کتاب قلب بخشنده
معرفی کتاب قلب بخشنده
کتاب قلب بخشنده نوشتهٔ ام. جی. ریان و ترجمهٔ زهره زاهدی است. نشر میم این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، دربارهٔ وجهی از برقراری ارتباط صحیح با دیگران است؛ دربارهٔ سخاوت و بخشندگی.
درباره کتاب قلب بخشنده
کتاب قلب بخشنده که در ۵ بخش نوشته شده است، دربارهٔ عمل بخشش است.
علم روانشناسی بارها از فواید بخشیدنِ دیگران و اثر آن بر روان فردِ بخشنده گفته است.
در این کتاب نیز، این موضوع را از زبان ام. جی. ریان دنبال میکنیم.
این نویسنده میگوید که سخاوت هم یک نوع احساس که میتوان آن را با آگاهی انتخاب کرد. هر چه بیشتر آن را انتخاب کنیم، احساس آن را بیشتر تجربه میکنیم. این کتاب برای شما سفری را از میان گرایشها و رفتارهایی طراحی میکند که میتواند به شما امکان دهد بیشتر و آسانتر با دیگران صادق باشید.
خواندن کتاب قلب بخشنده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
درباره زهره زاهدی
زهره زاهدی در سال ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمد. وی مترجم و نویسنده است.
زاهدی دانشآموختهٔ رشتهٔ بانکداری از دانشگاه آمريكایی بيروت بوده است. او کتابهای مختلفی را در حوزه های روانشناسی عمومی، رمان، زندگی فلاسفه و... ترجمه و منتشر كرده؛ کتابهایی همچون «استادان بسيار زندگیهای بسيار»، «برای یک روز ديگر»، «تنها عشق حقيقت دارد»، «چگونه از فرزند خود یک نابغه بسازيم»، «چهار توافق»، «چيزی بيشتر از زندگی»، «شواهدی برای زندگی پس از مرگ»، کتاب مشهور «غرق در نور» نوشتهٔ بتی جی ایدی، «معجزه وجود دارد»، «قلب بخشنده» و ... .
بخشهایی از کتاب قلب بخشنده
«سخاوتمند با خندههایش، سخاوتمند با کیک آلبالوهای بسیار خوشمزهاش، و سخاوتمند با وقتش به عنوان کسی که به رایگان به بزرگسالان بیسواد خواندن یاد میداد. دوستم در جوانی هر بار که به دیدن مادربزرگش میرفت، او شیئی از آپارتمانش را به تعمیرکار تلویزیون، به مأمور پست، به دختر جوانی که تازه در همسایگی او آپارتمان اجاره کرده بود ... داده بود. سرانجام وقتی یک روز سر رسید و دید که میز و صندلی اتاق ناهارخوری را دم در گذاشتهاند، صدایش درآمد. دوستم اعتراف کرد: « به او گفتم از دستش ناراحتم چون دلم نمیخواست او را فقیر و ندار ببینم. او مرا کنار خودش نشاند و گفت: عزیزم مسئلۀ کلیدی زمانگیری دقیق است. من دلم میخواهد جوری زمانگیری کنم که وقتی مُردم، دیگر هیچ کدام از اموالم باقی نمانده باشند ».
این مادربزرگ دانا یک حقیقت ژرف را درک کرده بود: هنگام مرگ ما هیچ چیز را نمیتوانیم با خود ببریم. در واقع هنگام مرگ همۀ چیزهایی که به کسی ندادهایم همراه ما میمیرند بی آن که خیرشان به کسی رسیده باشد. همۀ لبخندها، همۀ خندهها، همۀ قابلیتهایمان برای همدلی و شفقت، حتی همۀ دانش و خردمان. دادن چیزها به دیگران تضمین میکند که آن چیز و حتی خود ما، حقیقتاً زنده بمانیم. یا در وجود نوهای که همچنان طبق دستور طبخ محرمانۀ ما کیکی آلبالو میپزد، در وجود بیخانمانی که هرگز او را ندیدهایم اما کت گرم ما را به تن دارد، یا در وجود زنی که حالا سواد خواندن دارد.
چند سال پیش مادربزرگ دانای دوست دیگری به او یاد داد که زندگی مانند مارپیچی است که ما ناچاریم روی آن راه برویم. او این مارپیچ را « مسیر عقل » مینامید. ما مسائل را بارها و بارها دور میزنیم اما امیدواریم که دفعۀ بعد به کمک عقل در سطح دیگری با آن مسئله مواجه شویم. بوداییها معتقدند که سخاوت سه سطح دارد.»
حجم
۱۳۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۳۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه