کتاب تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمانی
معرفی کتاب تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمانی
کتاب تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمانی نوشتهٔ پانته آ نبی ئیان است. انتشارات نوآوران سینا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر دربارهٔ ۵ داستان کوتاه فارسی و شکلگیری فرایند صنعت «تشخیص» در آنها است.
درباره کتاب تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمانی
کتاب تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمانی باهدف نشاندادن اینکه «صنعت تشخیص» در جریان گفتمان ادبی و در نثر فارسی معاصر، امری فرایندی است نوشته شده است. این کتاب همچنین کوشیده است تا تعریف جدیدی برای «تشخیص» ارائه دهد.
پانتهآ نبیئیان، نویسندهٔ کتاب حاضر، نخستین فردی است که کتابی را دربارهٔ صنعت تشخیص، از دیدگاه نشانه - معناشناختیِ گفتمانی در نثر فارسی معاصر، چاپ و منتشر کرده است. او در این پژوهش در پی آن بوده تا بداند تشخیص چگونه شرایط کُنِشی را تحتتأثیر قرار میدهد، بر اثر چه سازوکارهایی پدید میآید، بهعنوان یک عامل گفتمانی چگونه در گفتمان ادبی شکل میگیرد، منطبق با چه شرایط و کارکردهای گفتمانی پیش میرود، چه ویژگیهای گفتمانیای دارد و در نهایت معنا را چگونه بازتولید میکند.
کتاب تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمانی برای رسیدن به هدف پژوهشی خود ۵ داستان کوتاه ایرانی را بررسی کرده است؛ داشآکُل از صادق هدایت، سنگی بر گوری از جلال آل احمد، روز اول قبر و عروسکِ فروشی از صادق چوبک و داستان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری.
ابتدا این داستانها بهطور خلاصه ارائه میشوند و سپس هر داستان با درنظرداشتن چارچوب نشانه - معناشناختی گفتمانی و با توجه به کارکردهای مرتبط و اثرگذار در آن در تمامی نمونههای زبانی و متنی تحلیل میشوند. در پایان تحلیل هر داستان، مطالب، بهطور اجمالی، جمعبندی میشوند و کتاب با ارائهٔ نتیجهگیری کلی به پایان میرسد.
فصل نخست این کتاب درمورد چارچوب نشانه - معناشناسی گفتمانی و صنعت تشخیص توضیحاتی را ارائه میدهد. فصل دوم «تحلیل پنج داستان کوتاه فارسی و بررسی صنعت تشخیص بهعنوان فرایندی در چارچوب نشانه معناشناسی گفتمانی» نام دارد و در فصل سوم نیز نتیجهگیری پژوهش را میخوانیم.
خواندن کتاب تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران حوزهٔ پژوهش ادبی پیرامون ادبیات داستانی ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب تحلیل نشانه ـ معناشناسی گفتمانی
«بخش سوم
خلاصهٔ سنگی بر گوری از آل احمد
راوی و همسرش بچهدار نمیشوند. او میخواهد با این ماجرا کنار بیاید ولی به علّت فشار اطرافیان و درگیری با سنّت خانوادگی و تمایل به ادامهٔ نسل به آزمودن راههای مختلفی برای بچهدار شدن تن میدهد. وقتی خود را عاجز میبیند، به سراغ گذشتهاش میرود و از اینکه پایان خاندان است خرسند میشود و درنهایت میگوید: «من اگر بدانی چقدر خوشحالم از اینکه آخرین سنگ مزار در گذشتگان خویشم.»
تحلیل داستان سنگی بر گوری، اثر آل احمد
در این قسمت از رسالهٔ حاضر، ضمن در نظر داشتن چارچوب نشانه معناشناختی گفتمانی، اثری دیگر از داستانهای کوتاه معاصر فارسی، مورد بررسی قرار میگیرد؛ بنابراین، با توجّه به اهداف، فرضیهها و سؤالات پژوهش، به تحلیل داستان سنگی بر گوری، اثر جلال آل احمد، یکی از نامدارترین نویسندگان داستان کوتاه معاصر ایرانی میپردازیم.
کارکرد فرهنگی- اجتماعی
فرهنگ، در نشانهشناسی فرهنگی، ایستا و در خود نیست؛ بلکه جریانی پویا و در حرکت است. این پویایی نمیتواند وجود داشته باشد، مگر به حضور دیگری. در واقع، خود به واسطهٔ دیگری دارای هویت میشود و این هویت برای استمرار خود، علاوه بر آنکه خود را از دیگری متمایز میکند، همزمان نیاز به تعامل با دیگری دارد. چنین تعاملی طبق رویکرد نشانهشناسی فرهنگی، در مرز صورت میگیرد. از سویی دیگر، هر فرهنگ، در درون خود، دارای مرکز و حاشیههایی نیز هست. مرکز جایی است که تظاهر به تثبیت وضعیت فرهنگی میکند، در حالیکه حاشیههای هر فرهنگ با نزدیکی به مرکز، دارای تنوع و تکثر هستند. خصوصیت این فضاهای حاشیهای این است که پیوسته با مرکز در تناقض قرار میگیرند، امّا در عینحال، بر مرکز تأثیر میگذارند. در واقع، حاشیه میتواند قدرت مرکز را مورد تهدید قرار دهد و تظاهر به تکصدایی واسازی کند. حاشیهها، در هر فرهنگ، با تنوعی که از خود بروز میدهند، این اجازه را به مرکز نمیدهند که شکل خاصی از فرهنگ را تثبیت کند. حاشیهها به دلیل موقعیتی که دارند، خود را از فرهنگ دیگری، هم جدا میکنند ولی در عین حال، سبب پیوند با آن میشوند (معین، ۱۹۳:۱۳۹۰)؛ بنابراین، حاشیهها را میتوان عامل پویایی فرهنگ و تداوم آن دانست (میر دهقان، ۴۱:۱۳۹۲).
درواقع، باید گفت که بچهدار شدن و ادامهٔ نسل، موضوعی تثبیت شده است که در فرهنگ این روایت، مانند یک الزام، خودنمایی میکند. حال، اگر مرکز فرهنگ را بچهدار شدن در نظر بگیریم که برخاسته از فرهنگ است و یک ایجاب، در اطراف این بُعد مرکزی فرهنگی، حاشیههایی هم وجود دارند. کنشگر در این روایت، در تناقض با مرکزیت است و در عین داشتن تناقض با وضعیت تثبیت شده، حتّی به چالش با آن برمیخیزد و میتواند بر آن اثرگذاری هم داشته باشد. جلال، در وضعیت حاشیهای قرار دارد چون نمیتواند بچهدار شود و از سویی دیگر، در روند روایت، قادر میگردد تا بر مرکزیت تثبیتشده چیره شود و در حقیقت، به نوعی باعث پویایی فرهنگ شود و تثبیتشدگی و ایجابی بودن آن را زیر پا بگذارد. از سویی دیگر، باید در نظر داشت که کنشگر در راستای چالش با فرهنگ، با فشارهای بسیاری از سوی اجتماع و نگاه دیگران متحمل میشود؛ بنابراین، جریانی دوقطبی بر روایت حاکم میگردد. دوقطبی که یک سر آن را، تقابل با سنّت و فرهنگ و چالش با آن و سر دیگر آن را، تلاش برای یافتن راههایی جهت کنار آمدن با سنّت و فرهنگ، تشکیل میدهند. در پی ایجاد چنین فضایی، با بر هم ریختن اختلاف پتانسیلهای موجود، تنشهایی به وجود میآیند که بر روند شکلگیری فرایند تشخیص و تبدیل نظام کنشی فعّال به نظام شَوِشی منفعل، اثر فراوان میگذارد.»
حجم
۲۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۲۲۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه