دانلود و خرید کتاب مرگ ایوان ایلیچ لئو تولستوی ترجمه صالح حسینی
تصویر جلد کتاب مرگ ایوان ایلیچ

کتاب مرگ ایوان ایلیچ

نویسنده:لئو تولستوی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۶۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مرگ ایوان ایلیچ

کتاب مرگ ایوان ایلیچ نوشتهٔ لئو تولستوی است که با ترجمهٔ صالح حسینی در انتشارات نیلوفر منتشر شده است. 

درباره کتاب مرگ ایوان ایلیچ

کتاب مرگ ایوان ایلیچ یکی از مهم‌ترین آثار تولستوی، نویسندهٔ بزرگ روسیه، است. این کتاب دربارهٔ مرگ است و مفهوم تمام‌شدن زندگی، حس واماندگی انسان و تنهایی را هنرمندانه به تصویر می‌کشد.

ایوان ایلیچ کارمند دادگستری است و همه چیز در این کتاب دربارهٔ مرگ او است. ایوان در زندگی کم‌کم پیشرفت کرده و زمانی که منتظر یک اتفاق بزرگ در زندگی‌اش بوده شخص دیگری جای او را می‌گیرد. او به سن‌پترزبورگ می‌رود تا بدون خانواده‌اش بتواند راهی برای بالا‌بردن حقوقش پیدا کند. برحسب تصادف آشنایی را می‌بیند و همین موضوع زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. او شغل نان‌و‌آب‌داری پیدا می‌کند و به شهر دیگری می‌رود و خانواده‌اش را هم به آنجا می‌برد. زمانی که درحال آماده کردن خانه‌اش است از روی نردبان سقوط می‌کند و دستگیره پنجره به پهلویش برخورد می‌کند. درد او روزبه‌روز بدتر می‌شود و همین موضوع او را بداخلاق‌تر می‌کند به حدی که همسرش آرزوی مرگش را می‌کند و از طرفی پزشکان هم راهی برایش پیدا نمی‌کنند و حتی جوابش را هم درست نمی‌دهد. او درگیر مرگی است که قرار است به‌زودی سراغش بیاید. تولستوی در این کتاب نگاهش به مرگ را در قالب داستان شرح می‌دهد. 

خواندن کتاب مرگ ایوان ایلیچ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات روسیه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره‌ لئو تولستوی

لیِو نیکُلائِویچ تولستوی در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پولیانا در دویست کیلومتری جنوب مسکو به دنیا آمد. وی نویسنده شهیر روسی است که او را یکی از بزرگترین رمان‌نویس‌های تمام ادوار تاریخ می‌دانند. تولستوی، از سال ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۶، هر سال نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات و در سال‌های ۱۹۰۱، ۱۹۰۲ و ۱۹۰۹ نامزد جایزه صلح نوبل شد اما هرگز برنده نشد. از آثار ارزشمند او می‌توان به «جنگ و صلح»، «آناکارنینا»، «مرگ ایوان ایلیچ» و «رستاخیز» اشاره کرد.

تولستوی چهارمین فرزند از پنج فرزند کنت نیکُلای ایلیچ تولستوی، کهنه‌سرباز و نجیب‌زادۀ روس و شاهزاده‌خانم ماری نیکُلائِونی وُلکُنسکیخ بود. او مادرش را در دو سالگی و پدرش را در نه سالگی از دست داد. سرپرستی این هنرمند، در ابتدا به عهدۀ یکی از بستگان دور و پس از مرگ پدر، به عمه‌اش «کنتس الکساندرا ایلینیچنا» سپرده شد. تولستوی تا سال ۱۸۴۱ یعنی تا زمان مرگ عمه‌اش پیش او ماند و بعد از آن به کازان نزد سرپرست جدیدش، یعنی عمه دیگرش، نقل مکان کرد. تحصیلات لئو تولستوی در ابتدا به‌وسیلۀ معلم فرانسوی انجام شد که جایگزین رزلمن آلمانی خوش‌اخلاق شده بود.

تولستوی، در سوم اکتبر سال ۱۸۴۴ هنگامی‌که ۱۶ سال داشت، تحصیل در رشتۀ ادبیات شرقی (عربی-ترکی) را در دانشگاه سلطنتی کازان آغاز کرد اما در آزمون انتقالی پایان سال مردود و مجبور شد دوباره در برنامۀ سال اول شرکت کند. پس از این، او به دانشکدۀ حقوق رفت و آنجا نیز با نمرات برخی از دروس، مشکلات، همچنان ادامه داشت اما بالاخره توانست آزمون انتقالی پایان سال را قبول شود و سال دوم از درس خود را آغاز کند.

تولستوی، پس از چند رفت‌وآمد، به مسکو بازگشت و در آنجا اغلب‌اوقاتش را به قمار گذراند. این روند، بر وضعیت مالی او تأثیر منفی گذاشت. وی در این دوره از زندگی، علاقۀ خاصی به موسیقی پیدا کرد؛ پیانو را به‌خوبی می‌نواخت. اشتیاق به موسیقی، بعدها او را بر آن داشت تا «سونات کریتسرووی» را بنویسد. آهنگسازان مورد علاقۀ تولستوی، باخ، هندل و شوپن بودند. او در زمستان ۱۸۵۰ - ۱۸۵۱ شروع به نوشتن کتاب "دوران کودکی" کرد؛ سپس به دعوت برادرش به ارتش ملحق شد و نوشتن داستان "قزاق‌ها" را در آن دوران آغاز کرد.

بعد از چاپ چند اثر، لئو تولستوی، در زمرۀ نویسندگان بزرگ جوان آن دوران یعنی ایوان تورگِنیِو، ایوان گنچاروف، دمیتری گریگورُویچ و آلکساندر استرووسکی جای گرفت و شهرت ادبی یافت.

نگارش کتاب‌ها و داستان‌های مانند «بریدن جنگل»، «مجموعه داستان های سواستوپل»، «لوسرن» و یا داستان «آلبرت»، همه، حال سفرهای تولستوی، حضور در ارتش و دیدار با آدم‌ها و زندگی‌ها گوناگون بود.

تولستوی در سال ۱۸۶۲ با زنی به نام سوفیا ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سیزده فرزند بود. او در سال ۱۸۶۹ «جنگ و صلح» را به چاپ رساند. در طول ۱۲ سال «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» را نوشت. او در سال ۱۹۰۱ با انتشار کتاب «رستاخیز» که انتقاد شدید از آیین‌های کلیسا در آن جای داشت، به‌وسیلۀ شورای مقدس از کلیسای ارتودکس تکفیر شد.

کم‌کم تولستوی، به گفتۀ خودش، دچار بحران معنوی شد و برای یافتن پاسخی به پرسش‌ها و شبهاتش که دائما او را نگران می کرد، به مطالعۀ الهیات روی آورد؛ از هوس‌ها و راحتی‌های یک زندگی غنی چشم‌پوشی کرد و کارهای بدنی زیادی انجام داد، ساده‌ترین لباس ها را می‌پوشید، گیاه‌خوار شد، تمام ثروت بزرگ خود را به خانواده‌اش بخشید و حقوق مالکیت ادبی را نیز کنار گذاشت.

او سه سال پس از مرگ دوست قدیمی‌اش، ایوان تورگِنیِو، کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» را به چاپ رساند که در ابتدا قدغن شد اما پس از ملاقات وی با تزار با دستور مستقیم آلکساندر سوم، تزار روسیه، به چاپ رسید.

تولستوی معتقد بود ادبیات، داستان و رمان، وسیله‌هایی برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی هستند. او فکر می‌کرد که قصه‌ها، تنها برای سرگرمی نیست که نوشته می‌شوند؛ بلکه او می‌خواهند از قضاوت‌های بی‌رحم انسان‌ها کم کرده و به گسترش مهربانی و خوش‌اخلاقی کمک کنند.

لئو تولستوی در ۷ نوامبر ۱۹۱۰، پس از یک بیماری سخت و دردناک، در سن ۸۳ سالگی درگذشت.

در ۹ نوامبر ۱۹۱۰، چندین‌هزار نفر در یاسنایا پولیانا برای تشییع جنازۀ این نویسندۀ بزرگ گرد هم آمدند.


معرفی نویسنده
عکس لئو تولستوی
لئو تولستوی
روس | تولد ۱۸۲۸ - درگذشت ۱۹۱۰

لئو تولستوی نویسنده و فعال اجتماعی-سیاسی روسی است که از طلایه‌داران ادبیات جهان نیز به شمار می‌رود. بسیاری از مورخان ادبی معتقدند تولستوی را می‌توان در کنار «هومر»، «دانته»، «شکسپیر» و «گوته»، ستون‌های ادبیات غرب دانست و به جرأت می‌توان گفت که آثار هیچ نویسنده‌ای در جهان به اندازه‌ی او، در فهرست «کتاب‌هایی که باید پیش از مرگ خواند» قرار نگرفته است.

Maria
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

این کتاب در مورد اتفاقی هست که برای فردی به اسم ایوان ایلیچ رخ میده و در پی این اتفاق این فرد فوت میکنه. بدنه داستان در مورد نحوه زندگی این فرد،نقل مکانش به یه شهر دیگه برای درامد بالاتر

- بیشتر
مورسو
۱۴۰۲/۰۱/۰۷

خیلی تاثیرگذار اینکه ادمی در اوج خوشی ورفاه و پست ومقام دراثر حادثه ای پیش پا افتاده به بسترمرگ بیافتد و روزهای اخر عمرش شاهد بیخیالی همسر وفرزندانی باشد که عمری برای رفاه واسایش شان از هیچ کاری دریغ نکرده حتی کسب مال حرام

- بیشتر
f
۱۴۰۲/۰۲/۲۵

ای کاش این کتاب را زمانی که پدرم در بستر بیماری بود خوانده بودم در اون صورت بهتر میتوانستم اورا درک کنم و کمکش کنم

🅜︎🅐︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎
۱۴۰۲/۰۱/۰۲

اولین کتابی که از تولستوی خوندم متن خیلی سرد و بعضی جاها خشن بود بیشتر شبیه یه تلنگر بود تا داستان و من اینو دوست داشتم. مقدمه****

امیر حافظ
۱۴۰۲/۰۵/۲۴

نکته‌های نابی دربارهٔ معنای زندگی و ماهیت روابط آدما داره.

تخس دیوونه
۱۴۰۱/۱۲/۰۶

ی نمونه کتاب مفید درمورد روایت یک مرگ به علت بیماری!

ali
۱۴۰۲/۰۲/۱۹

نباید بیش از حد به دنبال رضایتمندی دیگران باشیم و مبادا مثل اتفاقی که برای ایوان افتاد برای ما هم پیش بیاد کمک به دیگران ولی در حد اندازه اما اگر طلاق می گرفتند و خودشو از این خانم غر غروش

- بیشتر
مهسا پیک مهر
۱۴۰۳/۰۹/۲۴

کتاب خوبی بود

کاربر 1031537
۱۴۰۳/۰۹/۲۰

من این کتاب را با ترجمه ی سروش حبیبی خواندم کتاب بسیار تاثیرگذاری بود🌱 مثل یه تلنگر ….اینکه تو بستر بیماری فکر کنی ((چرا!!)) چرا من؟! شاید دوره ای که ایوان ایلیچ در بستر بیماری بود فرصتی بود برای پیدا کردن خوش،

- بیشتر
کاربر 6419180
۱۴۰۳/۰۹/۰۹

برا منی که تازه شروع کردم خوب نبود متن رونی نداشت

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۳ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۳ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
۷۹,۲۰۰
۲۰%
تومان