کتاب گرندود و زیردریایی سبز
معرفی کتاب گرندود و زیردریایی سبز
کتاب گرندود و زیردریایی سبز نوشتهٔ پل مک کارتنی و ترجمهٔ امیرعلی خلج است که بهوسیلهٔ انتشارات سیمای شرق منتشر شده. این اثر یکی از کتابهای مجموعهٔ دوجلدی کتابهای «گرندود» است.
درباره کتاب گرندود و زیردریایی سبز
کتاب گرندود و زیردریایی سبز برای روزهایی که قرار است بچهها با پدربزرگ یا مادربزرگهایشان وقت بگذرانند، لذتبخش و سرگرمکننده خواهد بود. در داستان «گرندود و زیردریایی سبز» علاوه بر «گرندود»، «نانیدود» هم همراه نوهها به یک ماجراجویی میرود. اختراعات گرندود افسانهای است و زیردریایی سبزرنگ جدید او داستان جدیدی را برایشان رقم میزند. نانیدود (مادربزرگ) هم کاوشگری است به شجاعت گرندود که به بچهها کمک میکند تا صحیحوسالم از یک ماجراجویی پرهیجان و خطرناک به خانه برگردند.
این کتابها با تصاویر رنگارنگ و جذاب که توسط «کاترین دورست» طراحی شده است، داستانی هیجانانگیز برای کاوشگران کوچک خواهد بود. این تصویرگر توانسته به فضای طنزآمیز این داستان جلوهٔ زیبایی ببخشد.
خواندن کتاب گرندود و زیردریایی سبز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب گرندود و زیردریایی سبز برای گروه سنی کودکان و نوجوانان نوشته شده است.
درباره پل مک کارتنی
سر جیمز پل مک کارتنی در سال ۱۹۴۲ متولد شده است. او خواننده و آهنگساز موسیقی راک انگلیسی و عضو گروه بیتلز است. در ابتدا آوازهخوانی و نوازندگی در گروه بیتلز، باعث شهرت او شد. در کتاب رکوردهای جهانی گینس، از مککارتنی بهخاطر دریافت ۶۰ لوح طلایی و فروش ۱۰۰ میلیون نسخه از تکآهنگهایش، با عنوان موفقترین موسیقیدان و ترانهسرای موسیقی نامبرده شده است. گذشته از فعالیت در دنیای موسیقی، مککارتنی همچنین یک نقاش، هنرپیشه و حامی حقوق حیوانات، گیاهخواری و آموزش موسیقی است. در سال ۱۹۹۶، او بهپاس یک عمر فعالیت در موسیقی، موفق به دریافت لقب شوالیه شد.
بخشی از کتاب گرندود و زیردریایی سبز
«آن روز، یک روز گرم تابستانی بود.
تام گفت: «وای خیلی گرمه.»
لوسی و ام و باب هم گفتند: راست میگی نام با هوا خیلی گرمه.
گرندود از انباری وسط باغ بیرون آمد و گفت: هوا خیلی گرمه نه؟ بیاید اینجا.
وقتی بچهها وارد انباری شدند گرندود گفت: «به اتاق اختراعهای من خوش اومدین!»
هوای آن اتاق مثل یک لیوان پرازآب خنک سرد بود؛ چون وسایل خنککنندة عجیبی داشتند هوا را خنک میکردند. البته چیزهای عجیب دیگری هم آنجا بود.
همانطور که بچهها داشتند به چیزهای بامزه و عجیبی که آنجا بود نگاه میکردند، لوسی چشمش به یک عکس از نانیدود ماجراجویشان افتاد. گرندود با خوشحالی گفت: «من فکر میکنم نانی دود از من هم ماجراجو تره.»
باب پرسید کی میتونیم دوباره اون رو ببینیم؟
ام جواب داد: «شاید بتونیم به یه سفر ماجراجویی بریم تا اون رو پیدا کنیم!»
گرندود گفت: «آدمهای بزرگ، مثل هم فکر میکنن. من یه فکری دارم ... دنبالم بیایید!»
گرندود بچهها را به زیرزمین مخفی انباری برد. به یک در رسیدند که قفل بود.
گرندود گفت: «توی این اختراعیه که خیلی دوستش دارم.» و در را باز کرد.»
حجم
۸٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷ صفحه
حجم
۸٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷ صفحه