کتاب خانه های شطرنجی
معرفی کتاب خانه های شطرنجی
کتاب خانههای شطرنجی مجموعهای از داستانهای کوتاه آفاق شوهانی در نشر مهر و دل به چاپ رسیده است. این کتاب شامل ۶۴ داستان کوتاه یک یا دو صفحهای است که در ۱۱۱ صفحه به چاپ رسیده است.
درباره کتاب خانههای شطرنجی
مجموعه داستان خانههای شطرنجی نوشتهٔ آفاق شوهانی شاعر نوپرداز و داستان نویس معاصر است که به همراه همسرش ابوالفضل پاشا و جمعی از شاعران آوانگارد یک جریان شعری به نام شعر حرکت را در دهه ی 1370 ه. ش. صورت بندی کرده و به پیش بردند که تحول بزرگی در شعر نو فارسی به شمار می رفت.
درباره آفاق شوهانی
شاعر و منتقد ادبی ایرانی. فارغالتحصیل کارشناسی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه آزاد فیروزآباد (1374). شوهانی از شاعران جریان موسوم به شعر دهه هفتاد است که فعالیتهای ادبی خود را از اواسط دهۀ 1370 با انتشار اشعار و نقدهایش در نشریات ایران شروع کرده. از جمله قلمفرساییهای او در نشریات میتوان به این موارد اشاره کرد: شعر حرکت و نیاز امروز، مجلۀ پیام شمال- 1380 (ویژهنامۀ شعر حرکت)؛ شعر نود و بیشترین انطباق با زندگی، روزنامۀ اعتماد، 1392؛ نتهایی برای بلبل ذهنی، نقدی بر مجموعۀ «نتهایی برای بلبل چوبی» (سرودۀ شمس لنگرودی)، فصلناملۀ گیلهوا (زیر نظر محمدتقی صالح پور)- 1385؛ توجه به پدیدههای دیگر، نقدی بر مجموعۀ «54 به دفتر شطرنجی» (سرودۀ هرمز علیپور)، مجلۀ عصر پنجشنبه- 1381؛تأملی در حذف و ترجیح، نقدی بر مجموعۀ «قیافهام که خیلی مشکوک است» (سرودۀ علی باباچاهی)، روزنامۀ ایران- 4/6/1381؛ دیدن اشیاء از یاد رفته، نقدی بر مجموعۀ «شعرهای جمهوری» (سرودۀ حافظ موسوی)، روزنامۀ جام جم - 6/6/1381؛ در مورد نجدی فرق میکند، نقدی بر مجموعۀ «خواهران این تابستان» (سرودۀ بیژن نجدی)، روزنامۀ اعتماد- 26 آبان 82؛ شکل کتبی آدمها (خوانش شعری از هرمز علیپور)، مجلۀ نافه، سال 82- شمارۀ 5؛ همین که باران زد (خوانش شعری از بیژن نجدی)، فصلناملۀ گیلهوا (زیر نظر محمدتقی صالح پور)، ش 11 - نوروز 1383؛ و سرانجام پاییز مهآلود (خوانش شعری از شمس لنگرودی)، فصلناملۀ گیلهوا (زیر نظر محمدتقی صالحپور)، ش 10- پاییز 1382. شوهانی از نیمۀ دوم دهۀ 70 تا اکنون سردبیر و نویسنده برنامه های رادیویی متعددی بوده. از جمله: کیمیای خیال، شبکۀ جوان (1376- 1382)؛ پنجرۀ رویا، شبکۀ جوان (1382- 1388)؛ صدای کاغذی، شبکۀ جوان (1390- 1394)؛ قرار شاعرانه، شبکۀ جوان (1390- 1394)؛ کاروان گل، شبکۀ فرهنگ (1381)؛ از داستانهای جهان، شبکۀ فرهنگ (1382). از فعالیتهای دیگر او میتوان به کارشناسی داستان فرهنگسرای بهمن (1376- 1379) و کارشناسی شعر در منطقۀ 16 شهرداری تهران (1379- 1381) اشاره کرد. آثار: تنهاتر از آغاز (مجموعهشعر- نشرنشانه، 1376)؛ در این نُه در سیزده (مجموعهشعر- نشرنیمنگاه، 1380)؛ من در این شعرِ آفاق شوهانی تویی (مجموعهشعر- نشرداستانسرا، 1382)؛ ویرگولها به کنار! آمدنم آمده «تو» ببیند (مجموعهشعر- نشرداستانسرا، 1388)؛ اصلن چرا ابدن (مجموعهشعر- نشربوتیمار، 1392)؛ سایه در باغستان (مجموعه داستان- نشرنصیرا، 1393)؛ قاف را به نام من درشت بنویس/ (مجموعهشعر- نشر اریترین، 1394)؛ زمانی برای او (مجموعه داستان- نشر الف، 1395)؛ از ابتدا حرفم باش (مجموعهشعر- نشرهشت، 1396)؛ نور/ صدا/ عاشق (مجموعهشعر- نشر آوایکلار، 1396). آفاق شوهانی همسر ابوالفضل پاشا، شاعر و مترجم است.
کتاب خانههای شطرنجی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای کوتاه ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب
به حرفهایم گوش نمیداد. خوب یا بد فرقی نداشت. حرف، حرف خودش بود. نه اینکه لج کند، ابدن. اما در انتخاب هر چیز خیالش به هزار راه میرفت. رنگ شکلاتی را دوست داشت، حریر را بیشتر از هر پارچهای میپسندید. اگر میگفتم حریرِ قهوهای بیشتر به تو میآید چپ چپ نگاهم میکرد و میگفت: خودت که زرشکی برداشتی به سنوسال من هم زرشکی میخوره، تازه میتونم آلبالویی یا قرمز بردارم. ببینم سرتو بالا بیار ها! نیگام کن انگار چیزی رفته توو چشات! خب نه! اون طرفو نیگا کن آها مژهت! صبر کن با گوشهٔ روسریم درش میآرم. نه مامان! اینجا چیکار میکنی؟ تو که مُرده بودی! نُه سال از مردنت میگذره با توام مامان! چطور اومدی اینجا؟ چرا چیزی نمیگی؟ شاید هنوز زندهای، شاید به من دروغ گفتهن. قبری به من نشون دادن و گفتن: »این قبر مادرته«. برادرام و خواهرام چه چیزی رو از من قایم کردهن؟ مرگ مادرمو؟ با توام! کجا میری؟ صبر کن! شاید اگه بمونی برا منم بهتر باشه. ببین! وای! مثل همیشه به حرفام گوش نمیده! راهشو کشید و رفت. اما چه جوری اومده بود؟ آخه احمق! چطور با چند کلمه صغیر و کبیرو میکشونی به این اتاق؟ خب تو سر صحبتو باز کردی اومد و هم کلامت شد! بد شد؟ آرزوشو نداشتی؟ از خدا میخواستم! برا دیدنش صدها کیلومتر باید طی میکردم تا با هزار سلام و صلوات برسم به »چوار« و »شِشدار«؛ تازه »کوه قلاقیران« رو که نمیتونستم از جا بِکَنم، میتونستم؟ حالا که داری از کنارش میگذری خوب نیگا کن! آره مثل اینکه واقعن قلاقیرانه. فقط پنج کیلومتر مونده به ایلام. یعنی ما پونزده دقیقهٔ دیگه به ایلام میرسیم. جادهها رو که تو خودت درست کردی و در یه چشمبههمزدن پشت سر گذاشتی. کوهها رو هم جابهجا کردی. دیگه چیزی نمونده. صبر داشته باش. الان میرسیم.
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه