دانلود و خرید کتاب قراطیس حمید ذوقی مرندیز
تصویر جلد کتاب قراطیس

کتاب قراطیس

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قراطیس

کتاب قراطیس نوشتهٔ حمید ذوقی مرندیز است. انتشارات شمشاد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یک مجموعه داستان کوتاه را در بر دارد.

درباره کتاب قراطیس

کتاب قراطیس ۸ داستان کوتاه را از نویسنده‌ای ایرانی در بر گرفته است. نخستین داستان این مجموعه «لیلا بود که ستاره بود، که بارید بر کاریز» نام دارد و عنوان‌های داستان‌های بعدی به‌ترتیب عبارت هستند از: «مردی روی سنگی زیر درخت سپیدار سیگار می‌کشد»، «مکعب»، «چهارم شخص مفرد (نسخه ۶۰۴۹ کلمه‌ای)»، «قاف، الف، نون، واو، نون. قانون، قانون»، «سه گان: آغازگان»، «سه گان: گان پسین» و «سه گان: گان سوم».

حمید ذوقی مرندیز نویسندهٔ این کتاب، در سال ۱۳۹۹، کاندید نوزدهمین جایزهٔ «صادق هدایت» بوده است. 

خواندن کتاب قراطیس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب قراطیس

«برفراز تپهٔ ناهمگونی دشتی فراخ بود که در خط‌الرأس آن باغی هزارتو وجود داشت. در این هزارتو دو راه وجود داشت که یکی در ابتدای آن بود و دیگری در مرکزش. دری که در ابتدای آن بود خروجیِ هزارتو بود و برای ورود می‌بایست ابتدا به مرکز آن می‌رسیدی.

در آنجا دری وجود داشت که پشت آن نهال جوان سپیداری کاشته بودند و سنگ سیاهی مقابل آن روی زمین بود. آنجا مرکز هزارتو و مرکز خط‌الرأس آن دشت فراخ روی تپه هم بود. معلوم نبود چه کسی این هزارتو را ساخته یا هدف از ساخت آن چه بوده! این مکان تبدیل به افسانه‌ای شد که تا سالها بعد میان زبان‌ها می‌چرخید. عدهٔ زیادی خواستند راز هزارتو را کشف کنند اما در افسانه‌ها آمده بود که هرکه وارد آن شده دیگر برنگشته بود. می‌گفتند آسمان آن دشت همیشه آفتابی بود و آسمان روی هزارتو همیشه مه‌آلود. افسانه می‌گفت در آغاز، هنگامی‌که آسمان‌ها و زمین خلق شدند، زمین خالی بود و بی‌شکل. تاریکی در آسمان و زمین نشسته بود و این روز اول بود. در روزهای بعدی اتفاقاتی افتاد و روشنایی ساخته شد اما روایات مختلف بود تا روز هفتم که همگی به آن اشاره کرده بودند که در روز هفتم مردی وجود داشت پای درختی که تنها آن درخت بود در میانهٔ باغی تودرتو و زمین از آن درخت و آن مرد و آن باغ تودرتو ساخته شد.

افسانه می‌گفت تنها یک جوان توانسته بود از مدخل خروج باغ هزارتو وارد شود و به مرکزش برسد. فقط او بود که از آن در ورود واردشده بود و هزارتو را طی کرده بود. می‌گفتند از شهری آمده است که قیالیقش می‌گویند و معروف است به پیشهٔ اجدادیِ اهالی‌اش که گورکنی است. می‌گفتند زمانی که از مسیر خروج واردشده هفت شبانه‌روز داخل آن هزارتو بوده و زمانی که دوباره به در خروج رسیده در شمایل پیرمردی بوده است با هزار چروک بر صورت. صدسال بعد، برفراز تپهٔ ناهمگونی دشتی فراخ بود که در خط‌الرأس آن گورستانی بود با خاکی سیاه که مشهور بود به اینکه اجساد مردگان در این خاک نمی‌پوسد.

گورستان برای مردم مکانی بود مقدس و پر از افسانه. آنجا مدخل مردگان جاوید بود و زندگانی که آبادش نگهش داشته بودند. مردم افسانه‌های زیادی در مورد آنجا می‌گفتند. اینکه همیشه خانواده‌ای سه نفر در آنجا ساکن‌اند و به اموراتش می‌رسند و این بارها تکرار می‌شود در این گورستان.

عده‌ای می‌گفتند اینجا بر روی بقایای باغ هزارتوی افسانه‌ای ساخته شده است. در اینجا افسانه‌ها درهم‌آمیخته می‌شوند و پیچیده اما همگی در یک حکایت متفق‌اند. می‌گویند صاحب این خانوادهٔ کوچک از نوادگان همان جوانی است که آن هزارتو را رد کرده است. در افسانه‌ها آمده است که بر سردر مسیر ورود به هزارتو سنگی سیاه بوده که رویش نوشته بودند: در اینجا رازی است برای جاودانگی. اگر طالب کشفی، مسیر از مرکزت آغاز و در پایانش ورود است. اینجا مدخل قراطیس ممنوعه است.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

حجم

۸۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۱ صفحه

قیمت:
۲۲,۵۰۰
تومان