دانلود و خرید کتاب برگ ریز مریم نصیرزاده
تصویر جلد کتاب برگ ریز

کتاب برگ ریز

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب برگ ریز

کتاب برگ ریز نوشتهٔ مریم نصیرزاده است. انتشارات فرنام این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی مجموعه شعری با درون‌مایه‌هایی مذهبی از این شاعر معاصر ایرانی است.

درباره کتاب برگ ریز

کتاب برگ ریز مجموعه شعری است از مریم نصیرزاده. این مجموعه حاصل سال‌ها تلاش و ممارست این شاعر است. برگ اول این کتاب «غزل‌پاره‌های سوگوار» نام دارد، برگ دوم آن «توفیق سعادتی در ساحت شعر» و برگ سوم نیز «در مسیر دلدادگی» نام گرفته است.

شعر فارسی عرصه‌های گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرن‌ها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر به‌دست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصه‌ها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بی‌محابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفت‌اقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشه‌های اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدان‌گونه که هیچ جامعه‌ای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشه‌هایش بی‌نیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.

خواندن کتاب برگ ریز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب برگ ریز

«آیه‌های شعور گل می‌کرد

بر سرانگشت جبرئیل حضور

سیب سرخی فتاده از افلاک

پیش پاهای عشق، حین عبور

قامتی سرو گونه سر برداشت

تا دگرباره خاک برخیزد

به مباهات این طلوع عظیم

در جهان طرح نو دراندازد

بانوی آفتاب لب وا کرد

به ترنم، خدا تبسم کرد

او که پیداترین عالم بود

هستی خویش در خدا گم کرد

داشت بر لب می از صراحی نور

سجده زد بر سریر سجاده

خالی از بیش و کم ولی بی‌تاب

شد برای نماز آماده

دل نورانیش فروزان شد

لب به ذکر خدا چو او وا کرد

شسته شد ذهن خسته‌اش خود را

در عروجی غریب پیدا کرد

ملکوت از صدای ذکر شبش

تازه می‌شد ترانه سر می‌کرد

دانه دانه فرشته می‌آمد

لب به آب طهور تر می‌کرد

بارش بی دریغ اشکانش

از زمین سوی آسمان جاری

خاک آیینه‌گون و عکس سما

بر ضمیرش نشسته انگاری

ذکر زهرا (س) چو دانه‌های گهر

رشته از دست داده می‌غلتید

و خدا محو این نیایش پاک

تابش نور عشق را می‌دید

لحظه‌ها عاشق تب تکرار

مست این جاری شبانگاهی

دست بانو کشیده قد به خدا

در بلوغ سپید آگاهی

در ضمیرش نجیب باور عشق

ریشه در ریشه بارور می‌شد

دیده‌اش در طواف کعبهٔ دوست

خالصانه ز شوق تر می‌شد

آسمان در شگفت از این وسعت،

سوی تالاب نور رو می‌کرد

غرق در این ترنم پر شور،

هر دم از کوثرش وضو می‌کرد

آه ای آسمانی شب‌پوش

دامن افشانده بر زمین دلگیر

دست‌های غریب ما را هم

در سراشیب این هبوط بگیر

آبروی نجابت و پاکی

رو سپید زمین و افلاکی

تو خدایی‌ترین الههٔ نور

حرمت آفرینش خاکی

بانوی آب و آفتاب

بانوی آفتاب...

از حرمت طلوع تو

خورشید جان گرفت

در ابتدای خلقت بی‌روح کائنات،

و دم گرفت از نفس مشک‌سای تو

تقدیر گردش متوالی روز و شب

آخر بگو که خاک...

کجا اعتبار داشت؟

بی‌رد پای سبز قدومت؟

که کوثری...

و این خاکدان کور

بی‌حرمت سکوت مناجات نیمه شب

یا خالصانه سجدهٔ تو در شبانگهان!

حرفی نداشت

در برتری...!

بانوی آب مرا نیز دست گیر.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۵۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۳,۰۰۰
تومان