دانلود و خرید کتاب روح ریحانی محمدمهدی رسولی
تصویر جلد کتاب روح ریحانی

کتاب روح ریحانی

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب روح ریحانی

کتاب روح ریحانی یک فیلمنامه جذاب نوشته محمدمهدی رسولی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.

درباره کتاب روح ریحانی

فیلمنامه روح ریحانی، اول بار، تحت عنوان روح الله، پسر ایران در سال ۱۳۷۸ نوشته شد و در سال ۱۳۸۸ پس از باز نویسی به روح ریحانی تغییر نام داد. این کتاب در روستای خمین روایت می‌شود،‌هاجر و مصطفی صاحب فرزندی می‌شوند، پسری با برکت که نام او را روح‌الله می‌گذارند. 

این فیلمنامه از جایی شروع می‌شود که مردم خمین جمع شده‌اند تا دعای باران بخوانند و روستا در خشکسالی و بی‌آبی‌ است، در همین زمان خانه‌ای را می‌بینیم که در آن قرار است کودکی متولد شود، کودک به‌دنیا می‌آید و پدرش در گوشش اذان می‌گوید و باران هم می‌بارد و زمین دوباره با برکت می‌شود. 

این پسر بچه نامش روح الله است کسی که کودکی‌اش را می‌بینیم و تا جوانی‌اش همراهی‌اش می‌کنیم و تاریخ را تغییر می‌دهد. 

خواندن کتاب روح ریحانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به فیلمنامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب روح ریحانی

۳ ـ صحرایی خشک و داغمه بسته (ادامهٔ صحنهٔ اول)

صدای همهمهٔ زنگوله‌ها با صدای اخیر صحنهٔ قبل درهم می‌آمیزد. یک جوان در حالیکه بر دست‌هایش از بازو تا مچ، زنگوله‌های کوچکی بسته‌اند و دو خوشه گندم در مشت دارد با حرکاتی آیینی زنگوله‌ها را رو به آسمان، تکان می‌دهد. ناگهان دوباره صدای طبل‌ها و طبلک‌ها اوج می‌گیرد. چند زن از میان کاسه‌های گلی، چندین کبوتر چاهی را پرواز می‌دهند.

نمای نزدیک از کوزه‌های خالی که بر تهِ آنها می‌کوبند.

نمای دور از کبوتران در اوج آسمان. صدای کوبش‌ها، صحرای خشک را در آغوش می‌فشرد.

***

۴ ـ خانهٔ روح‌الله ـ روزـ خارجی + داخلی

الف: قنداقهٔ سفید نوزاد، روی بند در باد می‌رقصد. در پس‌زمینه، کودکی را می‌بینیم که نهالی را بر دوش می‌گذارد و از تصویر عبور می‌کند.

ب: دستی، قنداقهٔ سفید را از روی بند رخت برمی‌دارد.

ج: دو دست زنانه، نوزاد «روح‌الله» را در قنداق سفید می‌پیچد.

***

۵ ـ صحرایی خشک و داغمه بسته (ادامهٔ صحنهٔ سوم)

صدای کوبش‌ها خاموش شده است. فقط زمزمهٔ باد در زمینهٔ تصویر شنیده می‌شود. کودکی نفس‌زنان و هیجان‌زده، از ستونِ برج به بالا می‌خزد. همهٔ نگاه‌ها به سوی اوست. حالا کودک به نوک برج رسیده است. یکی از کوزه‌ها را از دیرک برج باز می‌کند. در هیاهوی باد، کوزه را به زمین می‌اندازد. جماعت، در میان کوبشِ طبل‌ها و طبلک‌ها که ناگهان آغاز شده، مویه کنان، تکه‌های شکستهٔ کوزه را برمی‌دارند. دو زانو بر خاک می‌نشینند و دست‌ها را بر آسمان می‌سایند.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۷۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۲۴,۳۰۰
۷,۲۹۰
۷۰%
تومان