کتاب گرندود، بابابزرگ ماجراجو
معرفی کتاب گرندود، بابابزرگ ماجراجو
کتاب گرندود، بابابزرگ ماجراجو نوشتهٔ پل مک کارتنی و ترجمهٔ امیرعلی خلج است و توسط انتشارات سیمای شرق منتشر شده است. این کتاب یکی از کتابهای مجموعهٔ دوجلدی کتابهای «گرندود» است. این مجموعه شامل کتابهایی تصویری برای گروه سنی «ب» و «ج» است.
درباره کتاب گرندود، بابابزرگ ماجراجو
کتاب گرندود، بابابزرگ ماجراجو برای روزهایی که قرار است بچهها با پدربزرگ یا مادربزرگهایشان وقت بگذرانند، لذتبخش و سرگرمکننده خواهد بود. «گرندود بابابزرگ ماجراجو» داستان یک پدربزرگ است که با ترفندهای شگفتانگیز نوههای خود را سرگرم میکند. او با قطبنمای جادویی خود، ۴ نوهاش را به ماجراجوییهایی میبرد و آنها را در سرتاسر جهان میگرداند.
این کتابها با تصویرگری «کاترین دورست» همراه شده است. او فارغالتحصیل کالج شریدان در انتاریو در کانادا است و علاوه بر همکاری با ناشران مختلف کتاب کودک، در استودیوی انیمیشن پیکسار کارآموزی کرده است. «امیرعلی خلج» مترجم این مجموعه نیز سالها در حوزهٔ ترجمهٔ متون و آثار انگلیسی به فارسی فعالیت داشته و مقالات و کتابهای متعددی را ترجمه کرده است.
خواندن کتاب گرندود، بابابزرگ ماجراجو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب گرندود، بابابزرگ ماجراجو برای کودکان گروه سنی «ب» و «ج» نوشته شده است.
درباره پل مک کارتنی
سر جیمز پل مک کارتنی در سال ۱۹۴۲ متولد شده است. او خواننده و آهنگساز موسیقی راک انگلیسی و عضو گروه بیتلز است. در ابتدا، آوازهخوانی و نوازندگی در گروه بیتلز، باعث شهرت او شد. در کتاب رکوردهای جهانی گینس، از مککارتی بهخاطر دریافت ۶۰ لوح طلایی و فروش ۱۰۰ میلیون نسخه از تکآهنگهایش با عنوان موفقترین موسیقیدان و ترانهسرای موسیقی نامبرده شده است. گذشته از فعالیت در دنیای موسیقی، مککارتنی یک نقاش، هنرپیشه و حامی حقوق حیوانات، گیاهخواری و آموزش موسیقی است. در سال ۱۹۹۶ او بهپاس یک عمر فعالیت در موسیقی، موفق به دریافت لقب شوالیه شد.
بخشی از کتاب گرندود، بابابزرگ ماجراجو
«لوسی، تام ام و باب آخر هفتهها را در خانه پدربزرگشان میگذراندند. اما این آخر هفته از آن روزهایی بود که هیچ چیزی درست پیش نمیرفت.
چون هواگرفته و بارانی، بود برای همین همه بدخلق بودند و حوصله هیچ چیزی را نداشتند تا اینکه پدربزرگ وارد اتاق شد. از جیب پشت شلوارش یک دسته بزرگ کارتپستال بیرون کشید و بعد گفت: اخمارو باز کنید و اینا رو ببینید!
ام کارتپستال یک ساحل شنی را برداشت و گفت: در کاش میشد بریم اونجا.
گرندود گفت: خب ... بخار ببینم چی کار میتونم بکنم و از جیب کتش یک قطبنمای براق بیرون آورد. دستش را روی قطبنما کشید و آن را روی کارتپستال گذاشت عقربه قطبنما شروع کرد به چرخیدن ... و گرندود شروع کرد به خواندن.»
حجم
۷٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷ صفحه
حجم
۷٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷ صفحه