کتاب لباب الالباب
معرفی کتاب لباب الالباب
کتاب لباب الالباب نوشتهٔ محمدبن محمد عوفی و ترجمهٔ عزیزالله علیزاده است. انتشارات فردوس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر احوال و نقل اشعار شاعران پارسیزبان و همچنین پادشاهان، وزیران و امیران از قدیمترین ایام تا اواخر قرن ششم را که به فارسی شعر گفتهاند، در بر گرفته است.
درباره کتاب لباب الالباب
کتاب لباب الالباب با بخشی تحتعنوان «مقدمة الکتاب» آغاز شده و سپس در ۲ فصل و ۲ جلد ادامه پیدا کرده است. بخش پایانی این کتاب هم «ختم الکتاب» نام دارد.
این کتاب به موضوعاتی مانند فضیلت شعر و شاعری و معنی شعر پرداخته و برخی از بخشهای آن «در ذکرِ لطایفِ اشعار شعرایی که در عهد آللیث و آلطاهر و آلسامان بودهاند.»، «در ذکر لطایف شعرای آلسلجوق»، «در ذکر لطایف شعرایی که در این قرن بودهاند بعد از عهدِ دولت معزّی و سنجری»، «در ذکرِ لطایفِ اشعار صدور و افاضل که بدین حضرت مخصوصاند و بر این دولت موسوم» و «در ذکرِ صدورِ علما و ائمّه فضلا و بعضی از فوایدِ انفاسِ مشایخ» نام دارند.
لبابالالباب قدیمیترین تذکرهٔ موجود از احوال شاعران پارسیگوی ایران است و تقریباً همهٔ تذکرهنویسان بعدی از آن بهره بردهاند. نویسنده در سال ۶۱۸ این اثر را به نام «عینالملک فخرالدین حسین بن شرفالملک رضیالدین ابیبکر اشعری» وزیر «ناصرالدین قباجه» تصنیف کرد. محمدبن محمد عوفی در بیان احوال شاعران غالباً به عبارتپردازی و آوردن مناسبات لفظی روی آورده و در ذکر سبک و قضاوت دربارهٔ پایهٔ شعرِ شاعران نیز به سخنان تعارفآمیز اکتفا میکند و بدینترتیب اطلاعات درستی از آن دربارهٔ شاعران قدیم بهدست نمیآید. با این وجود، این اثر از نظر تاریخی و ادبی اهمیت زیادی دارد و شامل احوال و نقل اشعار شاعران پارسیزبان و همچنین پادشاهان، وزیران و امیران از قدیمترین ایام تا اواخر قرن ششم است که به فارسی شعر گفتهاند. این اثر به سبب اینکه دارای نام و نشان تعداد بسیاری از شاعران نسبتاً گمنام و نمونههایی از آثار آنان است که غالباً در دست نیست، اهمیت زیادی دارد.
کتاب لبابالالباب در ۲ مجلد در «لیدن» به اهتمام «ادوارد براون» (۱۹۲۶ ـ ۱۸۶۲) چاپ شده است. جلد اول محتوای شرححال و آثار ۱۳۱ نفر از ملوک و وزرایی است که به فارسی شعر گفتهاند و جلد دوم مشتمل بر شرححال و آثار ۱۶۹ شاعر پارسیزبان است.
خواندن کتاب لباب الالباب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران مطالعه پیرامون شاعران پارسیگوی قدیم پیشنهاد میکنیم.
درباره محمدبن محمد عوفی
سدیدالدین (نورالدین) محمد بن محمد بن یحیی بن طاهر بن عثمان عوفی بخاری حنفی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم قمری در بخارا میزیست. او از اولاد «عبدالرحمن بن عوف» از مشاهیر صحابهٔ رسولالله بود و بدینخاطر «عوفی»اش میخواندند. خاندان او از فضلای ماوراءالنهر بودند.
محمدبن محمد عوفی تحصیلاتش را در بخارا به پایان رساند؛ سپس در طلب علم و ملاقات با مشایخ به ماوراءالنهر، خراسان، هندوستان، سمرقند، آموی، خوارزم، مرو، نیشابور، هرات، اسفزار، اسفراین، شهرنو، سیستان، غزنین، لاهور، کمبایه، نهرواله و دهلی سفر کرد و از بسیاری از آنان اجازهٔ روایت احادیث را کسب کرد و همواره به شغل تذکیر و وعظ مشغول بود ؛چنانکه از این طریق به خدمت ملوک و امرای وقت میپرداخت.
در سال ۵۹۷ به دربار سمرقند رفت و آنجا به خدمت ولیعهد رسید. عوفی در دوران پادشاهی «قلجارسلان خاقان نصرتالدین عثمان» صاحبدیوان او شد. در حدود سال ۶۰۰ به خوارزم و سپس خراسان هجرت کرد. در زمان حملهٔ مغولان به سند رفت و در سالهای ۶۲۵ ـ ۶۱۷ به خدمت «ناصرالدین قباجه» (متوفای ۶۲۵ قمری) از حکام سلسلهٔ غوریان (۶۱۲ ـ ۵۴۳) درآمد که در بلاد سند و مولتان سلطنت میکرد و در زمان هجوم مغولان بسیاری از اکابر و اشراف خراسان، غور و غزنه به او پیوستند. عوفی در این مدت در اُچه مقر ناصرالدین قباجه بهسر میبرد و طی آن کتاب «لبابالالباب» را به نام وزیر او عینالملک فخرالدین حسین بن شرفالملک رضیالدین ابیبکر اشعری تصنیف کرد.
«لبابالالباب»، «جوامعالحکایات و لوامعالروایات»، «تاریخ ملوک ترکستان»، «دیوان مدایحالسلطان» و ترجمهٔ کتاب «الفرج بعد الشدة» (اثر قاضی ابوعلی المحصّن بن علی بن محمد بن داود التنوخی) از آثار این نویسندهٔ کهن هستند.
ظاهراً محمدبن محمد عوفی تا سال ۶۳۰ در دهلی میزیست.
بخشهایی از کتاب لباب الالباب
«آفریدگارِ عزّ و علا تبارک و تعالی چون عرضِ ارض را بیافرید و مراکبِ خاک بر مناکب آب نهاد و از برای انبساطِ اولادِ آدم، این بساطِ زمین را محلِّ سکونت و قرار ساخت و به جهت آن تا این خلیفهزادگان «جَعَلَکمْ خَلَائِفَ فِیآلأرْض» شادروان باشند، این شادروانِ سفلی را چنان بسیط و عریض ترتیب فرمود و این عالم برای نفع بنیآدم مستقیم گردانید، به دو قسم: یک قسم برّ و یک قسم بحر، دریا را چو خشکی مسخّر بنیآدم گردانید و جوادِ کشتی را در مضمارِ دریا روان کرد و چنانک عرصه جهان را منقسم گردانید به دو قسم (یکی برّ و یکی بحر، عالمِ ادبیات را نیز منقسم گردانید به دو قسم) یکی نظم و یکی نثر.
قراحِ گشاده فراحِ نثر را به برّ نسبتی هست که سوارانِ قرایح در این صحرا هر چند یکرانِ بیان را بتازند، پایش در سنگلاخِ ایطا و شایگان نیاید. نظمِ ترِ آبدار را به بحر، تمثیل میتوان کرد که هرچه در بحر نیست، خود نظم نیست. خزانه لآلی و جواهرِ غیب را در این دریا مدفون کرده و کلیدِ آن خزانه به دست شعرا داده، چنانکه سید رسل علیهالسّلام والصلوة و التحیة بیان فرموده است: «إِنَّ للهِ تَعَالَی خَزَائِنَ تَحْتَآلْعَرْشِ مَفَاتِیحُهَا أَلْسِنَةُ آلشُعَراءِ»، اگر چه سفرِ دریا سببِ حصولِ منافع است ولکن ضررِ خطرِ آن بر نفع راجح است، لاجرم عقلا از سفرِ دریا که سببِ حصولِ منافع است، احتراز کنند. از این بود که سید رسل صلواتالله و سلامه علیه که عاقلترینِ کلِّ موجودات بود به سفر این دریا رغبت نکرد. قوله عَزّ مِنْ قَائِلٍ «و ما عَلِّمْنَاهُآلشِّعْرَ وَ مَا ینْبَغِی لَهُ» در آن دَوْر همه خلق در دریای بیساحلِ نظم غریق بودند. رسول علیهالسلام درنگرید، گفت: دریا جای نهنگانِ نخوت طبیعت است. گردِ آن دریا نگشت، با بحورِ عروض آشنا نشد، از حاصلِ نقود و عروضی که متاعِ آن بحور بود، اعراض کرد.
فصحای عرب به قصایدِ سبعیات مفاخرت و مباهات میکردند، آن قصاید را قلایدِ بحورِ فضایل و محامدِ خود ساخته بودند و آن الفاظِ جزل را اگر چه بر صیغتِ هزل بود، به آب زر نوشته، بر درِ کعبه آویخته امّا چون سبعالمثانی نازل شد، سبعیات را آبروی نماند، سِعْرِ شعر کساد پذیرفت. ابیات و اشعاری که از ابیاتِ اشعار برون آمده بود، اگر چه شعارِ فصاحت داشت امّا بیانِ قُرآن خطِ نسخ در آن کشید و عجزِ آن طایفه در ایرادِ مِثْلِ قُرآن هنگام تحدّی محقّق گشت. معلّمِ «عَلَّمَهُآلْبَیانَ» فصحای عرب را اقسام بلاغت تلقین فرمود و مقتبسانِ انوارِ فواید از موایدِ عوایدِ او استظهاری تمام یافتند. بازرگانانِ جهانِ فصاحت از گنجخانه «لَارَیبَ فیهِ» مایه هدایت بدست آوردند. اختیار بعضی سیاحتِ برِّ نثر بود، اختیارِ جمعی سباحتِ بحرِ نظم. اگر چه بیش از آن جماعت بازرگانان در دریای نظم میرفتند اما نهنگانِ خَطَرِ «الشُّعَراءُ یتَّبِعُهُمُآلْغَاوُون» سفینه هدایتِ ایشان را میشکستند.»
حجم
۶۸۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
حجم
۶۸۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۵۲۰ صفحه
نظرات کاربران
یه تخفیف بذارید براش. چون بالای صد تومنه نمیشه کد تخفیف زد روش.