کتاب بساوایی
معرفی کتاب بساوایی
کتاب بساوایی نوشتهٔ سعید حسین پور است. نشر آواهیا این نمایشنامهٔ معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه در سیوسومین جشنوارهٔ تئاتر همدان شرکت داشته و بهعنوان یکی از ۳ متن برتر انتخاب شده است.
درباره کتاب بساوایی
کتاب بساوایی حاوی یک نمایشنامه به قلم سعید حسین پور است. پیش از آنکه این نمایشنامه را بخوانیم، پیشگفتاری از مدیرعامل هلدینگ سپندار و پیشگفتاری از دبیر سیوسومین جشنوارهٔ تئاتر استان همدان را خواهیم خواند. هیئتداوران این جشنواره، نمایشنامهٔ حاضر را همراه با دو متن دیگر از دو نویسندهٔ دیگر، بهعنوان متنهای برترِ این دوره از جشنواره (در بخش نمایشنامهنویسی) معرفی کردهاند. نویسنده در ابتدای متن نمایشی خود آورده است که این نمایشنامه برای بازی بهوسیلهٔ یک زن نوشته شده است، اما میتواند با هر تعداد و هر شکل دیگری که موردنظر گروه اجرایی باشد، اجرا شود. نمایشنامهٔ «بساوایی» با تکگویی شخصیتی آغاز میشود که میتوان آن را یک راوی یا بازیگر یا نقال و یا حتی نویسندهٔ این اثر در نظر گرفت. هر بخش از این نمایشنامه، بهوسیلهٔ یک شخصیت اجرا میشود؛ برای مثال دومین صحنه را یک شاعر یا روح یا رقصنده اجرا میکند و صحنهٔ سوم را بازیگر.
موضوع این نمایش با بازی «محیا جباری»، همانطور که از عنوان آن پیدا است، داستان حس لامسهٔ دو فرد است که نابینا میشوند و برای ادامهٔ زندگی باید از حس لامسه یا بساوایی استفاده کنند. میدانیم که واژهٔ بساوایی عبارت است از یکی از حواس پنجگانۀ انسان که سردی، گرمی، زبری و نرمی اشیا را بهوسیلۀ پوست درمییابد؛ به آن حس لامسه هم گفته میشود. گفته شده است که شخصیت اصلی این نمایشنامه، پسری است که خودش را بهخاطر رفتن دختری که دوستش دارد، کور میکند. او ندیدهٔ یک مرد خیاط است؛ مردی که در دربار حضور داشته و بهدلیل ارتباط با یکی از زنان حرمسرا به کوری محکوم شده است. تنها چیزی که برای خیاط میماند حس لامسهٔ او است. این نمایشنامهٔ برگزیده را بخوانید تا داستان این دو فرد نابینا را دریابید.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب بساوایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر ایران و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بساوایی
«جریانِ ممتدِ لمسِ سطوح. دستها، جایِ چَشمها. حرکتِ دستها. راست و چپ. پایین و بالا. قدم برمیدارم. فضایِ خالی. حبسِ نَفَس. به دیوار میرسم. دستم از دیوار بالا میکشه. یک رقصِ دائمیِ کشدار. بالا و بالاتر. دست، جایگزینِ عقل. زبریِ دیوار رو لمس میکنم. بعد میچسبم بهش. آرومآروم ساعدم از زبری پُر میشه. بازوهام تیر میکشن. شونههام از رَمَق میافتن. گردنم شُل میشه. لبم میلرزه. چشمم… چشمهام کُجان؟ حدقهی خالی… خالی. دو گودیِ عَبوس. دو تا خاکستریِ زخمی که تا ابد به دوردست خیره شدن… چشمهام کُجان؟ دستها حرکت میکنن. سر انگشتها از دیوار بالا میکشن. به قرینه بالا میرن. جهتها گم میشن. همهچیز معنیِ خودشو از دست میده. وقتی وسط وایساده باشی، همهی وجودت میشه ترس. باید به دیوار برسی. دیوارها چهارگوشهی جهان رو بهت معرفی میکنن. دیوار، راهنماییِ برای رفتن. دائم میرقصی. پوستِ نازک ساعدت به تیزیِ یه سنگ میشکافه. خون فواره میزنه. گیج میخوری. تلوتلوتلو… میچرخی. با زیباییِ مطلق. با رقصِ دستات. مجنون… بَدوی… جون میدی. میاُفتی. میمیری. شاید وقتی دوباره متولد شدی، دیگه خبری از مُثله شدن، ترکش، خمپاره، به صلیب کشیده شدن و عاشق شدن نباشه.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
نظرات کاربران
عالیه ممنون