کتاب زندگی بدون اضطراب
معرفی کتاب زندگی بدون اضطراب
کتاب زندگی بدون اضطراب با عنوان فرعی اندیشههایی برای رهایی از چنگال اهریمن اضطراب نوشتهٔ محمدرضا بیات سرمدی است و انتشارات نسل نواندیش آن را منتشر کرده است.
دربارهٔ کتاب زندگی بدون اضطراب
زندگی با اضطراب مانند زندگی در جسمی است که از یکسو برای زنده ماندن میجنگد و از سوی دیگر میخواهد بمیرد تا از شر آن رهایی یابد و در میانهٔ این کشمکش بیپایان، تن زخمی و روان فرسوده میگردد. آیا شما میخواهید همهٔ زندگی را با تنی زخمی و روانی فرسوده سپری کنید و با تلخکامی با فرشتهٔ مرگ روبهرو شوید، بیآنکه حتی روزی را در آرامش گذرانده باشید؟
زندگی در نگرانی و اضطراب، شکنجهای بیرحمانه در سلولی انفرادی به نام تن است. این سلول تاریک و نمدار آنچنان از دیدهها پنهان است که دست هیچ فریادرسی به آن نمیرسد. شما هیچ راهی برای گریز از این زندان هراسانگیز ندارید. هیچکس نمیتواند از خود بگریزد. هنگامی که زندانی و زندانبان یکی باشد، با فرار از زندان و پنهان شدن در گوشهای دورافتاده نمیتوانید از گزند تازیانه در امان بمانید؛ زیرا هرجا بروید خود را نیز به همراه میبرید. شاید پروردگار برای کیفر گناهانمان تا زمان مرگ ما شکیبایی پیشه کند و در جهانی دیگر کردار پلیدمان را مجازات کند؛ اما اهریمن اضطراب در همین جهان آنچنان سخت کیفرمان میدهد که از زندگی بیزار میشویم و هرروز آرزوی مرگ میکنیم.
آرامش، آسان به چنگ نمیآید. یافتن آرامش در درون بسیار دشوار و در بیرون ناممکن است. این کتاب نمیتواند ناممکنها را ممکن کند و آرامش را در بیرون مرزهای تنتان بیابد و به شما هدیه دهد. این کتاب میتواند راههای دشوار سفر به درون را آسان سازد تا گنج آرامش را در سرزمین جان بیابید.
خواندن کتاب زندگی بدون اضطراب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که در تلاشاند اضطراب خود را کاهش دهند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زندگی بدون اضطراب
«هورمونهایی که هنگام رویارویی با خطرهای واقعی در بدن نیاکان ما آزاد میشد و آنان را از مرگ میرهانید، امروزه در تن ما بهمانند زهری کُشنده عمل میکند و به آهستگی جان ما را میگیرد. در دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم، بسیار نادر و کمیاباند خطرهایی که هستی ما را تهدید کنند. هیچ جانور درندهای در خیابانهای شهر در کمین ما نیست، هیچ مار زهرآگینی در گوشهٔ تاریک خانههایمان پنهان نشده است. آن توانمندیهای شگفتانگیز مغزی که ما را از دشتهای آفریقا به کرهٔ ماه رساند، اینک به قاتلی خاموش تبدیل شده است و ما را از درون میکُشد. هورمونهایی که قرار بود هنگام خطر به یاری ما بیایند به زهرهایی کشنده تبدیل شدهاند که در رگهایمان جاری هستند.
ذهن کاوشگر ما به سرزمینهای آینده سفر میکند و اشباح سرگردانی را در دل تاریکی مییابد که در جان ما هراس میافکنند. آینده دیگر بهشتی آفتابی نیست بلکه میدان ستیزی مِهآگین است میان ما و خطرهایی که در ذهن خود آفریده و به آنها جان بخشیدهایم. بدن سادهدل ما نیز بیخبر از نیرنگ ذهن فریبکار، در برابر خطرهای خیالی همان واکنشهایی را نشان میدهد که باید در مقابل خطرهای واقعی بروز دهد.
هنگامی که هورمونهای اضطراب در خون آزاد میشوند، با خود ناخوشایندیهایی را به همراه میآورند: سردرد، تپش قلب، عرق سرد، احساس تنگی در قفسهٔ سینه، سستی بدن، بیقراری، ناراحتی معده، افزایش فشارخون، بیخوابی، نابسامانی ضربان قلب، نارسایی ادرار، دلآشوبی، سرگیجه، احساس مَنگی، لرزش بدن، سردرگمی، افزایش پاسخهای آنی، کاهش تمرکز، اختلال در دریافتها، کاهش یادگیری، آشفتگی در یادسپاری، تمرکز ناخواسته بر رویدادهای ناخوشایند و... همگی از پیامدهای آنی رها شدن هورمونهای اضطراب در بدن هستند.»
حجم
۱۴۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۴۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه