دانلود و خرید کتاب لاری مرتضی زارعی
تصویر جلد کتاب لاری

کتاب لاری

نویسنده:مرتضی زارعی
انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب لاری

کتاب لاری نوشته مرتضی زارعی است. این کتاب را انتشارات نظری منتشر کرده است. این کتاب داستان زندگی یک خروس است.

درباره کتاب لاری

لاری یک جوجه خروس کوچک و آسیب‌دیده است که در خیابان مانده است. یک روز مردی او را در خیابان می‌بیند و متوجه می‌شود که نزدیک است زیر ماشین برود و از گرسنگی و تشنگی بمیرد. او صاحبش را دوست دارد و در کنار او زندگی خوبی دارد اما از زنی که با صاحبش زندگی می‌کند خوشش نمی‌آيد. 

تا اینکه یک روز اتفاقی می‌افتد، زن با دو مرد به  خانه می‌آیند، آن‌ها می‌خواهند لاری را بخرند و برای جنگ بین خروس‌ها ببرند. لاری داستان جذاب زندگی یک خروس است و گاهی شبیه به انسان‌ها رفتار می‌کند و قرار است سرنوشت عجیبی داشته باشد.

خواندن کتاب لاری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب لاری

صبحِ خروس خوانِ کارگاه را خرمگس باید می‌زد. مجوز این کار را بولدوزر به او واگذار کرده بود. البته بغیر از او خروس دیگری این توانایی را نداشت. امروز صبح قبل از اعلام خرمگس، داخل قفسِ مرغ و خروس‌ها پچ‌پچی به پا بود. یکی از مرغ‌ها به دیگری گفت: وای خواهر گلی خواهر گلی دیشب دوباره جوجه سیاهه که دو روز پیش از تخم دراومده بود، بی‌قراری می‌کرد.

- خاله فدای عقاب کوچولو بشه. باز نفخ کرده بود؟

- آره. اما ببین چی می‌گم. نصفه شبی این کریم‌کرکس و اسی‌تپل عوضیو دیدم. با خودشون یه تازه وارد آورده بودن.

مرغ، با ذوق بلندی که شبیه به شیههٔ اسب نابالغی بود، پرسید: یه خروس دیگه؟

- هیسسسس خواهر! همه فهمیدن. اَه. آره یه خروس دیگه. ولی یه قد و قواره‌ای داشت. انگار عقاب بود.

- وایییییی، چی می‌گی خواهر؟ یعنی بخت هممون باز شد؟

- واه واه واه. مگه لاری‌ها دنبال مرغ‌های خوشگل و خونه‌دارن؟ اونها همش به فکر جنگ و قدرتن. آخر سر هم با یه مرغ لاریِ وحشی مثل خودشون جفت می‌خورن.

- اَه. شد تو یبار فرکانس‌های منفی نفرستی؟

صدای نالهٔ باز شدن درب قفس بلند شد و نظر مرغ‌ها را جلب کرد. خروس گرد و تپلیِ بامزه‌ای با پرهای یک دست مشکی فرفری، خرامان خرامان داخل آمد. نیم نگاهی با جذبه به مرغ‌ها انداخت و گفت: خاخاخاخانونونومای محترم. وووقته باغچه‌اس. اول جوجوجه دارا. کرچ‌ها هم بِ‌بِشینن تا اسی تُ‌تُپل غذاشونو بیاره. نبینم کسی دودون‌های کرچ‌ها رو نوک بِ‌بزنه‌ها. مرغ ف‌َفَهم شدین؟

سپس نیم قدمی عقب رفت و با بالش به بیرون اشاره کرد و گفت: بی‌بی بیرون.

خرمگس که تا آن لحظه روی دیوار نشسته بود، از همان‌جا خروسِ پر فرفری را خطاب قرار داد و با ریتم قوقولی قوقو فریاد زد: ممل‌آمریکایی صبحت بخیر.

ممل‌آمریکایی که می‌دانست او به قصد جلب توجه مرغ‌ها و به رخ کشیدن صدایش و تحقیر لکنت زبان او، همچین صبح‌بخیری سر داده است، پاسخ داد: بَ‌بَ‌بَ‌بابا بسته دیگه اَه. بولدوزرخان فهمیده بغیر از این کاکار عرضهٔ دی‌دی‌گه‌ای نداری. 

- چیه خب؟ بابا بابا می‌کنی. مسئولیت گردن من نذار. من بابات نیستم.

- برگُ‌گُ‌گربهٔ سیاه لَ‌لعنت.

خرمگس لنگ لنگان به سمت ممل‌آمریکایی آمد و گفت: ول‌کن این حرفا رو باشه تو درست میگی. فقط یه چی بگم. فهمیدی یه تازه وارد آوردن. میگن هم قد زرافه‌س.

ممل‌آمریکایی تکانی به تاجش داد و با قد ریزی گلویش را صاف کرد و گفت: یا گالوس بُ‌بُ‌بزرگ خودت به دادمون برس.

- میگن فقط واسه این آوردنش تا سر ژسه رو ببره.

dina zarei gavazni
۱۴۰۲/۰۲/۰۷

ممکن است شما باور نکنید ولی این نویسنده پدر من است و زمان نوشتن این کتاب من هم بودم و کمی به پدر درمورد این داستان نظر دادم دینا زارعی ۹ ساله

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۱۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۲۴,۵۰۰
تومان