کتاب حرمسرای قذافی
معرفی کتاب حرمسرای قذافی
کتاب حرمسرای قذافی؛ داستانی از زنی جوان و سوء استفاده از قدرت در لیبی نوشتهٔ آنیک کوژان و ترجمهٔ سیده تبسم موسوی است. این کتاب را انتشارات الینا منتشر کرده است.
درباره کتاب حرمسرای قذافی
یکی از دیکتاتورهای قرن بیستویکم معمّر قذافی است. او ۴۲ سال بر لیبی حکومت کرد و جنایات وحشتناکی مرتکب شد. کتاب حرمسرای قذافی بخشی از این جنایات را آشکار میکند. شخصیت اول این روایتِ مستند، دختری لیبیایی به نام ثریاست. او یکی از قربانیان تجاوز و آزار جنسیِ حاکم لیبی است؛ دختری که برخلاف دخترانِ دیگر سکوت را شکست و برای نخستین بار سخن آغاز کرد. ثریا در این کتاب اتفاقاتی را که شاهد آنها بوده و نیز آنچه بر خودش گذشته را برای آنیک کوژان میگوید.
کتاب حرمسرای قذافی دو بخش دارد. بخش نخست، سرگذشت ثریاست و بخش دوم، به دیگر قربانیهای حاکم مستبد میپردازد. این کتاب نشان میدهد که داشتن نگاه ابزاری به زنان، چگونه میتواند موجب آسیب و آزار به آنها شود.
کتاب با گفتاری از معمر قذافی در ۱ سپتامبر ۱۹۸۱ آغاز میشود. او در این گفتار اظهار میکند که در جمهوری و انقلاب بزرگِ خود، احترامش نسبت به زنان را اثبات کـرده است. او میگوید که «ما تصمیم به آزادی تمامی زنـان لیبـی، بـه منظـور نجات آنان از ظلم و اطاعت جهان در راهی که آنان در زمینهی دموکراتیک، جایی که شانسهایی ماننـد دیگـر افـراد جامعـه خواهنـد داشـت و رئـیس سرنوشت خودشان خواهند شد، گرفتهایم. ما برای آزادی زنان، ملت عربی را به شورش فراخواندیم، که بمبـی خواهـد شد که منطقهی عرب را به لرزه در خواهد آورد، زنـان زنـدانی را بـه میـدان میکشانیم، خواه در کاخ یا در بازار، تا علیه زندانبانانشان، استثمارکنندگانشان و کسانی که به آنها ظلم میکنند، شورش کنند. این فراخـوان، سـبب تحقق انعکاس و بازتاب عمیقی در تمام ملتهای عربـی و تمـام وسـعت جهان میشود.» قذافی سپس این روز را روزِ «شروع پایان یافتن دوران ظلـم و بردهداری» میخواند. اما ثریا و زنان و دخترانِ دیگر روایت دیگری دارند.
خواندن کتاب حرمسرای قذافی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب به همهٔ افرادی که به روایتهای مستند، دنبال کردنِ منش و روش مستبدان، شخصیت معمّر قدافی و همچنین مسائل زنان قربانی علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
بخشهایی از کتاب حرمسرای قذافی
در ۱۵ فوریه جمعیت بنغازی به خیابانها ریختند. ازدحامی از زنـان بـود مادرهـا، خواهرها و همسرهای زندانیان سیاسی کـه در سـال ۱۹۹۶ در زنـدان ابوسـلیم بـه جـرم اعتراض محبوس بودن، وکلایشان به قتل رسیده بودند. خبرها همه را شوکه کـرده بـود. همه، همچنین من. میدانستم که افراد زیادی در تراپـولی بـرای تظـاهرات کـردن دو روز دیگر یعنی ۱۷ فوریه، با حکم «روز خشم» آماده میشوند. این تظاهرات ناگهانی و قیام که من در مردم احساس میکردم سحرآمیز بود. اصلا ً فکرش را نمیکردم که سـرانجام ایـن اتفاقات چه میشود. معمر برای مـن فـانیناپـذیر بـود. کـسی کـه هرگـز از دور خـارج نمیشود. اما شگفتی که به آن اشاره کردم تظاهرات و بیاحترامیها علیه او بیشتر و بیـشتر میشد. از اینکه مرگ و زندگی تمام مردم لیبی به دست اوست آگاه بودنـد. امـا تـرس تـا تحقیر و تنفر کمرنگ میشد و مردم تراپولی این را بیـشتر و بیـشتر بـهطـور واضـح بیـان میکردند.
در ۱۶ فوریه من خانه را ترک کردم. این شورش شخصی کوچک من بود. آیا آنها مـن را بهعنوان یک هرزه میدیدن؟ پس من هرزه بودم! من هم مقداری گندم بـه آسـیاب آنهـا ریختم! من خانوادهام را ترک کردم تا بروم و با هشام زندگی کنم. مرد جوانی کـه قـرار بـود همسر من شود. چیزی که قابل درک است. اما در لیبی هر نـوع رابطـه جنـسی خـارج از محدودهٔ ازدواج اکیدا ًممنوع بود. اما قانون برای من بعد از دیدن این همه خشونت توسط انسانی که به آن قانون شخصیت میداد، چه اهمیتی داشت؟ آیا شما جرأت این را داریـد که مرا برای زندگی کردن با مردی که عاشقاش هستم محکوم کنید؟ درصـورتیکـه رهبـر لیبی برای سالهای زیادی مرا زندانی کرده بود و به من تجاوز میکرد.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه