دانلود و خرید کتاب این پایان دنیاست...همان طور که می دانیم و من احساس خوبی دارم الکس برون ترجمه پوپک رحیمی
تصویر جلد کتاب این پایان دنیاست...همان طور که می دانیم و من احساس خوبی دارم

کتاب این پایان دنیاست...همان طور که می دانیم و من احساس خوبی دارم

نویسنده:الکس برون
انتشارات:سبزان
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب این پایان دنیاست...همان طور که می دانیم و من احساس خوبی دارم

کتاب این پایان دنیاست...همان طور که می دانیم و من احساس خوبی دارم نوشتهٔ الکس برون و ترجمهٔ پوپک رحیمی است. انتشارات سبزان این مجموعه نمایشنامهٔ ده-دقیقه‌ای (Ten-Minute Plays) را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یکی از کتاب‌های مجموعهٔ «بهترین نمایشنامه‌های کوتاه جهان» است.

درباره کتاب این پایان دنیاست...همان طور که می دانیم و من احساس خوبی دارم

در کتاب این پایان دنیاست...همان طور که می دانیم و من احساس خوبی دارم، ۶ نمایشنامه در زمان تحویل سال نوی میلادی و در ۶ گوشهٔ جهان اتفاق می‌افتد. «تولد سخت»، «کتاب آواز سلین دیون»، «هدیه‌ای از تفنگ»، «بمب‌گذاری دیسکو قاهره»، «درو بری و زیگموند فروید، کوکی مانستر را ملاقات می‌کنند» و «شنبه شب بیرمنگهام، صبح یکشنبه والسال» عنوان این نمایشنامه‌های کوتاه هستند که به قلم الکس برون نوشته شده‌اند. مجموعه نمایشنامهٔ «این پایان دنیاست...» یکی از چندین مجموعه نمایشنامه‌های ده-دقیقه‌ای (Ten-Minute Plays) این نویسنده است که بیشترین اقبال را در سطح جهانی داشته و در میان آن‌ها رکوددار پراجراترین است.

خواندن کتاب این پایان دنیاست...همان طور که می دانیم و من احساس خوبی دارم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر استرالیا و قالب نمایشنامهٔ ده-دقیقه‌ای پیشنهاد می‌کنیم.

درباره الکس برون

الکس برون، نمایشنامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویسی استرالیایی است که در ۱۶ مارس ۱۹۶۵ در سیدنیِ استرالیا به دنیا آمد. شهرت او بیشتر به‌خاطر نمایشنامه‌های کوتاهش است؛ ازاین‌رو به «شکسپیر نمایشنامه‌های کوتاه» معروف شده است. نمایشنامه‌های ده-دقیقه‌ای (Ten-Minute Plays) او در جشنواره‌های مختلف جهانی موردتقدیر و توجه فراوان قرار گرفته است. الکس برون بیشتر از ۱۰۰ نمایشنامهٔ ده-دقیقه‌ای دارد که هزاران بار و در بیشتر از ۴۰ کشور مختلف به اجرا درآمده‌اند.

بخشی از کتاب این پایان دنیاست...همان طور که می دانیم و من احساس خوبی دارم

«والسال، انگلستان، ‌۱۱ صبح، اتاق خواب

[اتاق به هم ریخته و کثیف متیو. صبح یکشنبه. متیو و کلیر، به طور نامنظم روی تخت دراز کشیده‌اند. کلیر به آرامی بلند می‌شود. می‌نشیند و اطرافش را نگاه می‌کند. سعی می‌کند بفهمد کجاست. به متیو که در امتدادش روی تخت دراز کشیده است نگاه می‌کند. آینه را برمی‌دارد و خود را در آن نگاه می‌کند. آینه را برمی‌گرداند و به متیو نگاه می‌کند. خشمش را فرو می‌خورد و با احتیاط از تخت پایین می‌آید. سعی می‌کند متیو را بیدار نکند. به آرامی و با احتیاط وسایلش را از دور اتاق جمع می‌کند و لباس‌هایش را در دست می‌گیرد. تعدادی از وسایلش را روی آنها می‌گذارد و باقی را در دستانش می‌گیرد و به طرف در می‌رود. سعی می‌کند در را باز کند اما به نظر می‌رسد که قفل است. لباس‌ها را زیر بغلش می‌زند و از هر دو دست برای باز کردن در استفاده می‌کند. ناگهان یک لنگه کفشش از دستش می‌افتد و با صدای بلندی با زمین برخورد می‌کند. کلیر چشمانش را به اطراف می‌گرداند و به متیو نگاه می‌کند. او حرکت نمی‌کند. کلیر کلنجار رفتن با در را ادامه می‌دهد و بالاخره آن را باز می‌کند.]

متیو: یه راه سریع پیدا کن!

[کلیر می‌ایستد.]

کلیر: بیداری.

متیو: [می‌نشیند] منظورم این نبود که مزاحم رفتنت بشم.

کلیر: نمی‌خواستم بیدارت کنم.

متیو: چه با ملاحظه!

[کلیر برمی‌گردد و نگاهش می‌کند. متیو تی‌شرتش را پیدا می‌کند و می‌پوشد.]

متیو: مشکلی نیست. می‌تونی بری.

کلیر: الان که بیداری... می‌مونم.

متیو: پس چرا در رو باز نگه داشتی؟

[کلیر در را می‌بندد و به طرف داخل اتاق برمی‌گردد.]

متیو: حداقل خوبه مجبور بودی مثه یه کایوت رفتار کنی.

کلیر: کایوت؟

متیو: بازوی خودت رو بجوی که وقتی بلند می‌شی من بیدار نشم! خوش‌شانسی که با این فاجعه روبرو نشدی.

کلیر: احمق نباش. من فقط دنبال یه راه ساده بودم.

متیو: معذرت می‌خوام. یه کم آشفته‌ام.

کلیر: نه، مشکلی نیست.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

حجم

۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
تومان