دانلود و خرید کتاب مادر من سمیرا امیرخانی دهکردی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب مادر من اثر سمیرا امیرخانی دهکردی

کتاب مادر من

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۲۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مادر من

«مادر من» رمانی نوشته سمیرا امیرخانی دهکردی( -۱۳۵۳)، نویسنده ایرانی است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«ـ گفتم دیگر حق ندارید بچه‌ی مرا بزنید، چون دختر من هم مثل بچه‌های شما فرزند حاج آقاست و مثل خجسته خانم و آقا بهروز حق دارد در این باغ بازی کند و به همه جا برود.

عمه دستش را روی گلویش گذاشت. چشمانش گشاد شده بود از میان گلویش نالید:

ـ چی گفتی؟!!!

عمه دستش را به یکی از ستون‌ها گرفت. خجسته به طرف او دوید و زیر بازویش را گرفت. مادربزرگت ادامه داد:

ـ شما دیگر اجازه ندارید روی بچه‌ی من دست بلند کنید.

مادربزرگت ادامه داد که او هم همسر پدربزرگت است و دخترش هم بچه‌ی اوست، او گفت تنها دلیلی که حاضر شده به اینجا بیاید و نگاه سرزنش آمیز همه را تحمل کند این است که دخترش زندگی‌ای مانند زندگی سایر خواهرها و برادرهایش داشته باشد و مثل مادرش در فقر و بدبختی بزرگ نشود، فقری که او را وادار کند در اوج جوانی با مردی که از او بزرگ‌تر است ازدواج کند و برای یک لقمه نان تمام آزارها و ناراحتی‌ها را تحمل کند. عمه از حرف‌های مادربزرگت خیلی شوکه شده بود و هر لحظه بیشتر چشمانش باز می‌شد، اشک قطره قطره از چشمان عمه بیرون می‌ریخت، کلام آخر مادربزرگت که گفت: پدربزرگت باید به هر دو دخترش به یک چشم نگاه کند و هیچ تفاوتی نباید بینشان باشد و حتی پدربزرگت باید در مهمانی‌ها مادرت را به فامیل خودش نشان بدهد عمه‌ام را به حالت غش برد.

دیدم که با فریادی در گلویش روی زمین پرت شد. می‌خواستم برای کمک به طرف او بروم که ناگهان خجسته که بیش از اندازه نسبت به ناراحتی مادرش حساس بود با عصبانیت دستش را به سینه‌ی مادربزرگت کوبید و فریاد زد:

ـ از زندگی ما بروید بیرون دهاتی‌ها...»

نظرات کاربران

یاسمن
۱۴۰۰/۰۴/۲۲

داستان خیلی قشنگی بود و غیر قابل پیش‌بینی چند جای داستان اتفاقایی افتاد که واقعا فکرشو نمی‌کردم و چند جا چشمام گرد گرد شد از تعجب. جالبی داستان این بود که یه ماجرا رو از نظر چند نفر از شخصیت

- بیشتر
فرهیخته
۱۴۰۲/۰۱/۲۲

چقدر هممون مادر میخوایم،در هر سنی و در هر شرایطی انقدر غرق میشیم در خواستنمون که آدمای اطرافمونو قضاوت میکنیم،سایه حضرت مادر بر سر همه عزیزان مستدام باد

ASAL
۱۳۹۵/۰۹/۲۰

نــبــودن هایـے هسـت که هیـــچ بودنــے جبرانشان نمیڪند وآدم هایے هستند ڪه هـــــــرگـــــز تڪـــرار نمے شوند و تــــو آنگو نــه اے مــــــــــا در .... ڪتاب خوبـــے بود . خیلـے خوب زندگی تلخ یڪ مادر، رو شرح داده بود .

hasti
۱۳۹۵/۰۹/۱۹

فقط متاسفانه نام نویسنده رو به یاد نمیارم

hasti
۱۳۹۵/۰۹/۱۹

نمیدنم نظرات تو هم کلا برای من یکی در میون میاد😄

hasti
۱۳۹۵/۰۹/۱۹

فکر کنم آقای فرهاد جعفری باشن

hasti
۱۳۹۵/۰۹/۱۹

کافه پیانو هم کتاب قشنگیه فاطمه جان

کاربر ۵۲۶۵۳۰۲
۱۴۰۲/۰۳/۲۲

مادرمن شاید فقط اسم کتاب از خود کتاب بهتر باشد چون من اصلا جذب نشدم انگار داشتم کتاب درسی می خوندم همونقدر ساده متنی روان نداشت که جای تاسف داشت نمی دونم کاربران دیگه چطور تایید میکنن ولی من این

- بیشتر
f.emami
۱۴۰۱/۰۱/۳۰

کتاب گیرایی بود اما موضوعش جالب نبود صرف وقت گذرونی بد نیس

maei
۱۳۹۷/۱۰/۲۱

متاسفانه نویسنده فقط دنبال کلیشه سازی بوده و اصلا روابط رو فراموش کرده. و تلاش کرده همه خوشبختها دوباره خوشبخت بمونند و اصلا نکرده ادمها را جایی ثبت کنه که دوباره بهشون احتیاج داشت بدونه کجا خرجشون کرده گلرخ رفته

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۸۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۱۸۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان