کتاب سمبات
معرفی کتاب سمبات
کتاب سمبات نوشتهٔ مصطفی تمنایی است. نشر شاهد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک مجموعه داستان کوتاه پیرامون اتفاقات بامزهٔ جنگ ایران و عراق است که برای نوجوانها نوشته شده است.
درباره کتاب سمبات
کتاب سمبات ۱۴ داستان کوتاه را در بر گرفته است. این داستانها با زبانی طنز نوشته شدهاند. عنوان بعضی از آنها عبارت از «تویوپ بابا رسول»، «تشت وضو»، «سنگر اعدامیها»، «کارخانه آبجو» و «خانم! زشته هی چشم میندازی زیرش...!» است. همهٔ این داستانها درونمایههایی مربوط به جنگ ایران و عراق دارند. تصاویری نیز این داستانها را همراهی میکنند که انجام آنها بر عهدهٔ «امین سلیمانی» بوده است. در واقع نویسنده در کتاب «سُمبات» کوشیده بر مبنای خاطرات رزمندگان از دوران جنگ ایران و عراق در ۱۴ داستان از شیرینکاریهای بامزه و جذاب، به موضوع تدارکاتچیها و افراد پشت صحنهٔ جنگ بپردازد.
داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب سمبات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانهای دوستدار ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سمبات
«همه گروهان ترابری و رانندههای درشت هیکل جان سالم بهدر برده بودند؛ مگر راننده پیر و لاغر تانکر سوخت.
مربی صدا زد:
- تانکر کوش پش؟ رانندهاش کو؟ فرار کرد؟! ترسو!»
حجم
۱۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۱۳٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه