کتاب هیولای ماریلین
معرفی کتاب هیولای ماریلین
کتاب هیولای ماریلین نوشتهٔ میشل نودسن و ترجمهٔ سمیرا کمالی است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب هیولای ماریلین
بچههای زیادی در زمان ورود به مدرسه یا محیطهای جدید دیگر با چالش ارتباط برقرار کردن با دیگران مواجه میشوند. در آغاز هر سال تحصیلی در هر کلاس، کودکی هست که دوستی ندارد و تنهاست و چهبسا تا آخر سال همینطور باقی بماند. کتاب شیرین، هیجانانگیز و امیدبخش هیولای ماریلین به این دسته و همهٔ بچههایی که از ورود به جمعهای جدید میترسند، کمک میکند تا خود را تک و تنها نبینند، تصور نکنند که فقط آنها چنین مشکلی دارند و هیچ راه حلی در اختیارشان نیست.
هیولای ماریلین مهارت مهمی را آموزش میدهد اما برخلاف بیشتر آثار مشابه، در دستهٔ آثار فانتزی قرار دارد. در متن کتاب هیچ اشارهٔ مستقیمی به موضوع دوستی یا دوستیابی نشده است. همکلاسیهای ماریلین بهعنوان آخرین مد، به دنبال هیولای خود میگردند و پدیدآورندگان خلاق اثر، در جای جای کتاب، موقعیتهای آشنایی و شکل و قیافهٔ بامزه و مهربان هیولاها را به تصویر کشیدهاند. در این میان، فقط قهرمان ما هیچ هیولایی ندارد. واکنش دلگرمکننده و پذیرای پدر و مادر باعث میشود تا ماریلین به جستوجو ادامه دهد و برای حرفهای خبیثانهٔ برادر بزرگش اهمیت قائل نشود.
بیان احساسات مختلف در مراحل متعدد کتاب، بسیار جالب توجه است. بهعنوان مثال، نویسنده، واماندگی ماریلین و قرار گرفتن او در موقعیت انکار را نیز مطرح کرده. ولی در ادامه صادقانه نوشته: «اما آنها خیلی عالی بودند. ماریلین میتوانست ببیند که عالیاند. او بیش از آنکه بتواند به زبان بیاورد، یک هیولا میخواست.»
هیولای ماریلین اثری امیدبخش برای کودکان است. کودکان دبستانی به راحتی میتوانند با قهرمان، همذاتپنداری کنند و در سفر طولانی او شریک شوند.
میشل نودسن، پیش از این، با «شیر کتابخانه» به کودکان معرفی شده است.
خواندن کتاب هیولای ماریلین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب یک یادآوری صمیمانه برای دنبالکردن رویاهاست و برای بزرگسالان نیز به اندازهٔ مخاطبان اصلی، میتواند الهامبخش و آموزنده باشد. اگر پدر و مادر یا مربی هستید با دقت در رفتار شخصیتهای بزرگسال کتاب، میتوانید راه تربیت مسئولانه و در عین حال، بدون ایجاد وابستگی را به وضوح بینید و با خیال راحت آن را در اختیار کودک قرار دهید تا خود، به برداشت شخصی دست پیدا کند.
بخشی از کتاب هیولای ماریلین
«ماریلین وسط دشت توقف کرد. چشمهایش را بست و بی حرکت ایستاد. فکر کرد یک آواز زیبا بخواند، مثل آنخایی که بعضی وقتها شاهزاده خانمها در فیلمها میخوانند، از آنهایی که باعث میشود همه حیوانات کوچک بیایند و روی شانههایشان بنشینند. آن وقت یک نفس عمیق کشید و با صدای بلند فریاد کشید: تو کجایی؟»
حجم
۶٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱ صفحه
حجم
۶٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۱ صفحه