کتاب زن به روایت زن
معرفی کتاب زن به روایت زن
زن به روایت زن؛ گفتگوی سهیلا شعبانی خبرنگار، با خبرنگاران زن بوشهری است. این مصاحبه در سال ۱۳۹۹ انجام و تدوین شده است.
درباره کتاب زن به روایت زن؛ گفتگو با خبرنگاران زن بوشهری
سهیلا بوشهری که خود خبرنگار است و در حوزه زنان فعالیت میکند، در این کتاب به سراغ زبانان خبرنگار بوشهری رفته تا از نزدیک با دغدغهها، مشکلات و گرفتاریهای آنان آشنا شود و جواب برخی از پرسشهای ود را بیابد. پرسشهایی شبیه به این که چرا بعضی از زنانی که دوشادوش مردان، در هم هی عرصههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... فعالیت دارند و جدا از کار خانهداری، به سختی بار اقتصادی زندگی را به دوش میکشند؛ غالباً دیده نمیشوند و از حق و حقوق کمتری نسبت به مردان، برخوردارند؟ این که چه کمکی میتواند برای آنان انجام دهد و چگونه میتواند صدایشان را به گوش کسانی که باید بشنوند، برساند؟ بـر اسـاس بررسـیهایی که نویسنده انجام داده تـا امـروز، کتابـ و مطالعـهای در بـاب خبرنـگاران زن در بوشـهر، انجـام نشـده و کار حاضـر، اولین گام در ایــن مســیر دشــوار و پــر فــراز و نشــیب است.
به امید برابری و نفی جنسیتی در همه عرصهها.
کتاب زن به روایت زن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه مراکـز مطالعـات زنـان و رسـانهها
بخشی از کتاب زن به روایت زن
مختصری از زندگی خودتان را برای خوانندگان ما بیان بفرمایید.
مهرنــوش ذوالفقــاری، متولــد دوم خردادمــاه ۱۳۶۱ ،شــهر بوشـهر و کارشناس ارشــد زبــان و ادبیــات پارســی هســتم.
از چه تاریخی کار خبرنگاری را شروع کردید؟
از سال ۱۳۷۹ کار خبرنگاری را شروع کردم.
نخستین جایی که کار کردید، کدام نشریه یا سایت خبری بود؟
در ســال ۱۳۷۹ بــا پیششــمارههای هفتهنامــهی لیــان، طعــم شـیرین کار خبرنـگاری را چشـیدم.
در روزهای نخست، چه مشکلاتی داشتید؟
شـاید روزهـای ابتدایـی کار مـن، حرفـهای نبـود؛ فقـط کلاسهـای آموزشــی بــرای کاری بــود کــه انجــام مــیدادم. بــه جــرأت میتـوان گفــت کــه ســردبیران هفتهنامههــای بوشــهر و تنهــا روزنامـهی آن (خبرنگار و روزنامهنگار) زمـان، بـا جـرأت و جسـارت و عشـق، کار خـود را پیـش میبردنـد.
شــاید یکــی دو ســال بعــد یــا بیشــتر، پــای آموزشهــای حرفهایتـر بـرای فعالان عرصـهی رسـانهای بـاز شـد.
آیا در کارتان با مخالفت خانواده و یا همسرتان روبهرو بودهاید؟
خیــر، در اوایــل کار، مــادرم مثــل کوهــی اســتوار و مشــوقی تــا ابـد همـراه کنـارم بودنـد. پـدر بزرگـوارم و دیگـر اعضـای خانـواده، همـه مشـتاق و همـراه بودنـد.
آیا در دوران کارتان، شاهد سلطهی مردسالارانه بودهاید؟ اگر مایل هستید، مثال بیاورید.
بلــه بــه وضــوح، شــاهد بــودهام مثـلا در یکــی از نشســتها کـه مربــوط بــه دادگســتری بــود، بــا پوششــی کاملا رســمی و مرتـب در جلسـه حاضـر شـدم. مـن تنهـا زن بـودم کـه بـا واکنـش شـدید یکــی از مسئولان در نشســت، روبــهرو شــدم؛ به طوریکــه مــن را از جلســه، بیــرون کــرد.
آقایــان خبرنــگار هماســتانی، بــه حمایــت از مــن، در جلســه بلنـد شـدند. در راهـرو، آقـای انصـاری را دیـدم و جریـان را برایشـان شـرح دادم. ایشــان بســیار ناراحــت شــدند و آنجــا بــود کــه بــا سـلطهی مردسالارانه روبــهرو شــدم، یــا وقتــی کار خبــری را شــروع کـردم، بیشـک تمـام مدیـران و معاونـان مـرد بودنـد و اگـر خبرنـگار زنـی، بـرای تهیـهی گزارشـی، دقـت و نـگاه تیزبینـی داشـت، سـلطهی مـردسالارانه، دو برابـر خـود را نشـان مـیداد.
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۵٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه