دانلود و خرید کتاب ارتداد وحید یامین‌پور
تصویر جلد کتاب ارتداد

کتاب ارتداد

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۳۰۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ارتداد

کتاب ارتداد نوشته وحید یامین‌پور است. کتاب ارتداد داستانی عجیب است در دنیایی تخیلی که در آن نویسنده تاریخ را تغییر می‌دهد.

درباره کتاب ارتداد

کتاب داستان مردی به نام یونس است که برای دخترش آرزو از گذشته می‌گوید، داستان از دهه هفتاد شروع می‌شود زمانی که تولد ۲۵ سالگی دختر مرد است. کم‌کم داستان پیش می‌رود و می‌بینیم مرد در سال ۵۵ دانشجو بوده و به همراه همسرش دریا هر دو فعال سیاسی و انقلابی بودند. اما چیزی که ناگهان داستان را تغییر می‌دهد این است که انقلاب اسلامی در سال ۵۷ پیروز نشده است. هنوز حکومت پهلوی برقرار است و ناامیدی و سیاهی همه جا را گرفته است.

تغییر تاریخ معاصر ایده‌ای جذاب است که تا به‌حال هیچ نویسنده معاصری سراغ آن نرفته است و در این کتاب ما روایتی تازه و بدیع را می‌خوانیم. متن سرشار از احساسات است و در سه بخش «حیرت»، «ارتداد» و «رجعت» نوشته شده است. 

ما در تاریخ به گذشته می‌رویم و می‌بینیم زمانی که امام خمینی وارد ایران شده است او را دستگیر کرده‌اند و پس از آن در رادیو و تلوزیون اعلام می‌کنند که ایشان فوت کرده‌اند، نیروهای ساواک و ارتش و آمریکا در شهر همه را قتل و عام می کنند و انقلاب را برای همیشه خاموش می‌کنند. در همین درگیری‌ها یونس قهرمان داستان همسرش را از دست می‌دهد. 

خواندن کتاب ارتداد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم. 

این کتاب روایت داستانی جذابی برای تمام علاقه‌مندان به انقلاب اسلامی ایران است.

بخشی از کتاب ارتداد

خوب نیستی. نیازی به پرسیدن نیست. تو لرزان، با رنگ‌وروی پریده، به من نگاه می‌کنی. سرت را به سینه‌ام می‌چسبانی و گریه می‌کنی. می‌گویی با هر بار شنیدن صدای تیر، جان‌به‌لب شده‌ای و مرا تصور کرده‌ای که مثل احمد میان کوچه‌ها افتاده‌ام. می‌گویی ده بار آرزو را بغل کرده‌ای و از صاحب‌خانه خواسته‌ای بگذارد به جایی تلفن بزنی و دست‌آخر گوشی را سر جایش گذاشته‌ای و به خانه برگشته‌ای. می‌گویی چه روز تمام‌نشدنی و کُشنده‌ای بود. می‌گویی یاد روزهای بی‌پایان زندان افتاده‌ای؛ روزهای عرق‌ریزان در نشستن‌های اجباری میان حیاط زندان، روزهای اضطراب کشندهٔ تنهایی در سلول انفرادی، روزهای درد نامیرای کابل‌های وحشیانهٔ بازجوها، روزهای وحشت از دست‌های نانجیب کثیفی که نباید تو را لمس می‌کردند...

- دریا، قرار گذاشته بودیم آن روزها را به یاد نیاوریم. تو می‌دانی من از شنیدن خاطرات زندان تو چه زجری می‌کشم!

تو سکوت می‌کنی و به چشم‌هایم خیره می‌شوی؛ من به آرزو نگاه می‌کنم. او هم‌پای تو گریسته بی‌آنکه بداند برای چه گریه می‌کند. آرزو می‌دود و به پای من می‌چسبد.

باز هم صدای تیر... و صدای کلاغ.

دستم را می‌اندازم زیر بازویت و تو را می‌نشانم روی زمین. می‌روم سراغ تلویزیون و روشنش می‌کنم. باید چیزی بگویند. این لعنتی‌ها ما را جان‌به‌لب کردند. نمی‌شود که چنین خبر بزرگی را مخفی کرد.

آه... دریا، کاش زمان متوقف می‌شد! جای تیر کهنه می‌سوزد. تو با چشم‌های سرخت به تلویزیون زل می‌زنی. گوینده بعد از خواندن اطلاعیهٔ تمدید حکومت نظامی، اعلام می‌کند که آقای نخست‌وزیر تا دقایقی دیگر برای موضوع مهمی با مردم سخن خواهد گفت. 

اضطراب زمین‌گیرم می‌کند. دردی که تا کنون تجربه‌اش نکرده‌ام از منبع ناپیدایی درون سینه‌ام می‌خزد و نفسم را تنگ می‌کند.

بختیار کراواتی سیاه با خط‌هایی روشن بسته و سعی می‌کند خود را غمگین نشان دهد. بوی تند حادثه می‌پیچد. من یاد بوی زنندهٔ شکنجه‌گاه می‌افتم. مغزم یخ می‌کند؛ مثل لحظه‌ای پیش از بی‌هوشی؛ مثل لحظه‌ای که از شدت درد کرخت می‌شدم و سوز کابل‌ها را نمی‌فهمیدم.

- سلام به مردم ایران. من به عنوان نخست‌وزیر وظیفه دارم شما را در جریان رُخدادهای مهم سیاسی کشور بگذارم. شما صاحب واقعی این کشور هستید و طبیعی است که باید از تصمیمات مهم مطلع باشید. صبح امروز ما در دولت، میزبان آقای خمینی بودیم و با ایشان دربارهٔ شرایط کشور و شیوهٔ منطقی اصلاحات در ساختار سیاسی گفت‌وگوهایی داشتیم. آقای خمینی با روی باز و کاملاً منطقی، پیشنهادات ما را شنیدند و قول دادند که با دوستان خود شور کنند و در اسرع وقت نشست مجدد مشترکی برگزار کنند. 

88
۱۴۰۰/۰۷/۰۲

متاسفانه مثل همیشه نظرات دوگانه و متعصبانه چه از جبهه ی طرفدار انقلاب و چه ضد اون باعث می شن دیدگاه های قابل قبولی نداشته باشیم و خب البته با توجه به سیاسی بودن کتاب چنین اظهار نطراتی دور از

- بیشتر
s.latifi
۱۴۰۰/۰۶/۳۱

خیلی عالی و جذاب حتما بخونید

امیرحسینم
۱۴۰۰/۰۷/۱۲

خوندن این کتاب رو به چه کسانی توصیه می کنم؟! کسایی که می خوان بدونن این انقلاب برای چی شکل گرفت برای چی بنظر می رسه به نتیجه دلخواه نرسید و برای چی همچنان اوضاع اونجور که می خواستیم نشده؟! ... چرا قبول نمی کنیم

- بیشتر
درّین
۱۴۰۰/۰۷/۰۱

قلم بسیار روان و جذاب و داستانی نو

Sarvenaz
۱۴۰۰/۰۷/۰۱

عالی بود. دکتر یامین پور واقعا قلم بی نظیری داره. نوشته هاشون خیلی دلنشینه.

محمد برومند
۱۴۰۰/۰۶/۳۱

یکی از جذاب ترین رمان هایی که خوندم، البته عبرت آموز

m.kh
۱۴۰۰/۰۷/۰۲

من نسخه چاپی کتاب رو خوندم.این کتاب عالیه.داستانش آدم رو به فکر فرومیبره.یک زاویه نگاه خاص به ماجراداشتن.بعضی شخصیت ها رو میشد با اشخاص واقعی مطابقت داد.مثل شخصیت مهدی ‌و احمد و سیدعلی خراسانی.درکل داستان زیباوگیرایی بود.پیشنهادمیکنم حتمابخونینش

مامان نقّاش
۱۴۰۰/۰۷/۰۱

شاید کم نباشن بین ما کسانی که، در محافل مختلفی نشستیم، و شنیدیم که میگن ای کاش چهل سال پیش، انقلاب اتفاق نمی افتاد،کاش پهلوی از بین نمی رفت،کاش مردم از امام حمایت نمی کردن، و حرف های از این جنس! حالا نوبت

- بیشتر
سید امین
۱۴۰۰/۰۷/۰۶

ایده‌ی جالبی داشت.

آشیخ دکتر
۱۴۰۰/۰۷/۰۲

🔆 نظر بر مبنی نسخه چاپی کتاب می باشد کتاب دارای نثری روان و جذاب و داستان پردازی خارق العاده است. در واقع سعی در ترسیم تاریخ با فرض یک چرخش مهم تاریخی دارد و بسیار هم خوب عمل کرده است. درگیری احساسی

- بیشتر
و خدا فراموشی را آفرید تا رنج‌ها خاطره نشوند...
shiva ebrahimi
دریغا که در همراهیِ هر امام حقی، رنجی نهفته است که سیاه‌لشکر حامیان را با این پرسش ناگهانیِ دهشتناک می‌آزماید: «آیا این انتخاب به رنجی که در پی دارد می‌ارزد؟»
Pouresmaeil F
شکِ بعد از یقین صدچندان مخوف‌تر از شکِ پیش از یقین است. شک پیش از یقین به جلو می‌راند و شک پس از یقین زمین‌گیر می‌کند.
🌱ehsan
- شک هم مخلوق خداست، یونس؟! - بی‌شک! - چرا خدا شک را خلق کرده؟ - چون یقین را هم خلق کرده و یقین بدون شک بی‌معناست.
🌱ehsan
آن‌وقت‌ها نمی‌دانستم نباید هیچ مسئله‌ای را به حال خودش رها کرد. هیچ مسئله‌ای خودبه‌خود حل نمی‌شود. باید با مسئله کلنجار رفت. باید خسته‌اش کرد
عبدالکریم 76
معنا نمی‌تواند تکراری باشد. معنا همیشه تازه است، ولی ممکن است لباس تکرار را به تن کند و تو گمان کنی کهنه است.
Pouresmaeil F
«نترسید مردم! نترسید؛ ترس میوهٔ درخت خبیث شیطان است.»
کاربر ۴۱۲۹۵۶۳
آرزوها متولد می‌شوند؛ بعضی‌هایشان قد می‌کشند و میوه می‌دهند و بعضی‌هایشان، نه، دود می‌شوند و گاهی بر باد می‌روند.
🌱ehsan
خستگی، تن دادن است، پذیرفتن است، کوتاه آمدن است. کوتاه آمدن وحشتناک است. آدم می‌تواند نجنگد و کوتاه هم نیاید؛ اما آن که جنگیدن را برمی‌گزیند و دست‌آخر آن را رها می‌کند، کوتاه آمده است. سربازی که از جنگ می‌گریزد، از آن که پایش را در جنگ نمی‌گذارد، نفرت‌انگیزتر است.
Ali Ali
«و مانند کسانی نباشید که خدا را از یاد بردند و خدا هم خویشتن خودشان را از یادشان برد تا آنکه ندانستند که کیستند...» مصحف، سورهٔ پنجاه‌ونه، آیهٔ نوزده
molkeiran

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰
۵۰%
تومان