کتاب دخترانی با آینده های روشن
معرفی کتاب دخترانی با آینده های روشن
کتاب دخترانی با آینده های روشن نوشتهٔ تریسی دامبمایر و وندی کاتزمن با ترجمهٔ سمیرا شرکت رضوی در انتشارات نوژین منتشر شده است.
درباره کتاب دخترانی با آینده های روشن
۳ زنی که در کتاب دخترانی با آینده های روشن به تصویر کشیده شدهاند با هم تفاوتهای زیادی دارند، اما همهٔ آنها یک هدف مشترک دارند و آن تضمین آیندهای خوب برای فرزندشان است.
فصل پذیرش کالج در آکادمی EBA سیاتل با قبولی درخشان مؤسسات درجهٔ یک و دانشآموزان شگفتانگیزی همراه است که والدین جاهطلبی دارند؛ اما وقتی که دانشگاه استنفورد به آنها اطلاع میدهد که امسال فقط یک صندلی به آنها اختصاص دارد، ۳ مادر متوجه میشوند که این رقابت از آنچه فکر میکردند، جدیتر است.
آلیسیا، خورهٔ دنیای تکنولوژی، برای تضمین جایگاه دختر خود که علاقهای هم به استنفورد ندارد، از ثروت و موقعیت اجتماعی خود استفاده میکند. کِلی که از استنفورد فارغالتحصیل شده، از نفوذ خود در انجمن اولیاومربیان برای فرستادن دختر بسیار حساسش به استنفورد بهره میبرد. مارن سومین مادر داستان است. او بهجز دخترش خانوادهای ندارد و از لحاظ مالی و اجتماعی با بقیهٔ مادران EBA تفاوتهای زیادی دارد. او اصلاً آمادهٔ مقابله با خانوادههای ثروتمندی که قصد نابودکردن رؤیای دختر باهوشش را دارند، نیست. تنها چند روز مانده به پایان مهلت ارسال تقاضانامهها، یکی از این دختران تصادف مرگباری میکند که اصلاً به تصادف شبیه نیست. این ۳ زن باید تصمیم بگیرند که برای تضمین آیندهٔ دخترانشان، از چه خطقرمزهایی عبور کنند و با رازهایی که رؤیای کالجرفتن فرزندانشان را تهدید میکند چه خواهند کرد.
خواندن کتاب دخترانی با آینده های روشن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دخترانی با آینده های روشن
«وینی خندید، «خیلیا میگن...»
مارن سی و پنج سالش بود. او به خوبی از وضعیت EBA با خبر بود: مدرسه نخبگان که آنها را برای ورود به دانشگاه آماده میکرد. در سیاتل، بیشتر مادران در سن او هنوز بچه شیر میدادند یا دنبال کودکان خود میدویدند. هرچند مارن سعی میکرد توجهات به خودش جلب نشوند، جوانی پوست او را از بقیهٔ مادران EBA جدا میکرد. بیشتر آنها یک نسل قدیمیتر بودند. ولی مارن هر مزیتی که از زیبایی طبیعی خودش به دست آورده بود، صد برابر آن را به خاطر نداشتن موقعیت اجتماعی و مالی مطلوب در سیاتل از دست داده بود. ماشینهای برقی لوکس، لباسهای شیک با کیفدستیهای مارکدار. مدرک تحصیلی تخصصی برای استفاده در گفتگوهای خودمانی، ترجیحاً مختصر («استاد بازاریابی من در کلوگ عادت داشت بگه ...») یا حتی بهتر با نام مخفف («وقتی به HBS میرفتم...»). مارن به سختی میتوانست تا آمدن بهار صبر کند. در بهار وینی و بروک دختر آلیسیا از EBA فارغالتحصیل میشدند و مارن بالاخره میتوانست این مکان را پشت سر بگذارد.
خانم لاوسون گوشواره گوشش را پیچاند. «خوب، بله. من باید خبرهای ناراحتکنندهای به شما بدم»
تن صدای شکننده او برای مارن با شعار ما رؤیاهای شما را به حقیقت تبدیل میکنیم کالج مغایرت داشت. «خوب؟» مارن دستانش را به زیر رانهایش برد و ناخنهایش را در جورابهای پشمی که به پا کرده بود و پارسال از ولیو ویلج خریده بود، فروبرد. خطمشی مارن در استفاده از وسایل و لباسهای دست دوم کارفرمای خود مشخص بود – هرگز و هیچوقت این کار را حتی برای وینی نکن.
تنها باری که او این قانون را شکست در کلاس نهم وینی بود، بعد از این که او شروع به تحصیل در EBA کرد. وینی از مارن خواهش کرد اجازه دهد یکی از لباسهای بدرد نخور بروک را که برچسبهایش هنوز به آن وصل بودند بردارد – یک سوئیشرت صورتی بامزه و پاره پاره. روز بعد او آن را پوشید و به مدرسه رفت ولی به محض این که از در وارد شد آن را به درون کیفش انداخت و پارهاش کرد. آن روزها بروک بعد از سالها دوستی نزدیک به شکل غیرقابل توضیحی نسبت به وینی سرد شده بود. مارن متوجه شده بود که اوضاع بین آنها خوب نیست ولی هرگز فکر نمیکرد بروک انقدر سنگدل باشد. وینی هم از این موضوع متعجب شده بود.
وینی از مشاورش پرسید، «چه خبرهایی خانم لاوسون؟»
همانطور که آنها منتظر بودند خانم لاوسون توضیح بدهد او با برگهها ور میرفت و از تماس چشمی با آنها خودداری میکرد. صورت مارن کاملاً خنثی ماند و همانطور که مادرش در مهمانیهای غذاخوری در خانه یا در کلوبها به او یاد داده بود، وضعیت آراستهاش را حفظ کرد. این احتمالاً تنها درسی بود که از آن دوران به یاد داشت و هنوز از آن استفاده میکرد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۱۷ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۱۷ صفحه
نظرات کاربران
مارن مادر بی بضاعت و فداکاریست ک دخترش در مدرسه پولدارها درس میخواند و خودش مدیر برنامه یکی از همانهاست...مشکل و پیچیدگیهای داستان از جایی شروع میشود ک این دخترها و بیشتر از انها والدین پولدارشان بشدت در گرداب رقابت