کتاب تبسم شیشه ای
معرفی کتاب تبسم شیشه ای
کتاب تبسم شیشه ای سرودهٔ شیوا حیدری در انتشارات نظری چاپ شده است. تبسم شیشهای مجموعه شعری است لطیف حاوی مضامین متفاوتی همچون وصال و فراق، امید و ناامیدی و اشک و لبخند است.
درباره کتاب تبسم شیشه ای
شاعر دربارهٔ کتابش و در مقدمهٔ آن که بهنوعی تقدیمنامهٔ کتاب هم هست، با همان طبع لطیف و آهنگین خود که مجموعهٔ تبسم شیشهای محصولی از آن روحیهٔ شاعرانه است، چنین نوشته است:
به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل به نور جان برافروخت
میکنم آغاز اول دفتر شعرم را با نام او که همیشه و در همه حال اطمینانبخش و التیامبخش دل و جانم بوده است و یادش چون عزیزی همیشه در قلب و روحم نهفته است. این دفتر گزیده و چکیده قلب و روح و جان من است و تمامی آن چیزی است که در طی این آزگار به مخیلهام گام نهاده است و مرا به انفعال واداشته است. بر دفتر قلب اشعار را حککردن فقط برای خود شاعر است اما من این سطور را مینگارم تا شاید پس از مرگم حقیقت وجودیم را بیان نماید و روح نهفتهام را آشکار سازد. تکتک واژههای این دفتر را تقدیم به کسی میکنم که همیشه در زندگیام چون مشعلی فروزان راهم را روشن کرد تا بهتر ببینم و به بیراهه نروم، به او که چون مادر برایم مهربان و معلمم در زندگی بود که هم جورش پسندیده بود و هم مهرش به دل مینشست. به او که از لحظهلحظه بودن با من رنج برد اما از عشق و مهربانی سرود. چرا که نیمی از اشعار این دفتر متعلق به همین معلم اول و ثانی من است. تقدیم به تو...
کتاب تبسم شیشه ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تبسم شیشه ای به علاقهمندان به شعر معاصر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب تبسم شیشه ای
اولین شعر آشنایی
و در آنوقت که رؤیای زمان با تو مأنوس شود
تو وجودت همه پاکی و صفا میگردد
و نگاهت همه اندیشهٔ صبح
که سکوت سحر پرمهر را به نشاط و غم و اندوه دل خستهٔ من میسپرد
تو بهمانند طلوع سحری که به دیباچهٔ عشق سخن لطف و صفا میگویی
و از این متن دلانگیز بهار تو زمان میسازی، یک زمان سرشار
تو بهمانند سپیدار بلندی هستی که شقایق را با نام سحر میخواند
تو همان پیک محبت هستی که ز جان نگسستی
تو گل باغ سلامت هستی
سخنانت همه در پردهٔ زهد و عرفان
و صدایت همه آواز قناری دارد
و به دنبال کویر عشقی
تو گل زیبایی
تو شقایق هستی
تو همان سرو چمان
یا همه نور امید
سفرهٔ دلم
راهی که میروم همه بیانتها شده
مدیون بودن تو و دروازهها شده
بر سفرهٔ دلم عبور کن مرا نگر
آری امید هم از دست من رها شده
جاده امید
تنها کلام من سکوت است و درد و آه
هرجا قدم گذاشتی بگو نگاهت کنم، نگاه
از جاده امید اگر گذر کردهای به رود
این همان شوق بودن است، این است راه
موج عاشقانه
درون خانهٔ دلم چه موج عاشقانهای است
همیشه بودن امید، چه خوش چه خوش بهانهای است
به یاد باغ خاطره، دلم پر از ترانه است
برای دیدن بهار، حدیث بی نشانه است
اگر به سمت آرزو تو پر زدی نظاره کن
برای شادی دلم، امید را تو چاره کن
از آن زمان که آسمان پر از هوای تازه شد
چهقدر امید در دلم، بی حد و بیاندازه شد
من از کرامت سلام، پر از امید گشتهام
برای دیدن تو از فاصلهها گذشتهام
بیا بیا که پر زدن، رؤیای هر روز دل است
بیابیا که این دلم چه خوب از خود غافل است
تمام سنت بهار، شکوفههای خالی است
ولی دلم به عشق تو، پر از نگاه عالی است
چه شاپرک، چه قاصدک، همه به نام تو شده است
به هرچه میپرستمش، همه به کام تو شده است
گلبرگ آینهها
اگر به بهار لبخند زدی مرا به یاد خود آور
به گلبرگ آینهها نگاه من شده باور
برای لحظههای ناب محبت آسمانی کن
حدیث خوب شکفتن مهر را بدر آور
شکوه بودن
زمان و آینه و نگاه با من و تو همراه
شکوه بودن و دیدن همین است، نگاه
اگر به صلابت سری زدی برسان
سلام مرا به شکوفهها، به حسرت و آه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه