کتاب هوای حوالی حوا
معرفی کتاب هوای حوالی حوا
کتاب هوای حوالی حوا مجموعه داستانی نوشته کامران داوری نیکو است این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب هوای حوالی حوا
در این کتاب داستانهای «قرص جوشان»، «با انگشتان خیس»، «مشروطه»، «هوای حوالی حوا»، «یک داستان مودار»، «کولبر»، «به امید دیدار»، «پروای پروانه شدن»، «درنا»، «باران اسیدی»، «انفرادی دونفره» و «دژاوو» گردآوری شده است.
دوازده داستان کتاب مستقل و در عین حال به نوعی با هم مرتبطند. نویسنده در این کتاب به موضوعات روز جامعه همچون معیشت، دشواریهای فضای مجازی، یاس فلسفی، پوچ پسندی، اهدای عضو، آمار بالای جراحی زیبایی، طبیعت دوستی، حیوان آزاری، کولبری، وفاداری، اسیدپاشی و مرگ آگاهی پرداخته است. همچنین در این کتاب زمان، مکان و فضای داستانها به تاریخ معاصر مانند مشروطه، جنگ تحمیلی، بمباران شیمیایی و… پرداخته است. این داستانها شما را با خود پیش میبرند و در داستان غرق میکنند و با یک پایان جذاب شگفتزدهتان میکنند.
خواندن کتاب هوای حوالی حوا ر به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب هوای حوالی حوا
رسم طایفهٔ ماست که دختر دم بخت، شله نذری رو هم بزنه.
الکی نهها! کلّی آداب و اصول داره. باید اول نیّت کنی، بعد چادر مشکی رو بپیچی دور کمر، قاشق چوبی دسته بلند خانوم جون رو با یه دست بگیری و دیگ رو هم بزنی تا تهش بالا بیاد. بعد با اون یکی دستت پیالهٔ هل و گلاب یا زعفرون داغو آرومآروم بریزی ردِّ قاشق چوبی. اونقدر هم بزنی که قوام بیاد و سفیدی بشه عین زردهٔ تخممرغ! شوخی بردار نیست! حتّی از گره زدن سبزهٔ سیزده بهدر و کوزهٔ چارشنبه سوری رو از آب رودخونهٔ شهرچای پرکردن و به چهار گوشهٔ اتاق پاچیدن، جدّیتره.
فوت و فنّش رو خانوم جون خدابیامرز، یادم داده بود. نسبتش یک به هفته. یه واحد برنج، هفت واحد مخلّفات. شکر دو برابر و آب پنج برابر برنج باید باشه. خلال بادوم اگه از قبل خیس بخوره، بهتره. واسه شلهزرد زعفرونی مجلسی هم، برنج نیمدونه باید بریزی که لعابدار بشه و وانره تا بتونی با دارچین و گل و پودر نارگیل و پسته تزییناش کنی.
ببین، شله زرد باهات حرف میزنه. از تعداد و بزرگی حبابها باید بدونی که برنج مغزپخت شده یا نه. به وقتش باید آب سرد اضافه کنی که حسابی رِی کنه. کشکی نیس که! باید دل بدی که بهت دل بده.
خانوم جون یه دست کاسهٔ چینی داشت با گلهای ظریف و خوشرنگ صورتی و ارغوانی و یاسمنی. یه آبگردون هم داشت که کُپِ کاسه بود. با یه ملاقه، کاسه لبالب میشد.
تزیین شله زرد بسته به مناسبتش عوض میشد: مولودی، اربعین، نذری، افطاری، ختم انعام و ... .
آخ که دلم هزار بار ضعف میرفت تا شله زرد زعفرونی که خلال بادوم اضافه ریخته بودم، تو کاسهٔ چینی گلدار خنک بشه. پنج تا کاسهٔ چینی گلدار قبلی خانوم جون رو خودم شکوندم. عمدی نهها. این آخری هم لبپَره ولی باز ازش دست ورنمیدارم. کلّی خاطرات خوشمزه دارم باهاش! تا شله زرد خودشو بگیره و حاضر بشه واسه توزیع، خانوم جون میاومد و یواشکی دم گوشم میگفت: چارقد ابریشمی گلگلی رو گذاشتم کنار آینه. یه دستی هم به سر و صورتت بکش. حواسش به همه چی بود ماشاللاه!
حجم
۱۱۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۱۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه