
کتاب آواز تلماسه
معرفی کتاب آواز تلماسه
کتاب الکترونیکی «آواز تلماسه» نوشتهٔ انیسا بازیان و با ترجمهٔ معین مهندس، توسط نشر نگار تابان منتشر شده است. این اثر در دستهٔ داستانهای معاصر آمریکایی قرار میگیرد و روایتگر تجربههای مهاجرت، هویت و مواجهه با گذشته و حال در بستر جغرافیایی و فرهنگی متفاوت است. داستان با محوریت زنی مهاجر میان نیویورک و مراکش، به بررسی تأثیر رویدادهای بزرگ و شخصی بر زندگی فردی و خانوادگی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آواز تلماسه
«آواز تلماسه» اثری داستانی است که در قالب رمان معاصر روایت میشود. نویسنده، انیسا بازیان، با بهرهگیری از تجربههای مهاجرت و زیست میان دو فرهنگ، داستان زنی به نام «جهان» را روایت میکند که پس از حادثهٔ یازده سپتامبر، از نیویورک به مراکش بازمیگردد. این کتاب با نگاهی به بحران هویت، ریشهها و پیوندهای خانوادگی، و همچنین تأثیر رویدادهای تاریخی و اجتماعی بر زندگی فردی، تصویری چندلایه از مهاجرت و بازگشت به وطن ارائه میدهد. ساختار رمان بهگونهای است که میان گذشته و حال، خاطرات و واقعیت، و جغرافیای آمریکا و مراکش در رفتوآمد است. روایت کتاب با جزئیات دقیق و فضاسازی قوی، خواننده را به دل بیابانهای مراکش و خیابانهای شلوغ نیویورک میبرد و تجربهٔ زیستن میان دو جهان را ملموس میکند. در کنار روایت اصلی، دغدغههایی چون خانواده، عشق، ترس، و تلاش برای بازسازی خود پس از بحران، در تار و پود داستان تنیده شده است.
خلاصه داستان آواز تلماسه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «آواز تلماسه» با بازگشت «جهان»، زنی مهاجر با ریشههای مراکشی-آمریکایی، به سرزمین مادری آغاز میشود. او پس از تجربهٔ سقوط برجهای دوقلوی نیویورک و مواجهه با ترس و اضطراب ناشی از آن، تصمیم میگیرد به مراکش بازگردد. روایت با مراسمی نمادین در بیابانهای مراکش آغاز میشود؛ جایی که زنان محلی او را در دل شنهای تلماسه به خاک میسپارند، گویی بخشی از گذشته و هویت او دفن میشود تا بتواند دوباره متولد شود. در ادامه، جهان با چالشهای ورود به وطن، بازجویی پلیس فرودگاه و مواجهه با خانواده و دوستان قدیمی روبهرو میشود. خاطرات کودکی، رابطهٔ پیچیده با پدر و مادر، و پیوندهای عاطفی با علی، روزنامهنگاری که قرار است همراه او در سفری به بیابان باشد، بخش مهمی از روایت را شکل میدهد. داستان میان نیویورک و مراکش، گذشته و حال، و بحرانهای شخصی و جمعی در نوسان است. جهان تلاش میکند با ترسهایش کنار بیاید، معنای تازهای برای هویت خود بیابد و در دل بیابان و میان تلماسهها، راهی برای بازسازی زندگی و روابطش پیدا کند. روایت با پرداختن به مهاجرت، بحران هویت، و جستوجوی معنا در جهانی پر از تغییر و ناامنی، پیش میرود و خواننده را با لایههای مختلف تجربهٔ مهاجر بودن آشنا میسازد.
چرا باید کتاب آواز تلماسه را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی چندلایه و فضاسازی دقیق، تجربهٔ مهاجرت و زیستن میان دو فرهنگ را بهگونهای ملموس و انسانی به تصویر میکشد. «آواز تلماسه» نهتنها به بحرانهای فردی و خانوادگی میپردازد، بلکه تأثیر رویدادهای بزرگ تاریخی بر زندگی روزمره را نیز نشان میدهد. خواندن این اثر فرصتی است برای درک عمیقتر از هویت، ریشهها، و چالشهای بازگشت به وطن پس از تجربهٔ مهاجرت. همچنین، روایت داستانی آن با پرداختن به روابط خانوادگی، عشق، و ترسهای پنهان، مخاطب را به تأمل دربارهٔ معنای خانه و تعلق دعوت میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای مهاجرت، و روایتهایی دربارهٔ هویت و بازگشت به وطن مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ جستوجوی ریشهها، مواجهه با بحرانهای فردی و اجتماعی، یا تجربهٔ زیستن میان دو فرهنگ را دارند، میتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب آواز تلماسه
«من به صحرا آمدم که با دستان زمخت زنانی که آنها را نمیشناسم به خاک سپرده شوم. آنهایی که جلابههای سیاهشان در باد پیابانی به هر سو تکان میخورد و اجازه بدهم مرا برهنه از روی شنهای سوزان تلماسهی بانو عالیه که بلندترین تلماسهی بیابان مراکش است، هدایت کنند و در آن گودال کمعمقی که لحظهای پیش برایم حفر کردهاند، به آرامی به خاک سپارند و راحتم کنند. من به بیابان آمدم تا حرارت هر ذره از شنهایی را که به کف پاهایم، ستون فقراتم، تیغهی شانههایم، بازوها، گردنم و به هر اینچ از بدن آفتابسوختهام فشار میآورد، احساس کنم. مهاجرتم از نبویورک هیچگاه قرار نبود مرا به این مراسم خاکسپاری بر فراز باشکوهترین تلماسههای مراکش هدایت کند. ولی سرانجام پس از سالها، برای نخستین بار از زمانی که برجها فرو ریختند، همهچیز بر من روشن شد؛ زمانی که زنها بیل پشت بیل شروع به ریختن شنهای داغ بر روی بدنم کردند و من هر ذره از شن را مانند برادههای آهن داغ روی پوستم حس میکردم. ذرههای شن یکی پس از دیگری بدنم را میپوشاندند و هر بار که زنی شنها را بالا میبرد و روی من میریخت به عربی فریاد میزد: - این دختر از پایان زمین میآید. دیگر زنها در پاسخ میگفتند: - او را بپذیر ای بانو عالیه.»
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه