دانلود و خرید کتاب تیمارستان گریلاک دن پابلوکی ترجمه مهرداد مهدویان
تصویر جلد کتاب تیمارستان گریلاک

کتاب تیمارستان گریلاک

معرفی کتاب تیمارستان گریلاک

کتاب الکترونیکی «تیمارستان گریلاک» نوشتهٔ دن پابلوکی با ترجمهٔ مهرداد مهدویان در نشر پیدایش چاپ شده است. داستان های مربوط به تیمارستان گریلاک به گوش همه رسیده و آوازه‌اش همه جا پیچیده است!

درباره کتاب تیمارستان گریلاک

قرار بود گریلاک جایی برای درمان بیماری‌های روانی نوجوانان باشد. ولی خیلی زود مشکلی پیش می‌آید. چند تا از بیماران نوجوان می‌میرند. خیلی زود مجبور می‌شوند تیمارستان را برای همیشه تعطیل کنند. تیمارستان به ساختمانی متروکه تبدیل می‌شود، که در اعماق جنگل رها شده‌است. شخصیت اصلی رمان پسری به نام نیل کیدی محسوب می‌شود که به همراه خانواده‌اش برای زندگی به شهر هدسون آمده است و اخبار عجیب زیادی را دربارهٔ گریلاک شنیده است. او می‌خواهد به هر قیمتی که شده تیمارستان را ببیند و آماده است با هر وحشتی که آنجا در انتظارشان است رو به رو شود. ولی مطمئنا برای چیزی که او را تا خانه تعقیب می‌کند آماده نیست… آیا یک پناهگاه رها شده کلیدی برای یک تعقیب و گریز وحشتناک را در دل خود نگاه داشته است؟

این کتاب افتخارات مختلفی از جمله منتخب جونیور لایبرری گیلد در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴، یکی از برترین داستان‌‌های نوجوانان به انتخاب انجمن کتابداران آمریکا و برنده‌ٔ جایزه‌ٔ کنتاکی سال ۲۰۱۴ را کسب کرده است.

کتاب تیمارستان گریلاک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های جنایی و ترسناک پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب تیمارستان گریلاک

«بس کن نیل! کدام منطقی بهت می‌گوید که داخل ساختمان متروک شدن کار درستی است؟ چه کسی می‌داند آنجا چه جور مواد سمی پخش شده؟ یا بهتر بگویم چه چیزی در آن مخفی شده. یا چه کسی.»

نیل خودش را جمع و جور کرد. کافی بود دروغ بگوید. ولی چرا همیشه کسی که دروغ می‌گفت خودش را بدجوری سرزنش می‌کرد؟ فکر رفتن توی یک ساختمان متروک در جنگل تنها انگیزهٔ او برای بلند شدن از رختخواب در آن صبح بود. چون وسلی همین شب قبل دربارهٔ تیمارستان با او صحبت کرد، او شور و شوقی واقعی برای تنها دلیلی داشت که در هدستون بماند. این کاری بود که باید انجام می‌شد؛ جایی که باید می‌رفت تا از فکر پدر و مادرش خلاص شود. مادرش قبلاً در نیوجرسی با افکار اضطراب‌آلود و پر دردسری درگیر بود. این افکار به خاطر زودتر رفتن پدرش به کالیفرنیا در آن سال بود تا به آرزوی دیرینه‌اش که بازیگری بود برسد.

پدر و مادر نیل مخفیگاه خودشان را درست کرده بودند که هم خیالی بود و هم واقعی و حالا نیل می‌خواست این کار را بکند. مثل پدر و مادرها و مثل بچه‌ها. امیدوار بود راز پرستار ژانت باعث فرار او از تمام این مسایل شود. خدا را شکر که نزدیک کوهستان تلفن همراه آنتن نمی‌داد وگرنه بری شاید می‌توانست جلویش را بگیرد. خاله‌هایش هم که درحال حاضر در فروشگاه مواد غذایی در دسترس نبودند.

با وجود این امکان داشت هر لحظه سر و کله‌شان پیدا شود.

نیل به زور لبخندی زد و شانه‌هایش را بالا انداخت. کمی هم نخودی خندید. گفت: «اگر خیلی به فکرم هستی چرا با من نمی‌آیی؟»

ولی وقتی خواهرش ابرویش را بالا انداخت متوجه شد که کمی تند رفته است. بری بازویش را گرفت و گفت: «خوب بود. بیا برویم داخل.»

خواهرش شروع به حرکت کرد که صدای پت‌پتی از ورودی خانه به گوش رسید. این صدای چرخ‌های لاستیکی یک دوچرخه بود که به زور از روی شن‌ها جلو می‌آمد. پسری که دوچرخه می‌راند ایستاد. وسلی بپتیست بود. گفت: «هی نیل آماده‌ای؟»

mohamadamin rahmani
۱۴۰۱/۰۹/۱۲

عالیییییی از اول تا اخر عالی فقط توصیه میکنم از نشر پرتغال نسخه چاپی رو بخرید

مست کتاب:)
۱۴۰۳/۰۲/۲۸

واقعا دوسش داشتم اما چیزی ک همیشه وجود داره اینه ک کتابا تا تو نخوای نمیتونن ترسناک باشن خواستم بگم اگه یذره سط تخیلت (و کرمت😂😂) بالا باشه از نظر ترسناکی قوی بود. و اینکه از نظر من ترجمه این

- بیشتر
رسول خانی
۱۴۰۱/۰۴/۳۱

عالی

رویای شکلاتیシ︎
۱۴۰۱/۱۲/۰۶

یکی از بهترین کتاب های ترسناکی که خوندم فقط پیشنهاد میکنم که از نشر پرتقال بخونید

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

حجم

۲۴۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۹۲ صفحه

قیمت:
۱۲۶,۰۰۰
تومان