کتاب یک فیلم، یک جهان؛ بودو از غرق شدن نجات یافت
معرفی کتاب یک فیلم، یک جهان؛ بودو از غرق شدن نجات یافت
کتاب یک فیلم، یک جهان؛ بودو از غرق شدن نجات یافت نوشتهٔ ریچارد باستن و ترجمهٔ مهدی جمشیدی است و انتشارات خوب آن را منتشر کرده است. این اثر یکی از کتابهای مجموعه یک فیلم، یک جهان انتشارات خوب است. ریچارد باستن در این کتاب فیلم بودو از غرق شدن نجات یافت اثر ماندگار ژان رنوار را بررسی میکند و آن را به وسعت یک جهان میبیند.
درباره بودو از غرق شدن نجات یافت
بودو از غرق شدن نجات یافت فیلمی فرانسوی به سبک طنز اجتماعی است که در سال ۱۹۳۲ توسط ژان رنوآر کارگردانی شد.
بودو با بازی میشل سيمون، ولگرد بیسروپايى است كه بورژواى محترمى با بازی گرانوال، او را از غرقشدن نجات میدهد و به خانهٔ خود میبرد.
این فیلمْ ستايش بیدريغ رنوار از آزادى است. او معتقد است هيچ چيز زندگى مرفه و بورژوايى ارزش و منزلت آزادبودن را ندارد. بودو ولگرد تمامعيارى است كه فاصلهاى با یک فيلسوف ندارد و غنا و آسايش را در رهايى محض میبيند.
خواندن بودو از غرق شدن نجات یافت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ سینما و نقد فیلم پیشنهاد میکنیم.
بخشی از بودو از غرق شدن نجات یافت
«برتراند راسل عقیده دارد که تالس از اهالی میلِتوس، در قرن ششم قبل از میلاد، نخستین فیلسوف بوده است. پیرو تالس که فکر میکرد همهچیز از آب تشکیل شده، هراکلیتوس از اهالی اِفِسوس با ایجاد تغییراتی در این مضمون به این نتیجه رسید که همهچیز پیوسته در حال تغییر است. هراکلیتوس با عنایت به این جمله بر این باور بود که هیچکس نمیتواند برای بار دوم در همان رودخانه شنا کند (زیرا نه رودخانه همان رودخانهٔ قبلی است و نه انسانی که در آن شنا میکند همان انسان). هراکلیتوس این استدلال را فقط تا نیمه پیش برده است مگر اینکه من مقصودش را نفهمیده باشم: جملهٔ اگر هیچکس نمیتواند برای بار دوم در همان رودخانه شنا کند باید همانقدر صحیح باشد که بگویید هیچکس نمیتواند برای بار اول در همان رودخانه شنا کند.
در هر صورت، بودو با یکبار ورود به رودخانه (یا انداختن خود در آن و یا سقوط در آن) در آغاز فیلم و بار دیگر در پایان هراکلیتوس را به چالش میکشد. خواه این همان رودخانه باشد، خواه این همان بودو باشد، این مواردی است که باید به آنها بیندیشیم. به هر حال، در موقعیت بغرنجی قرار گرفتهایم.
هیچکس نمیتواند، همچون مثال شنا در رودخانه، برای بار دوم همان کتاب را بخواند یا برای بار دوم همان قطعهٔ موسیقی را بشنود و یا برای بار دوم همان فیلم را ببیند. از آنجا که ما (همچون هر چیز دیگری) پیوسته در حال تغییریم، بار دوم فردی متفاوتیم؛ پیرتر میشویم، گرچه نه لزوماً عاقلتر، اما آگاهتر شدهایم، همراه با دانشی که خاطرهٔ نخستین تجربه را در خود دارد.
اولینبار بودو از غرق شدن نجات یافت را در پاریس و در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ دیدم. دفعهٔ بعد، یعنی همین چند سال پیش (البته این فیلم نمایش چندانی هم نداشته)، فهمیدم با آنچه قبلاً به یاد داشتم فرق دارد؛ یکی از تفاوتها این بود که فیلم اینبار بسیار غنیتر شده بود.
بودویی که طی سی سال در ذهن داشتم با تصویر بیخانمانی آغاز میشود که خودش را از روی پلی در پاریس به آب میاندازد و مرد کتابفروشی در محلهٔ کارتیه لاتَن به نام لستَنگوآ او را نجات میدهد و به خانهاش میبرد و از او نگهداری میکند. بودوی بیخانمان در جواب خوبیهای این نیکوکار نهایت ناسپاسی را به خرج میدهد. فقط اداواطوارهای او سر میز غذا نیستند که رقتانگیزند، بلکه رفتارش بهکل زننده است. وقتی به خاطر تفکردن روی فرش سرزنش میشود، در عوض داخل یکی از کتابهای چاپ اول جلدچرمیِ نایاب کتابفروش تف میاندازد. زمانی که به او میگویند کفشهایت را تمیز کن، آنها را با انگشتان خود واکس میزند و همان انگشتان را روی ملافههای خانم خانه میکشد. بودو نه فقط خدمتکار خانه بلکه زن کتابفروش را هم اغوا میکند. در مجموع، او به اندازهٔ هارپو مارکس به شکلی تاموتمام، پرهیاهو و آنارشیستی سزاوار سرزنش است.
فشارهای افراد متشخص طبقهٔ متوسط که بهتدریج روی بودو اثر میگذارد او را سربهراه میکند. بودو ریشش را میتراشد، موهایش را کوتاه میکند، تروتمیز میشود و کتوشلوار یقهدار بر تن میکند و کراوات میبندد. در ادامه، مبلغ زیادی در لاتاری برنده و برای ازدواج با خدمتکار آماده میشود.
آن موقع (زمانی که فیلم را برای اولینبار دیدم)، همچون شخصی دارای روحی که از بارقههای عصیان بینصیب نبود، احساس ناامیدی ناخوشایندی به من دست داد. امکان دارد ما در این وضعیت مصالحه کنیم، اما مطمئناً بودو میتواند از جانب ما علیه آبرومندی عصیان کند. اما نه، او نیز همچون بقیه همرنگ جماعت میشود تا با همسر و بچههای لوسش یک جا ساکن شود و با هم داخل خانههای نقلی یکشکل زندگی کنند و طرز تفکرشان هم درست عین هم باشد.
سپس بودو درست در لحظهٔ سرباززدن از وضعیت موجود (صحنهٔ عروسی) همهچیز را به هم میریزد (در واقع قایق پارویی را برمیگرداند) و بدین ترتیب از مجازات حبس ابد در زندان زندگی بورژوایی و فضای بستهٔ آن فرار و با خشنودی زندگی جدیدی را شروع میکند و بار دیگر آزاد و رها به زندگی بیخانمانی سابقش بازمیگردد.
این بخشی است که کموبیش از فیلم به یاد داشتم و بخشهای ضروریاش در مجموع دقیق بود. آنچه یادم نبود چارچوب فیلم بود. ارسطو در فن شعر میگوید هر نمایشنامهای آغاز، میانه و پایانی دارد. این جملهٔ کاملاً بدیهی مرا از زمانی که مجبور شدم این مدخل خستهکنندهٔ قدیمی را برای آزمون سهگانهٔ انگلیسی کمبریج بخوانم اذیت میکرد. حالا هم به خاطر این اذیتم میکند که فهمیدهام او درست میگفته و من اشتباه میکردم. اواسط بودو را بهوضوح به یاد داشتم، اما بیشترِ قسمت پایانی و کمابیش همهٔ آغاز فیلم را فراموش کرده بودم. و این عجیب است، زیرا (حالا میفهمم) این آغاز و پایان فیلم است که به طور مشخص و خاص به رنوآر تعلق دارد. بخش میانی فیلم که تقریباً سهپنجم آن را تشکیل میدهد از دل نمایشنامهای نوشتهٔ رُنه فوشوآ بیرون میآید. در حالی که رودخانهٔ جاری در آغاز و پایان فیلم مختص رنوآر است.»
حجم
۵۵۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۵۵۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه