کتاب از دریچه دیگر به زندگی نگاه کن!
معرفی کتاب از دریچه دیگر به زندگی نگاه کن!
کتاب از دریچه دیگر به زندگی نگاه کن! نوشتهٔ سیدمجید حسینی است و انتشارات حکمت و عرفان آن را منتشر کرده است. موضوع این کتاب انگیزههای ترک اعتیاد است.
درباره کتاب از دریچه دیگر به زندگی نگاه کن!
پدیدهٔ هولناک اعتیاد، مدتهاست که بسیاری از افراد بهویژه نوجوانان و جوانان را گرفتار خود کرده است. ابعاد پیچیدهٔ این رویداد و لایههای تأثیرگذار آن در سطوح مختلف فردی و اجتماعی، اهمیت بازخوانی آن را چندبرابر کرده است. یکی از این سطوح مهم، بررسی ابعاد فرهنگی است که اهمیت فراوانی دارد؛ چراکه نقش فرهنگ بهعنوان یک معیار قابلتوجه در دوری از این پدیده، بسیار پررنگ است. در این میان روایت افرادی که در این مسیر گرفتار شده و مشکلات آن را لمس و درک کردهاند، بهتنهایی میتواند درسها و عبرتهای قابلتأملی برای دیگران و کسانی که ممکن است در این مسیر لغزنده و ناهموار قرار گیرند، داشته باشد. کتاب از دریچه دیگر به زندگی نگاه کن! مجموعهای از روایتهای واقعی از افراد و انگیزههای آنها برای ترک اعتیاد است.
خواندن کتاب از دریچه دیگر به زندگی نگاه کن! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که خودشان یا اطرافیانشان با اعتیاد در ارتباط هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب از دریچه دیگر به زندگی نگاه کن!
«بزرگترین دلیل افتادن من به دام اعتیاد دوستم بود ولی تلخترین حادثهای که به علت اعتیاد بر سر من و خانوادهام آمد داستان تأثرانگیز پدرم است که به خاطر بیخیالی و عدم احساس مسئولیت من اتفاق افتاد.
پدرم دیابت داشت. یک روز که او میخواست به دستشویی برود پایش به لبه پایین در گیر کرده و زخم شده بود. روز بعد که وارد خانه شدم مادرم قضیه را به من گفت.
ولی با وجود اینکه دکترش بارها و بارها به من سپرده بود که کوچکترین زخم در بدن دیابتی باعث عفونت خواهد شد و فوراً باید به بیمارستان منتقل شود. انگار به دیوار سپرده بود و من که بعد از یک مصرف طولانی به خانه آمده بودم نگاهی به پای پدرم انداختم و گفتم «خیلی سطحی است و زود خوب میشود».
درحالی که از درون میدانستم که این قضیه بسیار خطرناک است ولی مواد آنچنان کرختی در من ایجاد کرده بود که مایل نبودم از چیزی به غیر از مواد و نئشگی با من صحبت شود. سه ماه گذشت ولی زخم پای پدرم خوب نشد غافل از اینکه از داخل درحال عفونت است.
در این مدت من صبح ساعت هشت از خانه بیرون میآمدم و ساعت یازده شب برای خواب به خانه برمیگشتم.
یک روز که به خانه برگشتم با عجز و لابه تنها خواهرم روبرو شدم که دلیل عدم بهبودی پای پدرم را از من پرسید با دیدن چشم گریان خواهرم از ترس، پدرم را به اورژانس بیمارستان بردم.
در بیمارستان بعد از یک عکس ساده او را به بخش دیابتیها منتقل کردند و فردایش پایش را تا وسط ساقش قطع کردند. حتی موقعی که پدرم را به اطاق عمل برده بودند تا پایش را قطع کنند من به دوستم زنگ زدم و از او خواستم تا مواد بخرد.
آورد و در دستشویی بیمارستان مصرف کردیم. انگار نه انگار که پدرم زیر تیغ جراحی است. هیچ چیز به غیر از مواد برایم معنی نداشت. الان تنها انگیزهام برای زندگی پاک ماندن و انتقام گرفتن از اعتیاد است. اعتیادی که همه چیزم را از من گرفت.
بزرگان چه میگویند؟
پیامبر اکرم (ع) در خصوص اهمیت به خانواده میفرمایند:
غمخواری برای خانواده، پردهای در برابر آتش است.»
حجم
۳۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۳۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه