صالح حسینی
زندگینامه و معرفی کتابهای صالح حسینی
صالح حسینی (Saleh Hosseini) مترجم، نویسنده، منتقد ادبی و استاد دانشگاه شهید چمران اهواز، از چهرههای برجستهای است که در چند دهه فعالیت فرهنگی و ادبی خود، به ترجمهی شاهکارهای ادبیات جهان پرداخته است. او آثار درخشانی از نویسندگان بزرگ همچون داستایوفسکی، ویلیام فاکنر، جوزف کنراد و ویرجینیا وولف را به زبان فارسی برگردانده و بدین ترتیب امکان خواندن برخی از مهمترین و پیچیدهترین آثار ادبی غرب را برای فارسیزبانان فراهم آورده است. تألیفات او در حوزهی نقد ادبی نیز گواهی است بر دانش گستردهاش از ادبیات فارسی و انگلیسی. زبان صالح حسینی طی سالها، در سایهی عشق بیپایانش به ادبیات و تلاش خستگیناپذیرش، بهتدریج به کمال رسیده و این رشد و تعالی را میتوان در جایجای آثارش مشاهده کرد. او با قلمی پرمایه و عمیق، پلی میان جهانهای ادبی ساخته و تأثیری ماندگار بر جریان ترجمه در ایران گذاشته است.
بیوگرافی صالح حسینی
صالح حسینی در پانزدهم دیماه سال ۱۳۲۵ در سنقر، یکی از شهرهای کوچک استان کرمانشاه، در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. پدر و عمویش از روحانیون و مؤسس مکتبخانه بودند. او از همان کودکی با فضایی آکنده از کتاب، قرآن، دیوان حافظ و گلستان و بوستان سعدی انس گرفت و در ۷سالگی پا به مکتبخانهی پدر گذاشت. تحصیلات ابتدایی را از کلاس سوم آغاز کرد و باپشتکار ادامه داد. حسینی در دوران نوجوانی، پس از ۳ سال تحصیل در دبیرستان، به خواست پدرش راهی حوزهی علمیه شد. اما به دبیرستان بازگشت و تحصیل را از سر گرفت. پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، در سال ۱۳۴۵ در رشتهی ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز پذیرفته شد و تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسیارشد ادامه داد.
مسیر علمی او با ورود به دانشگاه جندیشاپور اهواز بهعنوان مدرس آغاز شد. اما در سال ۱۳۵۴ از طرف دانشگاه راهی آمریکا شد تا در دانشگاه جرج واشنگتن به تحصیل در مقطع دکترا بپردازد. با بازگشت به ایران، در دانشگاه شهید چمران اهواز به تدریس پرداخت و همزمان نقش مهمی در جریان ادبی کشور ایفا کرد. در سالهای جنگ تحمیلی، صالح حسینی در مرکز نشر دانشگاهی تهران مشغول به ویراستاری آثار ترجمهشده از زبان انگلیسی شد، نقشی که در آن دقت و دانش خود را بهتمامی به کار گرفت.
ورود جدی حسینی به عرصه ترجمه، در سال ۱۳۶۰ با ترجمهی اثر وسوسههای مسیح آغاز شد و سال بعد، با انتشار ترجمهی گزارش به خاک یونان ادامه یافت. حسینی در سال ۱۳۷۸ از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهعنوان مترجم و منتقد نمونه معرفی شد و در سال ۱۳۸۲ نیز عنوان خادم برگزیدهی نشر را از آن خود کرد. افزون بر این افتخارات، او به مدت ۱۲ سال، از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۴، بهعنوان داور جایزه کتاب سال نقشآفرینی کرد و با دقتنظر و شناخت عمیق خود، سهمی بزرگ در ارتقای سطح ادبیات و نشر کشور ایفا نمود.
ترجمه صالح حسینی از برادران کارامازوف
رمان برادران کارامازوف، شاهکار جاودان فئودور داستایوفسکی، از بزرگترین آثار ادبی جهان به شمار میرود؛ کتابی که بسیاری از منتقدان آن را بهترین اثر این نویسندهی برجسته میدانند. داستایوفسکی سه سال از عمر خود را صرف نگارش این رمان کرد و آن را به یکی از تأثیرگذارترین و عمیقترین آثار ادبی تبدیل ساخت. تاکنون ۸ ترجمه از این اثر در ایران منتشر شده است در این میان، ترجمهی صالح حسینی که نخستینبار در سال ۱۳۶۷ منتشر شد، جایگاه ویژهای دارد. این ترجمه نهتنها به دلیل زبان روان و دقت در انتقال مفاهیم، بلکه بهواسطهی پانویسهای پرشمار و ارزشمندی که خواننده را در فهم بهتر متن یاری میکند، بسیار موردتوجه قرار گرفته است. در انتهای کتاب، یادداشتی مفصل و جذاب از مترجم به چشم میخورد که ضمن ارائهی توضیحاتی دقیق دربارهی رمان و نویسندهی آن، فهرستی از مطالب مفید را برای درک عمیقتر اثر ارائه میدهد. این ترجمه که در اوج دوران جنگ تحمیلی و طی دو سال به ثمر رسید، گواهی بر پشتکار، عشق به ادبیات و تعهد علمی صالح حسینی است؛ ترجمهای که همچنان یکی از بهترین نسخههای این شاهکار جهانی در زبان فارسی محسوب میشود
خشم و هیاهو در ترجمه صالح حسینی
رمان خشم و هیاهو، شاهکار ویلیام فاکنر، از مهمترین آثار ادبی قرن بیستم است که تاکنون دو بار به فارسی ترجمه شده است. نخستین بار در سال ۱۳۳۸، بهمن شعلهور این رمان را ترجمه کرد و راه را برای ورود یکی از پیچیدهترین رمانهای جهان به دنیای ادبیات فارسی هموار ساخت. اما ترجمهی صالح حسینی از این اثر که در سال ۱۳۶۹ منتشر شد، جایگاه ویژهای در میان مخاطبان و منتقدان به دست آورد. صالح حسینی در ترجمهی این رمان، از همراهی و ویراستاری هوشنگ گلشیری بهره برد؛ چراکه حسینی معتقد بود گلشیری بهعنوان نویسندهای که سبک جریان سیال ذهن را در آثار خود با موفقیت بهکار گرفته است، شناخت عمیقی از این شیوهی نگارش داشته و در حوزهی زبان فارسی نیز مهارتی کمنظیر دارد. بااینحال، در سال ۱۳۸۱ حسینی این ترجمه را شخصاً بازنگری و ویراستاری کرد و در کنار عنوان اصلی، نام دیگری را نیز برای این رمان پیشنهاد داد: خشم و هیاهو یا غوغا و خشم. این رمان، روایتگر داستان از دیدگاه چهار عضو خانواده است که هر بخش با سبکی متمایز و لحنی خاص نوشته شده است و حسینی در مقام مترجم با آگاهی از این تفاوتهای سبکی، تلاش کرده تا این ویژگیها را بهدقت در ترجمه بازتاب دهد. صالح حسینی پیش از ترجمه این شاهکار، ۱۴ بار آن را خوانده و سه بار نیز آن را تدریس کرده بود. این تلاش و آشنایی عمیق با اثر، ترجمهای ماندگار را رقم زده است.
دل تاریکی در پرتو قلم صالح حسینی
دل تاریکی، شاهکار جاودان جوزف کنراد، از برجستهترین رمانهای کوتاه قرن بیستم به شمار میرود؛ اثری که زبان شاعرانه و تلفیقی آن از زبان فاخر و عامیانه، چالشی برای هر مترجم محسوب میشود. این اثر تاکنون سه بار به فارسی ترجمه شده است: صالح حسینی پیش از ترجمهی دل تاریکی، هفت بار این کتاب را در کلاسهای دانشگاهی تدریس کرده و تمامی مقالات تفسیری و انتقادی پیرامون آن را بهدقت مطالعه کرده بود. او این اثر را در میان دشواریها و چالشهای زبانی و با شور و شوقی وصفناپذیر ترجمه کرد. حسینی درباره این تجربه میگوید: «انتقال زبان شاعرانه این اثر که درعینحال تلفیقی از زبان فاخر و زبان عامیانه است، شاید محال نباشد، اما بیشک بسیار دشوار است. اگر توانسته باشم پنجاهدرصد چنین زبانی را به فارسی منتقل کنم، پاداش خود را گرفتهام این ترجمه نخست در سال ۱۳۶۴ و بعد در سال ۱۳۸۰ منتشر شد.
باز ترجمهی «لرد جیم» و «۱۹۸۴»
صالح حسینی، از مترجمان برجسته ادبیات جهان در ایران، در بازترجمههای خود به اصلاحات بنیادین دستزده که نتیجهی آن بهبود کیفیت و طبیعیتر شدن متنهای فارسی بوده است. ۱۹۸۴، شاهکار جورج اورول، از جمله آثار حسینی است که تأثیری ژرف در فرهنگ جهانی داشته است. حسینی اولین بار این اثر را در سال ۱۳۶۱ ترجمه کرد و این ترجمه تا سال ۱۳۹۱ به چاپ چهاردهم رسید. اما جالب است بدانیم که او هیچ علاقهای به این اثر نداشت و ترجمه آن را صرفاً از سر عصبانیت از ترجمههای ضعیف موجود انجام داد. حسینی اعتقاد دارد ترجمهی خودش نیز از نظر کیفیت بهتر از دیگران نبوده است! او میگوید: رمانهایی که مسائل سیاسی را آشکارا مطرح میکنند، برایم جذاب نیستند و اساساً خطدادن از طریق رمان مورد علاقهی من نیست.
لرد جیم، شاهکار جوزف کنراد، نمونهی دیگری از تلاشهای ترجمهای صالح حسینی است. او این اثر را اولینبار در سال ۱۳۶۲ به فارسی برگرداند. در آن زمان، حسینی تصور میکرد وفاداری به متن یعنی بازتولید ساختارهای پیچیده زباناصلی در زبان فارسی. اما نتیجه، متنی گنگ و غیرقابلفهم بود که حتی خودش را نیز شرمنده کرد. او سالها بعد، در سال ۱۳۷۵، با درکی تازه و با همراهی هوشنگ گلشیری، این رمان را بازترجمه کرد. حسینی دربارهی این تجربه میگوید: «نسخهی اولیه بسیار الكن بود و وقتی چاپ شد، متوجه شدم که فهم آن دشوار است. اما بازترجمهی دوم به لطف تجربه بیشتر، نتیجهی بهتری داشت.
روایت صالح حسینی از کتاب سیاه اورهان پاموک
صالح حسینی دربارهی ترجمهی کتاب سیاه اثر اورهان پاموک چنین میگوید: به دلیل آشنایی با زبان ترکی و تجربههای مشترک فرهنگی با پاموک، تصمیم گرفتم این رمان شگفتانگیز را از زباناصلی به فارسی برگردانم. نزدیک به سه سال تماموقت خود را صرف ترجمهی این اثر کردم. حسینی برای ترجمهی این کتاب از سخنرانی اورهان پاموک در دانشگاه هاروارد الهام گرفت. در این سخنرانی، پاموک با اشاره به شیللر بیان میکند که برخی نویسندگان بدون توجه به سبک، آثار خود را بهصورت جوششی خلق میکنند، درحالیکه برخی دیگر، در عین حفظ جوشش خلاقانه، به تیمار سبک نیز پایبند هستند. حسینی در این باره میگوید: در آنجا دریافتم که پاموک چه نویسندهی عجیبی است.
صالح حسینی و موبی دیک: ترجمهای از جان و روح
حسینی دربارهی رمان موبی دیک گفته است: ترجمهی موبی دیک یکی از چالشبرانگیزترین پروژههای زندگی من بود، رؤیایی که سالها در ذهنم پرورده بودم؛ اما به آن نزدیک نمیشدم، چراکه میدانستم نثر این رمان سترگ پیچیدگی خاصی دارد که توان زبانی مرا میآزماید. برای سالها، با خواندن آثار ماندگار ادبیات فارسی همچون نوشتههای سعدی، حافظ، مولانا، تاریخ بیهقی، اخوان ثالث، شاملو و دیگر بزرگان، زبانم را پرورش دادم تا به مرحلهای برسم که بتوانم به این اثر نزدیک شوم. یکی از الهامبخشترین نمونهها در ترجمهی موبی دیک، استفاده از تاریخ بیهقی بود. برای مثال، عبارتی مانند «ای بزرگا مردا، ای سرخیل محتشمان» که از این متن الهامگرفته، نشانهای از تلاش من برای آفرینش زبانی پویا و فاخر در ترجمه بود. ترجمه این اثر سه سال تمام از زندگیام را گرفت، سالهایی که با شور و سرمستی، شبانهروز درگیر متن بودم. بارها کتاب را کنار گذاشتم و دوباره با انگیزهای تازه به آن بازگشتم. میتوانم بگویم که برای این ترجمه از گوشت و پوست و استخوانم مایه گذاشتم. این ترجمه، سفری بود به دل واژهها و روایتها، و تجربهای که زندگیام را غنیتر کرد.