کتاب نگاهی روان - زبان شناختی به یادگیری زودهنگام زبان خارجی
معرفی کتاب نگاهی روان - زبان شناختی به یادگیری زودهنگام زبان خارجی
کتاب نگاهی روان - زبان شناختی به یادگیری زودهنگام زبان خارجی نوشته دنیل گاسونگ است که با ترجمه کامیار عبدالتاجدینی و محمدحسین اطرشی منتشر شده است.
درباره کتاب نگاهی روان - زبان شناختی به یادگیری زودهنگام زبان خارجی
کارآمدی آموزش زبان خارجی در مدارس ابتدایی همیشه هم بدیهی نیست. اما این به معنای به چالش کشاندن اهمیت یادگیری هرچه زودهنگامتر زبان خارجی نیست؛ بهویژه با توجه به این باور عمومی که کودکان خردسال تواناییهای ویژهای در یادگیری زبان خارجی دارند. کتاب حاضر برخی سوءتفاهمهای احتمالی در مورد مزایای آموزش زبان خارجی در مدارس ابتدایی را دوباره مطرح میکند و بر آن است تا با تکیه بر پژوهشهای روان-زبانشناختی، مزیت واقعی یادگیری زودهنگام زبان خارجی و مشکلات احتمالی خردسالان را تبیین کند.
این کتاب به دنبال نقد آموزش زودهنگام زبانهای خارجی از منظر آموزشی-پرورشی نیست، بلکه میکوشد تا نشان دهد که واقعیتها کمی پیچیدهتر از آن چیزی هستند که معمولاً در این حوزه گفته میشود. از دیگر اهداف ما اندکی فاصله گرفتن از مشاهدات روزمره و توجه به واقعیتهای شرایط یادگیری است. دغدغۀ کتاب حاضر آموزش زبان در مدارس است که کاملاً با شرایط فراگیری زبان در محیط طبیعی متفاوت است. بنابراین، میکوشیم تا شرایط یادگیری را که زمینهساز فعال شدن فرآیندهای فراگیری زبان هستند، به تحلیلهای مربوط به این فرآیندها ربط دهیم.
موضوع دو فصل آغازین کتاب، معرفی مفاهیمی است که مستقیم و غیرمستقیم اینگونه القا میکنند که بهتر است آموزش زبانهای خارجی در سنین پایین آغاز شود. کاربرد این مفاهیم برگرفته از زبانشناسی، روانشناسی و زیستشناسی معمولاً در حوزۀ آموزش زبان توجیه نشده است. در فصل اول، راجع به مفهوم سن بحرانی یا دورۀ بحرانی، یعنی دورانی که شاید در آن خردسال هنوز از توانشهای اولیه برای فراگیری زبان برخوردار است، بحث میشود. این مفهوم ایجاب میکند که دادههای مربوط به فراگیری زبان مادری و امکان استفاده از آنها برای پرداختن به مسئلۀ یادگیری زبان دوم دوباره بررسی شوند (فصل دوم).
فصلهای بعدی به بررسی دقیقتر دادههای مربوط به تأثیر سن بر فراگیری زبان دوم میپردازند. در فصل سوم، با استناد به این دادهها نشان داده میشود که خردسالان راهبردهای ویژهای دارند که با راهبردهای فراگیری زبان دوم متفاوت هستند؛ البته باید توجه داشت که شرایط فراگیری زبان دوم با شرایط یادگیری زبان خارجی یکسان نیست (فصل چهارم).
دو فصل پایانی تمرکز بیشتری بر مسائل آموزشی دارند. به بهانۀ بحث در مورد ارزشیابیهای اندکی که از شرایط و محیط آموزش زبانهای خارجی در مدارس ابتدایی انجام شده است، به بررسی تأثیر مستقیم این شرایط بر تواناییهای زبان مقصد و تأثیر غیرمستقیمشان بر توانشهای کلیتر زبانی و فرازبانی میپردازیم؛ به این ترتیب رابطه بین زبان مادری و زبان خارجی (فصل پنجم) و سرانجام، مسئلۀ شیوههای آموزش زبان در مدارس ابتدایی را مطرح میکنیم (فصل ششم). دیدگاه روان-زبانشناختی کتاب حاضر که بیشک به بخشی از مسئله میپردازد، صرفاً پیشنهادهایی را مطرح میکند که شاید در حوزۀ گسترده آموزش زبان در مدارس کاربردپذیر باشند.
خواندن کتاب نگاهی روان - زبان شناختی به یادگیری زودهنگام زبان خارجی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دانشجویان زبانشناسی و علومتربیتی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نگاهی روان - زبان شناختی به یادگیری زودهنگام زبان خارجی
هر یک از ما تصوری کمابیش روشن و عینی از شیوههای فراگیری زبان بهوسیله خردسالان داریم، همچنان که تصوراتی در مورد چگونگی یادگیری زبان خارجی داریم. اگر آموزش زبان خارجی در مدارس ابتدایی در نظر همه (یا تقریباً همه؟) موفقتر است، به دلیل تصورات مشترک در مورد وجود سازوکارهایی است که گفته میشود به آموزش مؤثرتر زبان در مقطع ابتدایی نسبت به دورۀ راهنمایی کمک میکنند.
این فصل در پی یافتن سرچشمههای نظری این تصورات است. فصل دوم، با یادآوری مفاهیم اساسی مرتبط با فراگیری زبان مادری و نتایجی که میتوان از آن درباره یادگیری زبان دوم گرفت، مکمل مباحث فصل نخست خواهد بود. در واقع، جریانهای نظری «غالب» به مشاهدات و برداشتهایمان از آنها سمتوسو میدهند. مفاهیم استفادهشده در فصل كنونی، به فهم بهتر پژوهشهای مربوط به یادگیری زبان به وسیله خردسالان كه در فصلهای بعدی معرفی میشوند، كمکشایانی خواهند كرد.
بهطور کلی، دیدگاههای غالب در مورد آموزش زودهنگام زبان برگرفته از نظریههای نوروفیزیولوژیکی و زبانشناسی همگانی هستند. پنفیلد و روبرتس در یکی از پژوهشهای خود که تأثیر بهسزایی بر پیشرفت حوزۀ نوروفیزیولوژیکی داشته است، متوجه نقش اساسی قشر خاکستری مغز در درک و تولید زبان میشوند (به این موضوع باز خواهیم گشت)؛ همچنین در بخش نتیجهگیری، پنفیلد حتی برای حوزۀ پژوهشهای مربوط به یادگیری زبانها مسیرهایی پیشنهاد میکند. طبق این نظریه، سازوکارهای فراگیری زبان در خردسالان، نوجوانان یا بزرگسالان یکسان نیست، زیرا «مغز انسان به تدریج پس از نه سالگی انعطافناپذیر میشود» (۱۹۶۳، ص ۲۵۳). از این گفته میتوان نتیجه گرفت که شاید یادگیری زبان پس از این دوره «تحلیلیتر» است و نمیتواند اثربخشی شیوه «مستقیم» را داشته باشد، یعنی همان شیوه آموزش زبان دوم که برگرفته از یادگیری طبیعی زبان مادری است. به گفته پنفیلد، خردسالان به این دلیل قادرند از سازوکارهای طبیعی یادگیری استفاده نمایند که در این سن «مغز و غدد به ساعت زیستشناختی مجهز هستند»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه