کتاب یکی از ما خواب است
معرفی کتاب یکی از ما خواب است
کتاب الکترونیکی «یکی از ما خواب است» نوشتهٔ یورفین کلوگارت با ترجمهٔ پگاه منفرد و ویراستاری علی سلامی در نشر گویا به چاپ رسیده است. این اثر که در لیست رسمی پرفروشترین کتابهای دانمارکی قرار دارد، داستان زن اندوهگینی است که با احوالی پریشان و مشوش در دنیای لذتبخش خاطرات خود پرسه میزند.
درباره کتاب یکی از ما خواب است
یکی از ما خواب است، سومین رمان یورفین کلوگارت و اولین اثری است که از این نویسندهٔ بزرگ دانمارکی به فارسی منتشر میشود. این رمان باعث شد کلوگارت برای دومین بار نامزد جایزهٔ معتبر ادبی شورای اسکاندیناوی شود. این کتاب در لیست رسمی پرفروشترین کتابهای دانمارکی قرار گرفته است. رمان یکی از ما خواب است تاکنون به سیزده زبان ترجمه شده است. داستانی است در مورد شکست، اندوه مداوم و لذت یادآوری خاطرات
کتاب یکی از ما خواب است را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به داستان جهان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب یکی از ما خواب است
زمستان در همهجا، حس اینکه تمامش مال من است. در اتاق قدیمیام بیدار میشوم. هر گرهای را در چوب کاج میشناسم، ماهگرفتگیهای خودم و تو را که قبلاً میشناختم. عجیب است که حافظهٔ جسم بهتناوب بشناسد و نشناسد. جمعکردن تمشک در کاسه، انگشتهای نوچ پیچیده دور شاخههای میوه، گاهی تمشکها سوراخ میشدند، بعضی هنوز کال بودند، خورشید آنها را فراموش کرده بود، اکثراً کاملاً رسیده؛ مرواریدهای سیاهی که از ساقههایشان میافتادند، در دستی که هم میچیند و میگیرد، دستی که میتواند هر کاری که میخواهد بکند و همزمان: حس تن تو را فراموش کردهام. دیگر حتی نمیدانم چه شکلی است. تصویرش منسجم نمیشود. ما باهم غریبه شدهایم. لباسهایی هستند که آنها را بهتر از تو به یاد میآورم. شاید هیچوقت نفهمیدهام تو چه شکلی هستی. وقتی وسط رودخانه ایستادهای. کوچکترین و بزرگترین چیزها، یک حرکت مبهم. همیشه جایی دیگر، مسیرها و نقشهها و رفتار مضطربت. همیشه، انتقال. به آنجا رسیدن – بهزودی.
آنطور که همیشه این صدا را در گوشم داشتم، چیزی مثل: انجامش میدهی. و من واقعاً امیدوار بودهام.
حالا دیگر تو را نمیشناسم. هردوی ما بیشتر آن را فراموش کردیم، همهٔ ما. این تنها نقطهٔ اشتراک باقیمانده میان ما است، کلی چیزهای کاملاً فراموششده. گاهی مفهومی در ترجمه گم میشود. چیزی سست و شل میشود، چیز دیگری حالا پرحرف و حیرتآور - به سمت خانه – به سمت خانهای که هرگز وجود نداشته، پرسه در جستجوی دوچرخهای که میدانی اینجا گذاشتی، مکانی، جایی همین اطراف، فقط هیچوقت وجود نداشته، یک اسب بوده، شاید که جایی در یک اسطبل منتظر است، از آن اسطبلهایی که حیوانات روی کف بتونی میافتند تا از تشنگی تلف شوند و حباب چراغهای الکتریکی، هم خاموش میشوند، یکییکی. یکجور جایی که در دنیا وجود دارد، در انتظار به آنجا رسیدن، تمام جستجوی خود را به تعویق میاندازی.
اتاق، گوشهای متروک درونِ من است. با این حس است که بیدار میشوم. و صداهای خانه مال من است و چیزهای دیگر. خانه بویی میدهد؛ بهمحض آنکه وارد شوی، در کفشکَن مستقیماً با آن مواجه میشوی؛ حتی قبل از آنکه با کفشت کلنجار بروی. صداهای خانه، اتاقها، با صداهای خودشان تمام حرکات را میپوشانند. تمام هفت یا هشت اتاق، افکارت را میپوشانند.
حجم
۱۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
نظرات کاربران
سلام متأسفانه ترجمه خیلی ضعیف است..