کتاب پسران فریدون
معرفی کتاب پسران فریدون
کتاب پسران فریدون نوشتهٔ محسن دامادی در انتشارات کتابسرای نیک چاپ شده است. این کتاب جلد پنجم از مجموعه داستانهای شاهنامه است. این کتاب داستانِ فرزندانِ فریدون، پادشاه کیانی ایران و بر اساس یکی از نقلقولهای فردوسی با عنوان «به بختِ جهاندار هر سه پسر- سه فَرُخ نژاد از دُرِ تاجِ زر» است.
درباره کتاب پسران فریدون
فردوسی داستان را پس از سرنگونی ضحاک آغاز میکند تا بگوید روزگاری سخت بر مردم ایران گذشت تا مردم با شاهی از نژادی نورانی و پاک، بر زشتی پیروز شوند. شاعر در ابتدای داستان میگوید مادر فریدون از این بابت خشنود بود، زیرا انتقام شوهرش گرفته شد. پس از آن، مادر دانست دیگر به مال و دارایی نیاز ندارد، پس آن را به نیازمندان بخشید. به روایتِ شاهنامه، مردم جشن گرفتند. این جشن مهرگان بود. پس از آن داستان پسران فریدون است.
فریدون پس از آزمودن دانش و توانایی پسرانش، از مردان روحانی زمانه و ستارهشناسان کمک گرفت تا بگویند در پیشانی و آتیه فرزندان چه میبینند. سپس سرزمین پادشاهی را بین آنان تقسیم کرد. پسران بزرگ از کار پدر ناخشنود و نسبت به سهم برادر کوچک خود دچار رشک شدند، تا آنجا که به فکر کشتن او بودند… هنگامی که فریدون از اندیشهٔ پسران آگاه شد، چه باید می کرد؟ چه سرنوشتی در انتظار فرزند دُردانهٔ او بود؟ آینده ایران چه میشد؟
کتاب پسران فریدون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به ادبیات کهن فارسی و شاهنامهٔ فردوسی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب پسران فریدون
به فرانک خبر رسید ضحاکِ دون سرنگون و کینِ همسرش آبتین که ضحاک او را کشته بود گرفته شد. فرزندش بر تختِ پادشاهیِ ایران نشست.
فرانک نخست خود را پاکیزه (تطهیر) کرد تا در پیشگاه یزدان (معبود) نیایش کند. او با فروتنی پیشانی بر خاک گذاشت، ضحاکِ ناپاک را نکوهش کرد و سپاسگزارِ یزدان برای گردشِ روزگار از بدی به سوی نیکویی شد.
پس آگاهی آمد زِ فَرُخ پسر
به مادر که فرزند شد تاجوَر
نیایشکنان سر و تن بِشُست
به پیشِ جهاندار آمد نخست
نهاد آن سرش پَست بر خاک بَر
همی خواند نفرین به ضحاک بَر
همی آفرین خواند بَر کردگار
بر آن شادمان گردشِ روزگار
پس از آن، فرانک دستگیرِ نیازمندانِ پیرامونِ خود شد، بهویژه آنان که رازدارِ او در روزگارِ سیاه پادشاهیِ ضحاک بودند. زمانی که مجبور بود فرزندش را در آغوش بکشد و پیوسته به هر سو فرار کند تا مبادا دستِ جلادانِ ضحاک به نوزاد برسد، زیرا خوابگزارانِ ضحاک گفته بودند نوزادی به دنیا میآید و تاج و تختِ تو را واژگون میکند.
فرانک پنهانی و بیریا به مردم کمک کرد، ولی نامِ کسی از مردمِ مُستمَند را بر زبان نیاورد تا مبادا با بُردنِ آبروی کسی برای خودش آبرو بخرد.
وَزان پس بر آن کس که بودش نیاز
همی داشت روز بد خویش راز
نهانش نَوا کرد و کس را نگفت
همی رازِ او داشت اندر نَهُفت
یک هفته با کمک به نیازمندان گذشت تا در پیرامونِ فرانک درویشی (نیازمندی) نماند. هفتهٔ پس از آن، زمانِ شادمانی بود. فرانک خانه را پاکیزه کرد و آذین بست، بزرگان و نامآورانِ شهر را مهمانِ کرد تا به شادیانه پیروزیِ فریدون، به قولِ مردمِ این زمانه، سور بدهد.
یکی هفته زینگونه بخشید چیز
چنان شد که درویش نشناخت نیز
دگر هفته مَر بَزم را کرد ساز
مِهان را که بودند گَردن فَراز
فرانک زمان را مناسب دید تا آنچه دِرَم (پول) داشت و چون گنجی پنهان کرده بود به مردم ببخشد، اینک فرزندِ او شاه و دِرَم نزدِ او بیبها بود.
گشادن دَرِ گنج را گاه دید
دِرَم خوار دید، چون پسر شاه دید
حجم
۸۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۸۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
نظرات کاربران
این مجموعهی آقای دامادی واقعاً بینظیره. کمحجم و روان برای هدیه دادن عالیه به نظرم و مناسب ردههای سنی زیادی هست. از نوجوان در دورهی راهنمایی و دبیرستان تا بزرگسال. من خودم بسیاری از داستانهای شاهنامه رو فقط به اسم