کتاب صمیمیت تجربه
معرفی کتاب صمیمیت تجربه
کتاب صمیمیت تجربه نوشتهٔ روپرت اسپایرا و ترجمهٔ فرزانه نژاده است. نشر ترنگ این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب به موضوع در زمینهٔ نادوگانگی میپردازد و دربارهٔ ماهیتِ حقیقت است.
درباره کتاب صمیمیت تجربه
کتاب صمیمیت تجربه، حاصل علاقهٔ نویسندهٔ آن، روپرت اسپیرا، به ماهیت واقعیت است.
این نویسنده در سن هفدهسالگی مراقبه را آموخت و یک دورهٔ بیستساله مطالعه و تمرین در سنت کلاسیک را تحت راهنمایی دکتر فرانسیس رولز و شانتاناندا ساراسواتی، شانکاراچاریا در شمال هند آغاز کرد.
خواندن کتاب صمیمیت تجربه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب صمیمیت تجربه
«بهنظر میرسد که واقعیت کاملاً مرموز و فراتر از درکِ ذهن است. آیا ذهن میتواند کاری انجام دهد تا به آن نزدیک شود؟
این واقعیت که ذهن میپرسد، باور به توانایی ذهن برای انجام کاری برای نزدیک شدن به حقیقت را نشان میدهد؛ بنابراین اگر پاسخ این بود که کاری برای انجام دادن وجود ندارد، این فقط لایهای از این باور را اضافه میکرد که در کنار این احساس عمیقتر که کاری برای انجام دادن وجود دارد، هیچ کاری برای انجام دادن وجود ندارد.
بااینحال مشکل در بیانیۀ اول نهفته است که واقعیت مرموز است. واقعیت مرموز نیست. اینجا حضور دارد و در این تجربۀ کنونی میدرخشد. اساسی، صمیمی و فوری.
ضمناً در این ایده که واقعیت مرموز است بهنوعی اکنون تجربه نمیشود. تصور میشود آنچه اکنون تجربه میشود کلمات، صندلیها، دیوارها، مزارع، درختان، آسمان، بدنها، اندیشهها و غیره است و واقعیت در پس این تجربۀ جاری پنهان و با آن پوشیده شده است.
فرض بر این است که ذهن نمیتواند حقیقت را بداند؛ اما میتواند اشیا را بشناسد. فرض بر این است که صندلیها، دیوارها، مزارع، درختان و آسمان با ذهن شناسایی میشوند؛ اما حقیقت فراتر از آن بوده و غیرقابلشناخت است. بااینحال ذهن هیچچیز نمیداند، بلکه دانسته میشود. واژگان، صندلیها، دیوارها، مزارع، درختان و آسمان با ذهن شناسایی نمیشوند. تنها دانش ما نسبت به آنها ذهن است.
ذهن به معنای وسیع، صرفاً همین فکر، تصویر، احساس یا ادراکِ جاری است. این خودِ ذهن است که چیزی به نام «درخت» را فرض میکند که بهطور مستقل وجود دارد و با ذهن درک میشود. بااینحال ما هیچ تجربهای از درخت، خارج از ذهن نداریم. در واقع ما حتی تجربۀ یک درخت را در ذهن نداریم.
درختِ مذکور، صرفاً ضربۀ قلممو روی بوم نقاشی و عرصۀ غایی ادراک بهظاهر عینی است. ما هرگز ضربۀ قلممو را بهخودیخود تجربه نمیکنیم. فقط کلیت بوم لحظهبهلحظه وجود دارد، بدون بخشهای جداگانه. مفهوم درخت منفرد، البته تجربه شده است؛ اما آنچه این مفهوم به آن اشاره دارد، «درخت»، هرگز به این صورت تجربه نمیشود. این مفهوم درخت را بیاعتبار نمیکند؛ اما این باور را که چیزی در تجربۀ واقعی ما وجود دارد که با مفهوم مطابقت دارد، بیاعتبار میکند.
به این ترتیب، بهوضوح میبینیم که «درخت» صرفاً همان درخت است. مفهوم درخت یک انتزاع است، ایدهای که قرار است با بخشی از تجربۀ عینی فعلی، یعنی یک ادراک بصری مطابقت داشته باشد. حتی ادراک درخت هرگز به این صورت تجربه نمیشود. همیشه عناصر دیگری در میدانِ دید وجود دارد. حتی اینکه بگوییم عناصر دیگری هم وجود دارد، انتزاع است. هیچ عنصر و بخشی از تجربۀ فعلی وجود ندارد. لحظهبهلحظه فقط کلیت یکپارچه وجود دارد.
اگر اجازه دهیم این کلیت خود را همانگونه که هست نشان دهد، متوجه میشویم که از افکار، احساسات و ادراک جداگانه ساخته نشده است. این یک تجربۀ یکپارچه از فکر/احساس/ادراک است و اگر به تجربۀ خود دقت کنیم، میبینیم که این شیءِ کالیدوسکوپی، در واقع اصلاً شیء نیست. فقط از تفکر/احساس/درک ساخته شده است. اگر دوباره بهدقت بنگریم و از خود بپرسیم که رابطۀ تفکر/احساس/درک با خودمان چیست، حضور آگاهانهای که آن را روشن میکند و میشناسد، درمییابیم که هیچ بخشی از تجربه وجود ندارد که از خود ما اشباع نشده باشد یا تحت نفوذ ما نباشد.
حجم
۱۶۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۴ صفحه
حجم
۱۶۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۵۴ صفحه