مجموعه داستان)محمد کشاورز
و داستان هایی دیگر...![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
گئورگی گاسپادینف
ماشین دوزخیژان کوکتو
عصر انقلاب هافرید زکریا
مرد سرنوشت، فرانکلین روزولت و پایه ریزی قرن آمریکاییآلونزو همبی
همه درها را قفل کنرایلی سیگر
دروغ ها درباره مادرمدانیلا دروشر
نقش دولت ها در تکوین برنامه های توسعه (برنامه اول تا پنجم)محمدرضا کارچی
نوشتن بر گل و زندگی نوشتی برای سارق آتشعبدالوهاب البیاتی
فصل خاکسترخورخه ولپی
صورتکی بسان سماءباسم خندقچی
حجم
۶۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۶۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
قیمت:
۴۷,۵۰۰
تومان
نظرات کاربران
داستان های کتاب پیرامون حس ها و موقعیت های تاریکی میگذره. من فقط داستان یک جفت پولک آبی رو دوست داشتم اما زبان و جمله بندی ها در جاهای زیادی برام لذت بخش بود.
فونت مشکل داره.