دانلود و خرید کتاب اتفاقات عجیب و غریب زهرا هاشمی پور فخرآبادی
تصویر جلد کتاب اتفاقات عجیب و غریب

کتاب اتفاقات عجیب و غریب

معرفی کتاب اتفاقات عجیب و غریب

کتاب اتفاقات عجیب و غریب نوشتهٔ زهرا هاشمی است. انتشارات گیوا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر دومین جلد از مجموعهٔ «خاطرات مامان گلی» است.

درباره کتاب اتفاقات عجیب و غریب

کتاب اتفاقات عجیب و غریب حاوی خاطرات زهرا هاشمی است. او گفته است که در زندگی‌اش اتفاق‌هایی رقم خورده که هر زمان در جمع دوستان و فامیل آن‌ها را تعریف می‌کرد، برایشان جالب بود. گاهی تعجب می‌کردند و گاهی لبخندی روی لبانشان می‌نشست. وقتی این نویسنده می‌بیند این خاطرات برای آشنایانش جالب هستند، تصمیم می‌گیرد آن‌ها را برای همهٔ فارسی‌زبان‌ها بنویسد. این خاطرات در چندین بخش نوشته شده‌اند و در کتاب حاضر قرار گرفته‌اند.

خواندن کتاب اتفاقات عجیب و غریب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران کتاب‌های خاطرات پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب اتفاقات عجیب و غریب

«آنها وقتی دیدند که من متوجه حضورشان شده‌ام، خودشان را عقب کشیدند. این کارشان برایم خیلی غیرعادی بود ولی توجه زیادی نکرده و کم‌کم موضوع را به فراموشی سپردم. چند روز بعد، یکی از همسایه‌ها که خانم مسنی بود به نام فاطمه خانم، به خانه ما آمد و پیغام همسایه بغلی را آورد و از من برای مجید، پسرشان خواستگاری کرد. مجید پسر خیلی خوبی بود. اهل کار، سر به زیر، اهل زندگی. یعنی همه شرایطی که یک مرد باید برای زندگی موفق داشته باشد را داشت. من چند بار او را اتفاقی در کوچه دیده بودم. با اینکه با او هم‌کلام نشده بودم ولی نمی‌توانستم او را به‌عنوان همسر بپذیرم و با او ازدواج کنم. به هر حال در خانه ما این خواستگاری مطرح شد و پدر و مادرم که مقداری شناخت از مجید داشتند، نظرشان موافق بود ولی من هر چقدر با خودم کلنجار می‌رفتم که قبول کرده و با او ازدواج کنم، نمی‌توانستم. فاطمه خانم در خلوت با من صحبت کرد و جریان خواستگاری را با آب و تاب و خوشحالی تعریف کرد. همچنین گفت که من شانس آورده‌ام که مجید به خواستگاری من آمده است؛ از این جهت که خیلی پسر خوب و سنگینی است و می‌گفت که از نظر شخصیتی به من شبیه است و من با ازدواج با مجید، خوشبخت می‌شوم. او در آخر نظر من را پرسید. من که خجالت می‌کشیدم، سکوت کردم ولی با اصرار فاطمه خانم گفتم: هر چه پدر و مادرم بگن. گفت: خوب تو نظرت رو بگو. گفتم من نظری ندارم. فاطمه خانم از این جواب به خیال خودش، جواب مثبت را از من گرفت. من دائم در حال فکر کردن بودم که خوبی‌های او را در نظر بگیرم و با او ازدواج کنم ولی فایده‌ای نداشت. وقتی فکر می‌کردم که او همسرم باشد، اعصابم به هم می‌ریخت و نمی‌توانستم تحمل کنم. به این خاطر دنبال راه چاره می‌گشتم تا بهانه‌ای پیدا کرده و پدر و مادرم را منصرف کنم. خیلی فکر کردم که از چه راهی و چطور نظرم را اعلام کنم. فکرم به جایی نمی‌رسید. دیگر از خورد و خوراک افتاده بودم. نه خواب داشتم نه خوراک. دیگر آن شادابی و خنده را نداشتم. همه اطرافیانم متوجه شده بودند که من خیلی ناراحت هستم. یک روز دوستم پروین به خانه ما آمد. مادرم بعد از پذیرایی و خوش و بش از خانه بیرون رفت و ما را تنها گذاشت. بعد از خوش و بش‌های معمول، صحبت خواستگاری شد. چون دیگر همه همسایه‌ها از آن خبر داشتند و شده بود نقل مجلس همه.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

حجم

۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

قیمت:
۱۶,۹۰۰
تومان