کتاب شکار و شکارچی
معرفی کتاب شکار و شکارچی
کتاب شکار و شکارچی نوشتۀ حوریه باستان است. این کتاب را انتشارات آئینه بهار منتشر کرده است.
خواندن کتاب شکار و شکارچی را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به داستان و رمانهای ایرانی میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
بخشهایی از کتاب شکار و شکارچی
صدای طوفان بلند و بلندتر میشد و شدت بارش باران بیشتر. با صدای رعدوبرق قلبم از جا کنده میشد، انگار در آسمان بین خدایان ابرها و باران و برف و صاعقه جنگی عظیم شده بود و هرکدام درصدد نابودی دیگری بودند. صدای موسیقی را بلندتر کردم که چیزی را نشنوم، به خودم لعنت فرستادم که چرا زودتر راه نیفتاده بودم. پیچوخم جاده اصلاً شبیه ماه پیش که از این جاده عبور کردم نبود. جاده ناآشنا به نظر میرسید.
هیچوقت در این چند ماه اخیر به چنین آبوهوایی برخورد نکرده بودم. برف پاککن مرتب کار میکرد، ولی باران امانی برای پاککردن نمیداد و چراغ مهشکن هم نمیتوانست این جادۀ کوهستانی مهآلود را روشن کند.
میدانستم که هنوز تا شب زمان زیادی مانده بود، ولی بهخاطر ابرهای سیاه و کوههای بلند همهجا را ظلمات ترسناک فراگرفته بود. باید حواسم را جمع میکردم و افکار منفی را از خودم دور میکردم. غرق در افکارم بودم که صدای زنگ موبایلم غافلگیرم کرد. نیمنگاهی به گوشی که روی صندلی کنار دستم گذاشته بودم، انداختم. مادرم بود. بهخاطر بارش باران و دیر رسیدنم نگران شده بود. دستم را روی صفحه موبایل کشیدم که جواب بدهم، ولی گوشی با حرکت چرخهای ماشین روی سطوح ناصاف جاده سُر خورد و کف ماشین افتاد.
صدای ممتد زنگش را میشنیدم. نگاه کردم شاید پیدایش کنم، ولی فقط نور حاصل از تماس روی گوشی دیده میشد. سرعتم را کم کردم، تا کنار جاده بروم و توقف کنم و صحبت کنم، دوباره پایین را نگاه کردم صدای زنگ و نور موبایل قطع شده بود.
حجم
۱۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه